به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری ایسکانیوز، رابطه صنعت و دانشگاه، یک رابطه برد-برد است که هم به نفع دانشگاه است و هم به نفع صنعت. صنعت به کمک دانشگاه میتواند محصولات یا خدمات خود را بهروزرسانی کند و دانشگاه هم با درآمد حاصل از همکاری با صنعت، میتواند تحقیقات خود را توسعه داده و به پژوهشگران حقوق بدهد.
شکاف بین صنعت و دانشگاه در ایران، مشکل آشنایی است که به رغم دههها تاکید از سوی مسئولان دانشگاه و صنعت، همچنان وجود دارد و به نظر میرسد راهکارهایی مانند تاسیس مراکز ارتباط با صنعت در دانشگاهها مفید واقع نشدهاند.
در این راستا با مهدی خدادادیان فارغالتحصیل دکترای شیمی تجزیه از دانشگاه رازی کرمانشاه گفتوگو کردیم. خدادادیان چند سالی است وارد صنعت داروسازی شده است و هماکنون در بخش تحقیق و توسعه شرکتی دانشبنیان در زمینه تولید دارو برای بیماران خاص مشغول به کار است.
خدادادیان از تجربه تحصیل و کار خودش گفت که تا زمانی که در دانشگاه بوده، اطلاعی از نیازهای صنعت نداشته است. حتی از مکان مرکز ارتباط با صنعت در دانشگاه رازی هم خبر نداشته است. چرا که یک مورد هم پیش نیامده که لازم باشد دانشجویان به این دفاتر مراجعه کنند. در ادامه گفتوگوی این پژوهشگر با ایسکانیوز آمده است؛
به نظر شما، شکلگیری ارتباط صنعت و دانشگاه چه ضرورتی دارد؟ به عبارت دیگر، چرا باید به دنبال ارتباط صنعت و دانشگاه باشیم؟
ارتباط دانشگاه و صنعت سالهاست که در جامعه ایران مطرح شده؛ اما واقعیت این است که این ارتباط تاکنون به درستی شکل گرفته است و هنوز فاصله قابل توجهی بین پتانسیل علمی کشور و نیازهای صنعت وجود دارد.
شاخص ارتباط صنعت و دانشگاه در بانک جهانی نشان میدهد که ایران رتبه ۱۱۷ در جهان را دارد. این رتبه بسیار پایین است، در حالی که بسیاری از کشورهای منطقه مانند ترکیه و عربستان، رتبههای بین ۳۰ تا ۴۰ را دارند.
بر اساس چشمانداز ۲۰ ساله، ایران باید تا سال ۱۴۰۴ قطب علمی منطقه شود و همچنین ۵۰ درصد تولیدات ناخالص ملی از طریق فعالیتهای اقتصادی دانشگاهها و دانشگاهیان تامین شود. بنابراین رسیدن به این چشمانداز در گرو ارتباط صنعت و دانشگاه است و تلاشی همه جانبه میطلبد.
اگر ارتباط صنعت و دانشگاه برقرار شود، هم صنعت و هم دانشگاه از این ارتباط بهرهمند میشوند. نخست به این دلیل که دانشگاه از یک نهاد مصرفکننده، به نهادی مولد و درآمدزا تبدیل میشود. از درآمد حاصله میتواند برای بودجههای تحقیقاتی خودش استفاده کند و تحقیقاتی در سطوح بالاتر انجام دهد.
دانشگاه همیشه با مشکل بودجه و پول مواجه بودهاند. بارها پیش آمده که محققان مجبور شوند از جیب خودشان هزینه کنند چون دانشگاهها بودجه ندارند. حتی از محل این درآمد، استادان میتوانند به دانشجو حقوق پرداخت کنند.
تحصیل در مقطع دکتری در همه کشورهای دنیا یک شغل محسوب شده و برای آن حقوقی در نظر گرفته میشود؛ اما متاسفانه در ایران اینگونه نیست. اگر دانشگاههای ایران بتوانند به دانشجویان خود حقوق پرداخت کنند، دغدغه مالی دانشجویان برطرف میشود و میتوانند با تمرکز بیشتری به تحقیقات خود بپردازند.
کسب و کارها و صنعت هم از این ارتباط بهره خواهند برد. کسب و کارها برای این که بتوانند در فضایی رقابتی به فعالیت خود ادامه دهند، باید به دنبال تولید محصولات یا خدمات جدید باشد چون متضمن بقای آنها در یک فضای رقابتی است.
بنابراین صاحبان صنایع باید از تحقیقات دانشگاهی استفاده کنند تا بتوانند کسب و کار خودشان را توسعه دهند و حضور و بقای خودشان را در بازار تضمین کنند. اگر کسب و کاری نتواند در جهان دیجیتال امروز خود را به روزرسانی کند و خدمات نوآورانه ارائه ندهد، محکوم به نابودی است.
با توجه به ضرورت ارتباط صنعت و دانشگاه، چرا هنوز این ارتباط در ایران شکل نگرفته است؟
چون صنعت به دانشگاه اعتماد ندارد. متاسفانه دانشگاهها توانایی لازم برای تربیت نیروی ماهر برای تخصص مورد نیاز صنعت را ندارند. نخست به این دلیل که نظام آموزشی ایران، کاربردی نیست. مثلا یک دانشجو واحدهای خیلی زیادی را میگذراند؛ اما در نهایت بدون مهارت وارد بازار کار میشود.
مهارت نداشتن فارغالتحصیلان دانشگاه، برای صنعت هزینهبردار است.
مهارت نداشتن فارغالتحصیلان دانشگاه، برای صنعت هزینهبردار است. البته منظور از مهارت داشتن فارغالتحصیلان این نیست که انتظار میرود فارغالتحصیلان همه فنون صنعت را آموخته باشند. فارغالتحصیلان امروز دانشگاه حتی مهارتهای ساده را هم بلد نیستند.
برای مثال من وقتی قرار است با یک فارغالتحصیل کار کنم حتی یک محلولسازی ساده را هم نمیتوانم به او واگذار کنم. نظام آموزشی ایران در تربیت نیروی انسانی، ناکارآمد است. سیستم آموزشی ما به قدری ضعیف و محدود به مباحث تئوری شده که دانشجویان توانایی انجام کارهای ساده را ندارند.
خیلی از دانشجویان تمایل به انجام کار صنعتی دارند؛ اما نظام آموزشی و پژوهشی به دانشجو اجازه حرکت به سمت صنعت را نمیدهد. چون سیستم ارزشیابی و نظام ارتقای استادان معیوب است. سیستم ارزیابی استادان در دانشگاه، مقالهمحور است. استادیار در بدو استخدام همه تلاشش این است که تعدادی مقاله منتشر کند تا پس از چهار سال بتواند ارتقا بگیرد و به سطح دانشیاری برسد. این روند برای ارتقا همیشه ادامه دارد.
مقالهمحوری آییننامه ارتقا، پیامدهای نامناسبی برای آموزش عالی کشور داشته است. نخست تالیف مقالاتی بسیار بیکیفیت با کمترین ارجاع است و دیگر ترجمه کتابهایی که تیراژهای بسیار پایینی دارند. این کتابهای بیمخاطب، صرفا برای دریافت امتیازات پژوهشی چاپ میشوند. برای مثال، امروز کتابهایی منتشر میشوند که ۵۰ یا ۱۰۰ تیراژ دارند؛ اما تعداد مولفان بسیار زیاد است.
باید از استادان دانشگاه خواسته شود که به جای مقاله، پتنت ارائه بدهند و امتیاز آن برای ارتقا درنظرگرفته شود. اگر امتیاز پتنت یا پروژههای صنعتی برا ارتقا لحاظ شود، خود به خود پایاننامههای کارشناسی ارشد و دکتری به سمت صنعت خواهند رفت. اگر این اتفاق بیفتد، استادان مجبور میشوند که با صنعت ارتباط برقرار کرده و مشکلات آن را شناسایی کنند.
مورد دیگر این است که دانشگاه و صنعت زبان یکدیگر را نمیفهمند. دانشگاه کار خود را انجام میدهد، صنعت هم کار خود را انجام میدهد. اگر یک محقق دانشگاهی که در آزمایشگاه کار بنیادین انجام میدهد در کنار یک مهندسی که در صنعت کار میکند، قرار بگیرد، این دو نفر نمیتوانند ارتباط برقرار کنند چون زبان مشترک ندارند. بنابراین به یک مترجم یا واسطهگر نیاز است که فرآیند ارتباط بین دو بخش را تسهیل کند.
منظور از این نهاد حدواسط چیست؟ آیا مراکز ارتباط صنعت و دانشگاه میتوانند این نقش را ایفا کنند؟
این نهاد حدواسط در کشور ما تعریف نشده است. البته مراکز ارتباط دانشگاه و صنعت وجود دارند، اما اینها خیلی سمبلیک هستند و اصلا کارایی ندارند. دانشجویان اصلا نمیدانند که دفاتر ارتباط صنعت و دانشگاه کجا هستند. با وجود این که سابقه تاسیس این مراکز به دهه ۶۰ برمیگردد و مقام معظم رهبری هم بر ارتباط صنعت ودانشگاه تاکید کردند.
شرکتهای حدواسط یا کارگذاریهای علم و فناوری، موانع ارتباط صعنت و دانشگاه در کشورهای توسعه یافته را برطرف میکنند.
یکی از مدلهای رایج برای رفع چالش ارتباط صعنت و دانشگاه، در کشورهای توسعه یافته استفاده از شرکتهای حدواسط یا کارگذاریهای علم و فناوری است. این شرکتها خصوصی هستند و با حضور در صنعت به شناسایی تقاضاهایی که در صنعت وجود دارد، میپردازد. در مرحله دوم، با توجه به شناختی که این شرکتها از استادان و پژوهشگران دانشگاهها دارند، تقاضاهای صنعت را به استادان عرضه میکنند. پس از این که مجری مناسبی برای این پروژهها پیدا شد، قراردادی بین صنعت و دانشگاه ثبت میشود و در ازای معرفی، مبلغی را به عنوان حقالزحمه دریافت میکند.
یکی از این شرکتهای بسیار موفق که در سال ۱۹۹۹ تاسیس شد و تا امروز بیش از ۱۸ هزار پروژه موفق داشته است، شرکت یونیتک ترا unitectra سوئیس است. این شرکت با دانشگاههای بزرگ سوئیس مانند زوریخ، برن و بازل در ارتباط است.
شرکت UIDP در آمریکا هم شرکت بسیار معتبری دیگری است که با شرکتهایی مانند IBM که یک شرکت مهم سخت افزار کامپیوتر است و همکاری میکند. این شرکتها در شناخت موضوعات و چالشهای صنعتی، بسیار علمی، تخصصی و سنجیده عمل میکنند و کاملا به امور مالی و حقوقی اشراف دارند.
یکی از نقاط قوت این شرکتها، تحلیلگران بسیار ماهری هستند که رصد بسیار قوی دارند. این شرکتها در کشورهای توسعهیافته، شکاف بین صنعت و دانشگاه را پر میکنند.
با توجه به مشکلاتی که اشاره شد، به نظر شما راهکار ایران برای برقراری ارتباط بین دانشکاه و صنعت چیست؟
نخستین راهکار این است که ساختار نظام آموزشی باید به سمت کاربردی شدن برود. به طوری که دروس عمومی باید کاهش پیدا کنند و بیشتر به سمت دروس تخصصی و عملی بروند. مشکلی که امروز وجود دارد این است که یک شیمیست نمیتواند با وسایل آزمایشگاه مانند ترازو کار کند. رشتههای دیگر هم این مشکل را دارند.
در این راستا، باید از متخصصانی که در صنعت فعال هستند برای تدریس برخی دروس در دانشگاهها استفاده کنیم تا تجربیات صنعتی خود را به دانشگاه انتقال بدهند و به تدریج فارغالتحصیلان دانشگاه با صنعت آشنا شوند.
همچنین باید برخی دروس دوباره تعریف شوند. مثلا دانشجویان رشته شیمی، سه درس شیمی تجزیه میخوانند؛ اما شیمی صنعتی نمیخوانند. واحدی باید تعریف شود تحت عنوان کاربرد شیمی تجزیه در صنعت و کسی که متخصص است تدریس کند. اگر این اتفاق بیفتد به تدریج، اعتماد صنعت به دانشگاه جلب میشود و دروس هم کاربردی میشوند.
راهکار دیگر این است که نظام ارزشیابی استادان برای ارتقا، مورد بازبینی قرار بگیرد و امتیازی با وزن بالا برای پروژههای صنعتی در نظر گرفته شود تا در استادان انگیزه ایجاد شود که موضوعات پایاننامههای دانشجویی را در جهت رفع مشکلات صنعت تعریف کنند. حتی از این پایاننامهها میشود مقالات خیلی کاربردی یا پتنت استخراج کرد.
راهکار سوم این است که از تجریبات کشورهای توسعهیافته استفاده کرده و آنها را بومیسازی کنیم. میتوانیم از مدل شرکتهای حدواسط برای پر کردن فضای خالی صنعت و دانشگاه استفاده کنیم.
چهارمین راهکار هم در دست دولت است. دولت باید شرایطی را ایجاد کند که سرمایهگذار خارجی ترغیب به سرمایهگذاری در ایران شود چون رشد صنعت نیازمند سرمایه است. در این راستا، باید از قوانین دستوپا گیر کاسته شود و زیر ساخت مورد نیاز برای توسعه صنایع فراهم شود.
مثلا اگر جاده مناسب، اینترنت پرسرعت، آب و برق کافی موجود نباشد، صنعت نمیتواند پیشرفت کند و توسعه صنعتی نخواهیم داشت. البته تحریمها هم باعث نگرانی سرمایهگذاران میشود.
شما هم سابقه حضور در دانشگاه را داشتید و هم چند سالی است که در صنعت مشغول هستید، با توجه به این تجارب، توصیه شما به دانشجویان برای ورود به صنعت چیست؟
بسیاری از دانشجویان این سوال را از من میپرسند که وقتی دانشگاه کار موثری انجام نمیدهد، پس خودمان چگونه میتوانیم به دنبال ارتباط با صنعت باشیم؟ پاسخ من به این دانشجویان این است که دانشجو باید به سمت مهارتهای کاربردی برود. برای مثال باید در کارگاههای آموزشی خارج از دانشگاه شرکت کنند.
همچنین باید از اکوسیستم کارآفرینی که در کشور شکل گرفته استفاده کنند. به این معنا که شرکتهای دانشبنیان، پارکهای علم و فناوری و مراکز رشدی که در کشور وجود دارند را دنبال کنند. به این ترتیب خودشان میتوانند مهارتهای مورد نیاز صنعت را یاد بگیرند.
امروز عصر ارتباطات است. دانشجویان میتوانند از پلتفرمهایی مانند لینکدین یا اینستاگرام استفاده کنند و میتوانند متخصصان رشته خودشان را از طریق این پلتفرمها پیدا کنند و با آن ها ارتباط برقرار کنند. البته لینکدین تخصصیتر است و به طور کلی یک پلتفرم کسبوکار است.
اگر دانشجویان توانایی کار با نرم افزارهای رشته خودشان و دستگاههای مورد نیاز را داشته باشند و همچنین زبان انگلیسی خود را تقویت کنند، میتوانند اعتماد کارفرما را جلب کنند.
انتهای پیام/
نظر شما