جاماندگان اربعین در دیار مینودری از خاطراتشان می‌گویند

پیاده‌روی اربعین فراتر از یک زیارت مذهبی، فرصتی برای سنجش عمق خلوص نیت انسان‌ها است. در این مسیر پر فراز و نشیب، میزان عشق زائران به سیدالشهدا (ع) سنجیده می‌شود. این سفر معنوی چنان تأثیر شگرفی بر جسم و روح زائران می‌گذارد که گویی مکتب انسان سازی است. این‌ها را جاماندگان اربعین حسینی از کهنه دیار مینودری می‌گویند.

به گزارش خبرنگار استانی ایسکانیوز از قزوین؛ خاطره‌های سفر اربعین مثل یک فیلم دنباله‌دار است، فیلمی با ژانر عاشقانه که در آن کوچک و بزرگ، مرد و زن، شهری و روستایی همه پای کار عزای امام حسین (ع) هستند تا بتوانند قدمی در این راه بردارند. یکی از جلوه‌های زیبای اخلاص در پیاده‌روی اربعین، خدمت بی‌منت و بدون چشمداشت به دیگر زائران است.

اخلاص، ایمان، علاقه و عشق به شهدای کربلا هر مشکل و سختی را برای راهپیمایی زائران حسینی آسان کرده است زیرا کبوتر دل آن‌ها را در مسیر راهپیمایی معنوی اربعین به پرواز در می‌آورد و در این مسیر عراقی‌ها نیز برای راهپیمایی‌کنندگان اربعین سنگ تمام می‌گذارند.

این همایش چند میلیونی باشکوه امروزه به نماد پرشکوه وحدت، قدرت مسلمانان جهان و اتحاد میان مسلمانان تبدیل شده و در برابر مستکبران جهان امروز، عرض اندام مسلمانان در قامت جهانی به شمار می‌رود.

پیاده‌روی اربعین فراتر از یک زیارت مذهبی، فرصتی برای سنجش عمق ایمان و خلوص نیت انسان‌ها است. در این مسیر پر فراز و نشیب، میزان عشق زائران به سیدالشهدا (ع) سنجیده می‌شود. این سفر معنوی چنان تأثیر شگرفی بر جسم و روح زائران می‌گذارد که گویی مکتب انسان‌سازی است. این‌ها را جاماندگان اربعین حسینی از کهنه دیار مینودری می‌گویند.

اربعین من را نمازخوان کرد

حسین پسری ۲۵ ساله است که از خاطراتش در این همایش عاشقی می‌گوید: سه‌سال متوالی بود که پابوسی سیدالشهدا (ع) در روز اربعین قسمتم می‌شد، اما امسال به دلیل بیماری پدرم خودم اینجا هستم و دل و روحم در مسیر نجف به کربلا است.

وی ادامه می‌دهد: راستش من خیلی بچه معتقدی نبودم، سال ۱۴۰۰ بود که خواهرم شال و کلاه کرد تا به پیاده‌روی اربعین برود، شنیده بودم که پیدا کردن جا برای خانم‌ها سخت است، از روی غیرت مخالف رفتن خواهرم بودم، از او اصرار و گریه و از من انکار تا اینکه مادرم با یک جمله من را متحول کرد و گفت اگر غیرت داری با خواهرت برو نه اینکه مانع شوی.

این شهروند قزوینی می‌گوید: با خواهرم راهی شدیم، هنگام خروج از مرز ایران، باید چند ساعتی معطل می‌شدیم و من دائماً بلند غر می‌زدم که این چه کاری است یک ساعت ایستاده‌ایم و زیر پاهایمان علف سبز شد، تا اینکه یک پیرمرد دست روی شانه‌ام گذاشت و گفت پسر جان اگر خسته جانی بگو یاحسین، آرام گفتم یاحسین. پیرمرد در کمال آرامش گفت حالا ساکت را به من بده تا برایت نگه دارم و خستگی در کنی؛ یک لحظه خجالت کشیدم و گفتم نه آقا چیزی نیست.

وی بیان می‌کند: از مرز که رد شدیم انگار وارد دنیای دیگری بودیم. از رفتارهای مردم مات و مبهوت بودم. چطور می‌شود مردم عراق تمام دار و ندارشان را کف دست بگذارند و خیرات کنند؟ در همین حین با یک مرد جوان و شوخ طبع هم‌مسیر شدیم، انگار بلد راه بود. سفر اول ما نجف بود. وقتی همسفرمان متوجه شد که زیارت اولی هستم، به التماس افتاد که برایش دعا کنم، گفتم من ۲۰ سال است که نماز به کمر نداده‌ام، دعای من به چه دردت می‌خورد؟ گفت تو مهمان آقا هستی، مهمان آقا حرمت دارد و دعایش به عرش می‌رسد.

حسین می‌گوید: حس خوب این سفر همیشه همراهم است، احساسی که این سفر به من داد قابل وصف نیست. از عمود ۵۳ برای مدتی خواهرم را گم کردم و تلفن آنتن نداشت اما نگران نبودم چون در گوشه‌ای از بهشت قدم می‌زدیم که شیطان از آن دور بود ۲۰ عمود جلوتر خواهرم را پیدا کردم و باهم قرار گذاشتیم که اگر مجدد همدیگر را گم کردیم در عمودهای ۱۰۰_۱۵۰_۲۰۰ بایستیم و همدیگر را پیدا کنیم.

وی ادامه می‌دهد: به هرکه می‌گفتم، سفر اولی هستم دست به سر و رویم می‌کشیدند و می‌گفتند سفر اولی‌ها پر زرق و روزی هستند. حال عجیبی داشتم انگار تازه از مادر متولد شده بودم. گویی با هر قدم زدنم گناهانم به زمین می‌ریخت. در حین پیاده‌روی به آن مرد جوان که همسفرمان شده بود گفتم خجالت می‌کشم نماز بخوانم و او مرا تشویق به خواندن کرد و آنجا بود که من نماز خوان شدم. بعدها متوجه شدم این جوان خوش ذوق، امام جمعه یکی از شهرستان‌های قم بوده است.

این دلباخته امام حسین(ع) می‌گوید: سه سال پشت سرهم به پیاده‌روی اربعین رفتم اما امسال که به دلیل بیماری پدرم قسمت نشد، اشکم جاریست و دلم در مسیر نجف به کربلا پر می‌کشد، به نیت پیاده‌روی اربعین به پیاده‌روی جاماندگان حسینی آمده‌ام تا شاید کمی دلم آرام گیرد.

در آرزوی پیاده‌روی اربعین

منیره یکی دیگر از شهروندانی است که در پیاده‌روی جاماندگان حسینی اشک‌ریزان سینه‌زنی می‌کند، وی می‌گوید: سال‌هاست که آرزوی پیاده‌روی نجف تا کربلا بر دلم مانده است اما به دلیل بیماری نمی‌توانم راهی کربلا شوم به همین دلیل هرسال در مراسم جاماندگان اربعین شرکت می‌کنم به امید آنکه روزی پیاده‌روی اربعین قسمتم باشد.

آشنایی یک قزوینی با سید آزادگان

امین یکی دیگر از شهروندان قزوینی است که سال گذشته در مراسم پیاده‌روی اربعین در عراق حضور داشته است، وی در خصوص خاطراتش می‌گوید: در مسیر نجف به کربلا با مردی آشنا شدم که تقریبا ۶۰ سال سن داشت، اهل سمنان بود. پایش کمی لنگ می‌زد، متوجه شدم که در سال‌های دفاع مقدس رزمنده بوده است. بر روی کوله‌پشتی‌اش عکسی بود، از او پرسیدم این عکس چه کسی است؟ با افتخار گفت که عکس مرحوم سیدعلی اکبر ابوترابی سید آزادگان است.

وی ادامه داد: این رزمنده سمنانی شروع به تعریف خاطراتی از سید آزادگان کرد و من که مجذوب ایشان شدم، پرسیدم که آقای ابوترابی اهل کجاست چون ما در شهرمان هم این فامیلی را داریم و وقتی فهمیدم که مرحوم سیدعلی اکبر ابوترابی قزوینی بوده است، از روی تأسف که ایشان را نمی‌شناسم، به حال خودم لبخند زدم و دیگر قدم‌هایم را نذر ایشان کردم.

مراسم پیاده‌روی جاماندگان اربعین با نام «دلدادگان حسینی» در شهر قزوین چهارم شهریور مصادف با اربعین سیدالشهدا (ع) از ساعت ۹:۳۰ صبح از مسیر میدان میرعماد به سمت خیابان نادری، میدان آزادی، خیابان پیغمبریه، خیابان شهدا و درنهایت صحن مقدس امامزاده حسین (ع) با حضور عاشقان اباعبدالله برگزار شد.

خبرنگار: حدیثه کاظمی

انتهای خبر/

کد خبر: 1241391

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =