با برگزاری سومین کنگره بینالمللی نهجالبلاغه، مسعود راعی، استادتمام گروه حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد از ظرفیتهای نهفته در منابع فقه اسلامی -بالاخص نهجالبلاغه- برای تعالی حقوق بشر و حل بسیاری از چالشهای موجود در صحنه بینالملل گفت. وی از ظرفیت نهجالبلاغه برای همافزایی جهانی پیرامون صلح و امنیت پایدار گفت و خواهان تلاش برای تحقق حقوق بینالمللی دینمحور شد. گفتوگوی خبرنگار گروه استانهای ایسکانیوز از اصفهان با این حقوقدان حوزه بینالملل را در ادامه میخوانید.
والاترین مصداق برابری
دو مفهوم کلیدی«صلح» و «حقوق بشر» که امروزه از مضامین محوری حقوق بینالملل به شمار میروند، چه جایگاهی از منظر نهجالبلاغه دارند؟
یکی از ارکان زیست شرافتمندانه، برقراری صلح و امنیت در ابعاد جهانی و دیگری، بهرهمندی از حقوق بنیادین بشری است که برای روشنگری در رابطه با این موضوع، به دو نمونه از سخنان آن حضرت اشاره میکنم.
در حال حاضر تعصبات قومی و نژادی از عوامل اصلی بروز تنش میان ملتهاست که میتواند صلح و امنیت جهانی را خدشهدار کند. وقتی علت این اختلافات را ریشهیابی کنیم، به چندگانگی و ترسیم مرزهایی میرسیم که برای انسان تعریف شده و نسل بشر را در مقابل یکدیگر قرار داده است. اما دیدگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام به این مسئله، به شکل دیگری است؛ چنانکه حضرت در نامه ۵۳ نهجالبلاغه به مالک اشتر برای اداره امور ممالک اسلامی فرمودهاند: «النَّاس صِنْفانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ، أو نَظِیرٌ لَکَ فِی الْـخَلْقِ... أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بهِمْ». فکر میکنم این سخن مصداقی از بنیادینترین اندیشه بشری، یعنی «برابری» باشد. نگاه به انسانها به این شکل که یا برادر ایمانی تو هستند و یا از نظر ذاتی و انسان بودن با شما مشترکاند، اوج محبت و همبستگی را آشکار میکند.
با این سخن درمییابیم که دلیلی برای مقابل یکدیگر قرار گرفتن وجود ندارد. جنسیت، نژاد، ملیت، زبان، مذهب و نه هیچ عامل دیگری نباید باعث ایجاد تفرقه میان ملتها شود. کما اینکه یکی از آرمانهای سازمان ملل متحد همین است که جهانیان بدون نگاه و تعصب راجعبه ویژگیهای اکتسابی و عقیدتیشان، در کنار یکدیگر زندگی کنند.
تضمین حقوق بشر
پس نگاه نهجالبلاغه نگاهی فراگیر به امت اسلامی و اساساً جامعه بشری است که رنگ و نژاد نمیشناسد و مرزی برای آن نیست.
بله؛ در نگاه نهجالبلاغه، برخورد محبتآمیز با افراد، اساسیترین ارزش برای احترام و محترم دانستن حقوق بشری انسانها است. اگر نگاه محبتآمیز، میان مردم برقرار نباشد، باید انتظار بروز انواع و اقسام رفتارهای خشن، چه از سوی حکومت با مردم و چه از سوی مردم با یکدیگر را داشته باشیم.
راه تضمین حقوق بنیادین بشر به نوع نگاه ما باز میگردد؛ یعنی به دستهبندی و مرزهای دولت و ملت بستگی دارد. هر اندازه که این دستهبندیها انسانیتر، اخلاقیتر، عمیقتر و واقعبینانهتر باشد، به تضمین حقوق بشر کمک میکند. از آنسو، هرچه بر اساس معیارهای گزینشی و سلیقهای باشد، نتیجه عکس به دنبال دارد. همچنین تمایز نگاه انسانی و اخلاقی با نگاه واقعگرایانه مطرح است؛ برای مثال «توماس هابز» منافع و سود شخصی ملتها را منبعی برای بروز تضاد میداند و این تضاد میان جوامع را امری ذاتی قلمداد میکند، ولی معتقد است که منازعات ناشی از این تضادها باید با قوای قاهره و زور کنترل شود.
این بازتابها در عصر کنونی هم دیده میشود؟ در عصری که نظام بینالمللی همراه با هر رنگ، نژاد و تضاد ظاهری در آن، به پیش میرود.
در عصر کنونی آنچه در نظام بینالمللی میبینیم شاید بازتابی از همین عقاید باشد. با بررسی این مشکلات و کاوش در نهجالبلاغه به این نکته پی میبریم که شناسایی منشأ تضادها در این کتاب، به تفصیل بررسی شده است. اینکه تضاد میان ملتها در اثر چه چیزی ایجاد میشود، بسیار اهمیت دارد. اگر مرزهای جغرافیایی را حذف کنیم، کدام عامل باعث تضاد میان ملتها میشود؟ اگر دستهبندیهای ساختگی و تصنعی در میان انسانها از جمله تابعیت، مسائل نژادی و قومی حذف شوند، دیگر کدام عامل برای ایجاد تضاد باقی میماند؟
همافزایی جهانی با حکمت علوی
بهعبارتی، شما تضادهای مطرح در صحنه بینالملل را بر اساس دیدگاه دینی، واقعی نمیدانید؟
تضاد منافع، امری واقعی است اما به جرأت میتوان ادعا کرد که منشأ تضادها در سطح روابط بینالملل، اموری ساختگی و اعتباری هستند. همانطور که در آیه ۱۳سوره حجرات آمده: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا». یعنی این تفاوتها میان گروهها و ملتها صرفاً برای شناخت بهتر از یکدیگر و در راستای رسیدن به زیست شرافتمندانه است! نه بهانهای برای خون و خونریزی و ارعاب و نسلکشی.
طبیعتاً هر قوم و ملیتی ظرفیتهای خاص خود را دارد و نگاه الهی امیرالمؤمنین علیهالسلام، در این راستا است که چگونه میتوانیم از این ظرفیتها در مسیر ایجاد همافزایی در ابعاد جهانی استفاده کنیم. ایشان به خوبی این نکته را برای ما روشن کرده و فرمودهاند که این تفاوتها نباید در نوع حکمرانی مطرح باشد؛ بلکه باید تفاوتها را مسیر همافزایی بهتر و بیشتر قرار دهیم. آموزههای ایشان در مقابل تفکری است که نگاهاش به انسانها، تحقیرآمیز و تقابلمحور است و بر این موضوع دلالت دارد که دوگانگیهای تصنعی ناشی از آن، باعث شده که انسانها در برابر یکدیگر قرار گیرند.
حقوق بشر در تراز اسلامی
درباره آموزههای سیاسی و حکمرانی که از رهنمودهای امیرالمؤمنین علیهالسلام استنباط میشود نیز توضیح بفرمایید.
نوع نگاه امام در نهجالبلاغه، رویکرد سیاسی ایشان در کوفه و فلسفه حکمرانیشان در فضای آن دوره، به ما میآموزد که اگر بخواهیم آمال و آرزوهای امروز بشر مثل بهرهمندی همهشمول از حقوق بنیادین، دوری از جنگ و موارد دیگر را دنبال کنیم، باید به همین رویکرد بازگردیم. به باور من، دوبارهخوانی این نگاه و احیای آن میتواند بسیار به ما کمک کند، بنابراین باید این پرسش را مطرح کنیم که اگر منابع اسلامی -بالأخص نهجالبلاغه- در فرآیندهای سیاستگذاری و وضع مقررات در مراجع بینالمللی مورد استفاده قرار گیرند چه باید کرد؟
یکی از گلایههایی که در این زمینه وجود دارد، این است که ما منابع خوبی برای وضع مقررات داریم و حتی در خیلی مسائل جلوتر از سایر مکاتب و نظریات مطرح در دنیا هستیم؛ برای مثال در سال ۲۰۰۱ برای اولینبار شاهد این بودیم که جامعه بینالملل تحت اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری «جرایم علیه بشریت» را جرمانگاری نموده و بعضی اقدامات را به عنوان جنایاتی خطیر علیه نسل بشر در نظر گرفت.
بر اساس تعریف اساسنامه این دیوان، جنایت باید «گسترده و سیستماتیک» باشد. اما اگر به قرآن رجوع کنیم، خداوند حکیم در سوره مائده در آیه «الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فسادا» جرم گستراندن فساد بر روی زمین و جنایت علیه مردم را از طریق «افساد فیالارض» بیان فرموده است. وقتی دقیقتر بررسی کنیم متوجه میشویم که «وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ»، یعنی همان رفتاری که جمعی، سیستماتیک، گسترده و فراگیر باشد؛ پس اسلام چنین رفتاری را خیلی قبلتر از قرن بیست و یکم به عنوان جرم، شناسایی کردهایم.
نهجالبلاغه، پیشرو در تحقق عدالت
با این تفاسیر به نظر میرسد که منابع اسلامی -بالأخص نهجالبلاغه- تمامی ابعاد حقوقی و انسانی را در نظر گرفتهاند.
همینطور است. در مورد نهجالبلاغه، تنها از نامه ۵۳ میتوان بلندترین منشور حقوق شهروندی را استخراج کرد که نه در قالب قواعد توصیهای و تشویقی، بلکه در قالب قواعدی بنیادین و الزامآور تدوین شده است. اینها شعار نیست و به نظر من به راحتی میتوان به آن دست یافت. اگر به کنوانسیونهای چهارگانه ژنو نگاهی بیاندازید و آنها را با «وسائلالشیعه» مقایسه کنید، درمییابید که منابع ما به مراتب از تحلیلهای حقوقی متفکران معاصر جلوتر است و گاهی میبینیم آنچه که در کنوانسیون آمده صرفاً دستیابی به حقوق و مقررات حداقلی است.
یکیدیگر از اختلافنظرها در فضای بینالملل بر سر این است که اگر دولت، رزمنده یا جنگجوی تبعه خود را دستگیرکرد، آیا او مجرم است یا اسیر؟ برای روشن شدن این موضوع، ما میتوانیم به قضیه شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام رجوع کنیم؛ به این شکل که حضرت در آن زمان، ابن ملجم را اسیر دانسته بودند، اما در عین حال فرمودند که اگر زنده نماندم، اصل حقوقی «تناسب جرم با مجازات» رعایت شود و باعث تحمیل رنج بیهوده بر مجرم نشوید. این موارد تنها ذرهای از دریای وسیع آموزهها و احکام فقهی ماست و میتوانیم با کمک به حل شدن بسیاری از مسائل بینالمللی که اندیشمندان مطرح، هنوز راهحلی برای آن پیدا نکردهاند، تأثیرگذار باشیم و جامعیت قرآن و نهجالبلاغه را اثبات کنیم.
حقوق بینالمللیِ دینمحور
در مقام جمعبندی اگر سخن پایانی با خوانندگان ما دارید لطفاً بفرمایید.
امیدوارم با تکیه بر ظرفیتهایی که امروز برای نقشآفرینی در عرصه حقوق بینالملل در کشور ما وجود دارد، مانند کشوری مثل هلند که توانسته تغییرات زیادی در حقوق بینالملل ایجاد کند، جمهوری اسلامی ایران نیز بتواند در مسیر ایجاد یک پیچ تاریخی و تحولی بنیادین برای عبور جامعه بینالملل از«حقوق بینالملل حاکمیتمحور» به «حقوق بینالملل دینمحور» -آن هم بر اساس آموزههای رفیع حکمت علوی- قدم بردارد.
خبرنگار: محمدرضا زاهد
انتهای پیام/
نظر شما