به گزارش خبرنگار بینالملل ایسکانیوز، در پی سفر جوزف بورل -مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا- به تهران و ملاقات وی با مقامات ایرانی، مقرر شد که دور جدیدی از مذاکرات به منظور حل مسائل باقی مانده برای احیای توافق هستهای در دوحه برگزار شود. اعلام این خبر و اظهار امیدواری مقامات غربی موجب ایجاد خوشبینی فزاینده در محافل سیاسی و همچنین افکار عمومی در خصوص دستیابی به توافق شد؛ هرچند که همان موقع هم برخی تحلیلگرهای مسائل بین الملل با توجه به جدی بودن موانع باقی مانده بر سر راه احیای برجام از یک طرف و عدم مشاهده اراده سیاسی لازم از سوی دولت آمریکا برای احیای توافق، معتقد بودند که نباید به مذاکرات دوحه خوشبین بود.
به هر ترتیب، مذاکرات دوحه نیز با شکست به پایان رسید اما نکته جالب در مورد این مذاکرات روایت متناقض طرفهای درگیر بود؛ در حالی که غربیها این مذاکرات را ناامید کننده میخواندند، مقامات ایرانی اعلام کردند که نتایج این مذاکرات مثبت بوده است. به منظور بررسی دلایل این تناقض و همچنین احتمالات موجود در خصوص توافق هستهای، مصاحبهای با دکتر رحیم بایزیدی–کارشناس امور بین الملل- انجام شد.
متن کامل این گفتگو بدین شرح است:
- درحالی که غربیها از مذاکرات دوحه ابراز ناامیدی میکنند، مقامات وزارت خارجه ایران نتایج مذاکرات را مثبت میدانند. به نظر شما این تناقض به چه معناست؟
به نظر من در درجه نخست این تناقض به دلیل انتظارات یا خوشبینی غیرواقع بینانهای بود که قبل از انجام مذاکرات ایجاد شده بود. دو تغییر عمده در مذاکرات اخیر باعث شده بود تا سطح انتظارات به شکل غیرواقعی افزایش پیدا کند. تغییر اول، مکان مذاکرات بود که بعد از مدتها از وین به دوحه تغییر پیدا کرد. این تغییرات بسیاری را بر آن داشت تا به این مسئله فکر کنند که با توجه به روابط حسنه ایران با قطر، احتمال تغییر در مواضع ایران وجود دارد. تغییر دوم نیز کاهش تعداد طرفهای مذاکره بود. اگر در مذاکرات قبلی 8 بازیگر شامل ایران، روسیه، چین، انگلیس، آلمان، فرانسه، آمریکا (به شکل غیرمستقیم) و نماینده اتحادیه اروپا حضور داشتند، اما در مذاکرات اخیر تنها سه طرف شامل ایران، نماینده اتحادیه اروپا و نماینده آمریکا حضور داشتند. این تغییر هم باعث شده بود تا فرضیه قبلی در مورد قریب الوقوع بودن یک توافق سیاسی بیش از پیش تقویت شود. این تغییرات، در طرف آمریکایی نیز این ذهنیت را ایجاد کرده بود که ایران حاضر است امتیازات بیشتری را در قبال لغو تحریمهای این کشور اعطا کند که پس از شروع مذاکرات مشخص شد چنین تصوری اشتباه بوده است. همین مسئله باعث شد تا ارزیابی طرف آمریکایی و اروپایی از مذاکرات اخیر منفی شود چرا که اساسا بر اساس پیش فرضهای اشتباه، انتظارات غیرواقعی ایجاد شده بود.
- همانطور که اطلاع دارید جمهوریخواهها به صراحت اعلام میکنند به محض ورود به کاخ سفید هر توافق با ایران را لغو خواهند کرد، از طرفی احتمال روی کار آمدن آنها در انتخابات ریاست جمهوری 2024 هر روز افزایش مییابد، اساسا مذاکرات فعلی چه فایدهای خواهد داشت؟
روز پذیرش برجام به صورت رسمی مصادف با 18 اکتبر 2015 است (یعنی 90 روز پس از صدور قطعنامه 2231 سازمان ملل). در صورتی که برجام تا 18 اکتبر 2025 (26 مهر 1404) پابرجا مانده باشد، قطعنامههای شش گانه تحریمی علیه ایران، در 18 اکتبر 2025 لغو خواهند شد. اما مسئله این است که 18 اکتبر 2025 مصادف با زمانی است که حدود 9 ماه از استقرار دولت آینده آمریکا گذشته است که احتمال دارد این دولت یک دولت جمهوری خواه باشد و مجددا از تعهد به برجام خارج شود. از طرفی دیگر در صورت فعالسازی مکانیسم ماشه، یک فرایند 60 روزه برای بازگشت کل تحریمها وجود دارد تا پرونده از کمیسیون مشترک برجام به شورای وزیران و سپس شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده شود. بنابراین در بدترین سناریو، دولت بعدی آمریکا یک فرصت 9 ماهه در اختیار دارد که در صورت عضویت مجدد در توافق، میتواند به راحتی مکانیسم ماشه را فعال ساخته و حتی تحریمهای سازمان ملل را بازگرداند. مکانیسم ماشه در برجام به شکلی طرح شده که هر یک از کشورهای عضو به تنهایی قادر به ارجاع پرونده به شورای امنیت هستند. بنابراین خیلی مهم است که مذاکرات اخیر، حتی در صورت انجام توافق، عضویت مجدد آمریکا در برجام طرح و تایید نشود، بلکه این کشور بدون عضویت مجدد، تعهد نماید که به برجام یا قطعنامه 2231 پایبند باشد.
با توجه به ساختار سیاسی آمریکا، این کشور به لحاظ حقوقی نمیتواند تضمین معتبری برای تداوم برجام در دولت بعدی بدهد، اما ایران میتواند امتیازاتی دریافت نماید که ریسک خروج را برای آمریکا افزایش دهد. یکی از این امتیازها میتواند لغو قطعنامههای تحریمی قبل از اکتبر 2025 باشد که از نظر حقوقی و بر اساس متن برجام نیز قابل تحقق است. در برجام تصریح شده که پرونده ایران تا 10 سال بعد از روز پذیرش (که می شود 18 اکتبر 2025) یا هر زمان زودتری که آژانس تشخیص دهد، در ذیل ماده ۴۱ منشور ملل متحد که موضوع «تهدید صلح و امنیت جهانی» است، باقی خواهد ماند. در اینجا ایران میتواند در مذاکرات خود بر این مسئله پافشاری کند که در صورت باقی ماندن ایران در برجام و در ازای خروج چند ساله آمریکا از این توافق، آژانس و شورای امنیت سازمان ملل باید 9 ماه یا یک سال زودتر از 18 اکتبر 2025، قطعنامههای تحریمی شورای امنیت را لغو کنند. در این صورت حتی اگر دولت آینده آمریکا، یک دولت جمهوریخواه هم باشد، گرچه میتواند تحریمهای ثانویه خود را برگرداند و تعهدات برجامی خود را انجام ندهد، اما حداقل امتیازی که ایران گرفته، این بوده که قطعنامههای تحریمی به طور کامل لغو شده و پرونده اتمی ایران از ذیل شورای امنیت خارج خواهد شد. با توجه به تحولات سیاسی سالهای اخیر و تشدید تنشهای بین غرب با روسیه و چین، بسیار بعید است که در آینده نیز اجماع دیگری علیه ایران شکل گیرد و پرونده ایران مجددا در شورای امنیت سازمان ملل طرح شود.
- با توجه به روند فعلی فکر میکنید آیا در نهایت مذاکرات هستهای به نتیجه خواهد رسید؟
با توجه به برخی تحولاتی که در ماههای اخیر رخ داده میتوان به این سوال پاسخ داد. در درجه نخست تنش بین روسیه با غرب بر سر مسئله اوکراین، نیاز غرب به انرژی را به شدت افزایش داده است. این مسئله باعث شد تا احیای برجام مزایای بیشتری برای غرب داشته باشد از این نظر که احیای این توافق هم میتواند برنامه هستهای ایران را تحت کنترل بگیرد و هم تولیدات انرژی ایران را به بازار جهانی تزریق کند تا بحران انرژی کاهش پیدا کند. از طرفی دیگر با توجه به بن بست ایجاد شده در مذاکرات احیای برجام، قدرتهای غربی و به خصوص آمریکا به دنبال سناریوهای دیگر نیز رفتهاند که مهمترین آنها کاهش شدت تحریمهای ونزوئلا و همچنین تلاش برای ترغیب برخی از کشورهای عضو اوپک برای افزایش تولید است. گرچه نفت ونزوئلا و افزایش تولیدات برخی کشورهای نفتی اوپک نیز بعید است بتواند به صورت کامل کمبود ناشی از کاهش صادرات نفت روسیه را جبران نماید؛ اما این برنامهها نشان از این مسئله دارد که آمریکا سناریوی عدم احیای برجام را در نظر دارد، هر چند که احتمال موفقیت آن در رسیدن به کنترل بازار انرژی حداقل در کوتاه مدت بسیار کم باشد.
از طرفی دیگر بسیاری از اقداماتی که آمریکا در تقابل با برجام انجام داده غیرقابل بازگشت هستند و این کشور نیز به لحاظ سیاسی و حقوقی نمیتواند تضمین معتبری به ایران ارائه دهد و همین مسئله احیای برجام را برای ایران به یک ریسک بالقوه تبدیل کرده است. بنابراین معتقد هستم که مذاکرات احیای برجام حداقل در کوتاه مدت، شانس کمی برای موفقیت دارد مگر اینکه آمریکا عقب نشینی قابل توجهی در قبال خواستههای ایران داشته باشد.
- به نظر شما شکست مذاکرات هستهای چه پیامدهای جهانی و منطقهای به همراه خواهد داشت؟
ایران در طول یک سال اخیر همزمان با مذاکرات احیای برجام، تلاش کرده مذاکرات موازی را با کشورهای منطقه در موضوعات دیگر به پیش ببرد تا از سطح تنشها بکاهد. بنابراین به نظر میرسد که ایران میخواهد سطح تنشهای منطقهای را حتی در سناریوی عدم احیای برجام کنترل نماید. اما از طرفی دیگر عدم احیای برجام، در صورتی که در نهایت منجر به فعالسازی مکانیسم ماشه از جانب یکی از کشورهای عضو (همچون آلمان، انگلیس یا فرانسه) شود، ریسک فروپاشی این توافق و حتی خروج از معاهده منع گسترش (NPT) توسط ایران را در پی خواهد داشت. طی شدن این فرایند احتمالا در میان مدت باعث میشود تا کشورهای دیگر منطقه نیز برای حفظ موازنه، به سمت اتمی شدن گام بردارند که این امر به صورت کلی معاهده منع گسترش و رژیم کنترل تسلیحات نامتعارف در سطح منطقه و جهان را با چالشهای اساسی و حتی فروپاشی احتمالی مواجه خواهد ساخت.
انتهای پیام/
نظر شما