سیامک بهرامی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی استان کرمانشاه در گفتوگو با خبرنگار ایسکانیوز در رابطه با چالشهای علوم سیاسی گفت: سیاست را از دیدگاههای مختلفی تعریف کردهاند؛ توزیع اقتدارآمیز ارزش ها، مدیریت بحران های سیاسی، مدیریت و تغییر در روابط قدرت از جمله آنها است. اما بهنظر من بهترین تعریفی که میشود برای آن ارائه داد، عبارت از چگونگی یک زندگی جمعی همراه با نوعی تساهل است.
وی افزود: علم سیاست درگیر مفاهیمی مانند قدرت، امنیت و منفعت است. اما باید سطح تحلیل صحیحی از این کلیدواژهها و موارد شمول آن را بدانیم. متاسفانه در جوامعی مثل جامعه ما از بدو تولد آن در ایران معمولا سطح تحلیل را اشتباه فرض کرده ایم و آن را از سطح ملت و کشور به سطح افراد تقلیل داده ایم. همچنین در جامعه ایرانی که همواره یک جامعه اقتدارگرا بودهاست، صاحبان قدرت این علم را در جهت منافع شخصی خود مورد بررسی قرار دادهاند. بههمین خاطر تصمیمسازان با ذهنیتی که دانش سیاست را یک ایدئولوژی ضد ساختار میدانند؛ نه یک علم تضمین کننده قدرت، امنیت و منفعت، تصمیم گرفته و برنامه ریزی کردهاند.
بهرامی اظهار کرد: علوم سیاسی در ایران مستقل نیست و این علم عاریتی نتوانسته کارکردهای مثبت نظری و عملی که در جهان ایفا کردهاست را اینجا داشته باشد. عدم استقلال آن نیز به عللی که ریشه در تاریخ و جامعهشناسی دارد، باز میگردد. اساسا ما در ایران سیاست را نه به چشم یک علم؛ بلکه به عنوان یک اندیشه غربی دیدهایم که این اندیشه بهدنبال تحمیل سبک زندگی و نهادهای سیاسی غربی است. همین سبب شده تا کارکردهای مثبت سیاست در کشور ما محجور بماند.
وی ادامه داد: متاسفانه دانش ما همیشه مبتنی بر یک تعریف فلسفی کلاسیک بودهاست و برای آن پیش فرضهای ثابت و غیرقابل سوال و تغییری را قائل بودهایم که نباید تاثیری بر تمرکز و انحصارگرایی ساختارهای قدرت بگذارد و این فلسفه سنتی انسان را یک موجود ناخودبسنده در نظر گرفتهاست که اغلب نیازمند یک راهنما و هدایتگر خارجی است.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد استان کرمانشاه افزود: مفاهیم سیاسی که در دانشگاههای ما تدریس میشود تئوریهای وام گرفتهشده از غرب هستند، البته این ویژگی، شان علمی آن را زیر سوال نمیبرد زیرا بسیاری دیگر از علوم ما نیز در آنجا شکل گرفتهاند اما ما این علم را بدون تغییر و اصلاح متناسب با زمان و مکان در دانشگاه مطالعه میکنیم، البته همه تقصیر آن، متوجه اندیشمندان سیاسی نیست بلکه دلایل فوق با هم در آن موثر بودهاند.
وی معتقد است ما به دنبال روشسازیهای نوین نبودهایم و این همان مطلقگرایی معرفت شناختی است که در طول تاریخ در جامعه ما ایجاد شدهاست که اجازه ظهور اندیشههای نسبیگرای سیاسی را نمیدهد.
سیامک بهرامی عنوان کرد: در زمینه عدم همخوانی دروس این رشته با سیاست واقعی ما، اولا باید توجه داشت که آیا تصمیمگیریها در کشور ما بهصورت علمی صورت میگیرد یا خیر، ثانیا آیا ما سیاست را به عنوان یک علم در جامعه پذیرفتهایم و سوم اینکه راهکارهای این علمی کاراییهای لازم را برای ما داشته است یا خیر.
او بیان کرد: بهنظر من پاسخ به هرسه پرسش منفی است یعنی تصمیمات ما در حوزههای مختلف منطبق بر اصول منطقی و عقلائی نیست و سیاست را بیشتر، یک ایدئولوژی غربی ستیزهجو و بحرانآفرینی دانستهایم که به آسایش ما خلل وارد میسازد و با همین نگاه آن را محدود کردهایم. همین باعث شدهاست تا دانشجویان و محققان این رشته، آن را یک رشته بیفایده و غیرموثر در جامعه بدانند. در واقع سیاست به یک دانش ویترینی مبدل شده که با تصمیمسازی فاصله گرفتهاست و باید از جنبههای تحلیلی و توصیفی گذر کرده و به جنبه تجویزی آن وارد شود.
استاد علوم سیاسی اضافه کرد: تا زمانی که زنجیره متصلی از فرانظریه، نظریه و سیاستگذاری در مطالعه سیاست شکل نگیرد نمیتواند در جامعه اثرگذار باشد. نظریهپردازان و سیاستگذاران ما در منظومههای فکری منفصل از هم فعالیت می کنند و ارتباط روشنی میان آنها وجود ندارد و این گسست اجازه حل مسائل مبتلا به جامعه را نمیدهد و ما در بین سیاستمداران خود، یک اندیشمند به معنای درست کلمه را کمتر پیدا می کنیم.
به گفته وی، علم سیاست یک پدیده جهانی است که نسخه بومی از آن وجود ندارد. تنها در حالتی که بخواهیم به مسائل و معضلات ایران با یک روش و شیوه خاص بپردازیم، میتوان از آن به عنوان علم سیاست ایرانی تعبیر کرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد استان کرمانشاه در پایان گفت: کمبود پژوهشکدههای مستقل که افراد بتوانند در آن آزادانه فعالیت کنند، دید منفی به سیاست، آمار بالای بیکاری در فارغ التحصیلان این رشته از جمله دغدغههای کنشگران این عرصه است. از عواملی که میتواند منابع مالی مناسبی برای پژوهشهای سیاسی ایجاد کند، ارتباط دانشگاه با ساختارهای قدرت و استفاده از ظرفیت نخبگان این حوزه در ادارات دولتی است.
خبرنگار: حسن دانش
انتهای پیام/
نظر شما