به گزارش خبرنگار سیاسی ایسکانیوز؛ از زمانی که پزشکیان واژه «وفاق ملی» را در کارزار انتخاباتیاش مطرح کرد هر طیف و جناح سیاسی از ظن خود یار آن شد و مجادله بر سر آن علاوه بر دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب به یک بحث دامنهدار در طیف اصلاحطلبی نیز تبدیل شد تا حدی که زمان رونمایی از وزرای دولت چهاردهم برخی اصلاحطلبان، آن فهرست جنجالی را عدول از مطالبات این جریان و گامی به سوی تشکیل شرکت سهامی تحت عنوان دولت وفاق ملی دانستند و بر این اساس بعضا واکنشهای تندی نشان داند.
بیشتر بخوانید؛
آیا نطق پزشکیان تضعیف «جمهوریت» بود؟/ بازتاب سخنان رئیسجمهور در جلسه رای اعتماد
هر چند در این مرحله با میانجی شدن برخی چهرههای شاخص جبهه اصلاحات از جمله سید محمد خاتمی، انتقادات تند مشروط به صبر برای رسیدن به نتیجه مطلوب شد و مسکوت ماند اما موتور ادبیات تند این طیف بار دیگر پس از نطق پزشکیان در روز رای اعتماد به وزرا، روشن شد و منتقدان رادیکال این بار رئیسجمهور را به نقض جمهوریت متهم کرند و آن نطق را ضعیف ارزیابی کردند.
در نقد چنین ادبیاتی عباس عبدی، روزنامهنگار و عضو شورای راهبری در نامهای سرگشاده خطاب به سید محمد خاتمی با بیان این که ادبیات سیاسی غالب جریان رسمی اصلاح طلبی متناسب با مشی اصلاحطلبی نیست، نوشته است: «برای من روشن است که میان ادبیات سیاسی شما با بخشی از نیروهای سیاسی اصلاحات تباین آشکار وجود دارد، ولی در نهایت صدای کسانی به عنوان صدای اصلی اصلاحطلبی -که در بعضی از اعضای جبهه اصلاحات نمود بارز یافته- شناخته میشود که زبانی رادیکال و مبارزهجویانه دارند، زبانی که بنا به تحلیل من تناسبی با مشی و راهبرد اصلاحطلبانه ندارد.»
وی درباره علت نقدش نیز نوشته است:«این رویکرد بیش از اینکه در پی اصلاح باشد، دنبال شکست دادن طرف مقابل و جایگزین شدن آن است، در دوگانه خیر و شر گرفتار است و در نتیجه، قادر به ایجاد همدلی و فهم مشترک نیست.»
ایستگاه پایان اصولگرایان و اصلاحطلبان افراطی
عبدی همچنین ضمن هشدار میرایی جبهه اصلاحات با تداوم وضع موجود، نوشته است: «به نظرم در حال حاضر جبههبندی سنتی اصلاحطلب – اصولگرا سالب به انتفای موضوع شده است. آنها بیش از آنکه رسم باشند، تبدیل به اسم شدهاند. باید با نیروهای جدید از اصولگرایان درون ساختار قدرت و فراتر از آنان با نیروهایی که در عرصه جامعه و فراتر از هر دو جناح سنتی هستند، همفکری و همراهی و برای خروج کشور از این وضعیت اقدام و کمک کرد. ترکیب جبههای که محصول جریان ۱۳۸۸ است، نمیتواند در دوران وفاق کارایی داشته باشد.»
بسیاری از تحلیلگران بر این باور هستند که دولت وفاق ملی در بر دارنده اصلاحطلبان و اصولگرایی معتدل است و ترکیب این دو میتواند از ظهور دوگانه اصلاحطلبی - اصولگرایی جلوگیری کند. این دسته از تحلیلگران حضور چهرههایی نظیر ظفرقندی تا مومنی را نشانه شکلگیری وفاق ملی و به حاشیه رانده شدن نیروهای افراطی دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا میدانند.
برخی از اصلاحطلبان افراطی علاوه بر این که تا پیش از این خواهان انحصار کابینه در جریان متبوعشان بودند با انتقاد به عدم ارائه لیست شورای راهبری تا جایی پیش رفتند که گمانههای مبنی به یکی شدن سرنوشت پرشکیان و روحانی در میان برخی از فعالان رسانهای نیز مطرح شد و بیم آن رفت که دولت وفاق در ابتدای راه پشتش مانند دولت دوم روحانی خالی شود.
از سوی دیگر در مشی این دسته «رفع حصر» یکی از پیش شرطهای شکلگیری دولت وفاق ملی است در حالی که این مسئله از حیطه اختیارات قوه مجریه خارج است و تصمیمگیری درباره آن مربوط به نهادهای دیگر ساختار قدرت است. علاوه بر این پافشاری بر چنین مواضعی در جبهه اصلاحات نه تنها در تضاد بر وفاق ملی است بلکه زمینه را برای به حاشیه راندن نیروهای معتدل اصلاحطلب از سوی جریانهای افراطی اصولگرا فراهم میکند.
یکی دیگر از مواضع دولت پزشکیان که منجر به ادبیات تند اصلاحطلبان افراطی شده، برنامههای عباس عراقچی برای وزرات خارجه است. عراقچی در مصاحبه روزهای اخیر نشان داد مصمم است دیپلماسی دولت چهاردهم را هماهنگ با اسناد بالادستی نظام پیش ببرد و این مسئله به نظر میرسد چندان خوشایند کسانی نباشد که خواهان مصادره دولت پزشکیان هستند.
منتقدان تندرو دولت چهاردهم در جریان اصلاحطلبی بر این باور هستند که گامهای رو به جلوی رئیسجمهور در راستای وحدت دولت و سایر ارکان نظام و تلاش برای استفاده از نیروهای معتدل جناحهای مختلف سیاسی، حرکت رو به عقب و پشت پا زدن به وعدههای دوران انتخاباتیاش است.
وفاق در دولت پزشکیان «ارگانیک» نیست!
این دسته از منتقدان، استفاده از نیروهای سیاسی مختلف را نوعی نگاه مکانیکی به مفهوم وفاق ملی میدانند که سرانچام منجر به بیثباتی سیاسی میشود. در این راستا احمد بخارایی، جامعهشناس به روزنامه هممیهن گفته است: «ما دو نوع وفاق ملی میتوانیم داشته باشیم؛ یک نوع وفاق ملی از نوع مکانیکی است و نوع دیگر وفاق ملی از نوع ارگانیکی خواهد بود که هر دو به نحوی با بیثباتی و ثبات سیاسی پیوند میخورد. اگر ما به وفاق ملی نگاه مکانیکی داشته باشیم، جمع کردن آدمها دور هم با مواضع مختلف خواهد بود که من آن را وفاق ملی از نوع انباری میدانم. چطور در انباری ما همه چیز را دور هم جمع میکنیم، در مدل مکانیکی شاهد این نوع انباری هستیم و این نمیتواند وفاق ملی به معنای واقعی کلمه باشد، بلکه فقط از سر خود باز کردن است.»
وی در ادامه گفته است: ما نیازمند وفاق ملی هستیم که جنبه ارگانیکی داشته باشد، یعنی به نحوی افکار و اندیشههای جدید که فراتر از جریانات امتحانپسداده، ایجاد شود. بحث فراجناحی بودن و آدمهای اندیشمند، نگاه از نوع ارگانیکی است ولی اگر صرفاً نگاه مصداقی داشته باشیم و بگوییم این آدم از این جناح حضور داشته باشد و فلان فرد از جناح دیگری باشد و اینطور وفاق ملی ایجاد کنیم، این نوع نگاه به وفاق ملی که از نوع مکانیکی به شمار میرود، ارزشمند نیست و راه به جایی نخواهد برد.»
ارائه مصادیق و چارچوبهای تنگ و محدود برای مفهوم وسیعی مانند «وفاق» و تلاش برای عمومی کردن آن به نظر میرسد در جهت تحمیل قرائت خاصی از وفاق به دولت چهاردهم است که نسبتی با وفاق مورد نظر پزشکیان ندارد و ممکن است منجر به انسداد برای بهره گرفتن از ظرفیتهای سیاسی موجود در کشور شود.
استفاده از ادبیاتی که عباس عبدی از آن به عنوان ادبیات «ستیز» یاد میکند در گذشته نیز نزد برخی از اصلاح طلبان افراطی وجود داشت و حتی در دورهای نیز منجر به ارائه طرح عبور از خاتمی شد. به نظر میرسد برخی تحلیلگران جریان اصلاحطلبی با درس گرفتن از عواقب مشی افراطی در دوران خاتمی و روحانی به این نتیجه رسیدهاند که چنین ادبیاتی با سبک و سیاق اصلاحات نمیتواند سازگار باشد؛ ادبیاتی که در سالهای اخیر در میان اپوزیسیون خارج از کشور رواج یافته و نتیجه جز تخریب ساختارهای سیاسی و مدنی کشور ندارد.
جبهه اصلاحات از بینالعباسین تا بینالمصطفین و حالا ؟
پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، احمد مازنی نماینده اصلاحطلب مجلس دهم با بیان ضرورت رفتار جبهه اصلاحات بر اساس معدل افراد حاضر در این جریان گفته بود: «جبهه اصلاحات ایران باید بر اساس معدل جریان اصلاحات عمل کند در گذشته می گفتند این جریان بین العباسین است از عباس دوز دوزانی تا عباس عبدی ولی امروز بین المصطفین است از مصطفی تاج زاده تا مصطفی کواکبیان و به نظر من معدل اینها، کسانی چون عارف و جهانگیری هستند.»
زمانی عباس عبدی نماد جریان اصلاحات افراطی در میان اصلاحطلبان بود و در انتخابات دوره گذشته بر اساس ارزیابی مازنی این چهره جای خود را مصطفی تاجزاده داد. عبدی امروز هم با انتقاد از جریانی که همچنان بر ستیزه پافشاری دارد، بر لزوم وفاق تاکید میکند تا افراطیگری در هر دو سر طیف به انزوا رود. صرف نظر از این که در سال ۱۴۰۳ کدام چهرهها در دو سر طیف جریان اصلاحات قرار دارند، کنشگران و هواداران این جریان نباید از کنار این سخن به سادگی عبور کنند که اصلاحطلبی برای بقاء خود نیاز به حضور افرادی با مشی میانه دارند که از ادبیات معتدل در کنشگری خود استفاده می کنند.
به باور بسیاری از کارشناسان اصولگرایی و اصلاحطلبی معتدل جریان های مورد تایید نیروهای سیاسی درون نظام هستند و در عین خدمات ارزنده، نقایص و اشتباهاتی داشتهاند. در دوران قدرت یافتن طبقه متوسط شهری، مطالبات خاص و متفاوت نسل موسوم به z، جایگزین شدن شبکههای مجازی به جای گروههای مرجع سنتی و کاهش قدرت رسانههای رسمی، کشور نیازمند نگاهی نو به حکمرانی است و شیوههای آزموده شده پیشین دیگر پاسخگو نیست البته این تغییر به معنای دگرگونی تمام ساختارهای اجتماعی و سیاسی و استفاده از ادبیات یک جانبه گرایانه نیست زیرا چنین ادبیاتی حاصلی جز جنگ و ستیز با طیف افراطی مقابل و فر صتسوزی نخواهد داشت.
انتهای پیام/
نظر شما