به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز؛ فرسا و بردیا رحمانی، خواهر و برادر ۱۰ و۹ سالهای بودند که روز ۲۵ شهریورماه و در حادثهای عجیب فوت شدند و خبر آن هم در فضای مجازی منتشر شد.
فاطمه اسدی، مادر بچهها درحالیکه مشغول رسیدگی به مهمانان مراسم سوگواری بود، در مورد نحوه وقوع حادثه به جامجم گفت: «اطراف خانه ما یک محوطه بیابانی است که در آن انبارهای نگهداری جو و گندم وجود دارد. کارواش پدر بچهها و محل کسب پسرعمه و عموی آنها نیز کنار خانه خودمان است.
بیشتر بخوانید:
ماجرای قتل عام خانوادگی توسط داماد عصبانی
روز حادثه بچهها در خانه خواب بودند که من و پدرشان برای انجام کاری از خانه بیرون رفتیم و بعد از حدود ۲۰ دقیقه و حوالی ساعت ۱۱:۱۰ صبح برگشتیم. وقتی در را بازکردم، پیکر دخترم را دیدم که در آشپزخانه و پیکر پسرم هم در پذیرایی خانه افتاده و هردو استفراغ کرده بودند.
همسرم و عموی بچهها به کمکم آمدند و آنها را به بیمارستان منتقل کردیم. در بیمارستان و با وجود احیا، بردیا از دنیا رفت، اما دخترم هنوز زنده بود که به بخش مراقبتهای ویژه منتقل شد.
از فرسا پرسیدم چه اتفاقی افتاده است که گفت برادرش یک قرص را دونیم کرد و نیمی از آن را به او و نیم دیگر قرص راخودش خورد. دو احتمال درموردنحوه دسترسی بچههابه قرص وجود داشت.
اول اینکه قرصهای برنج در خودروی کسی در کارواش بوده و شاید پس از تکاندن کفی روی زمین افتاده یا اینکه بهخاطر وجود انبارهای جو وگندم این قرصها در جایی افتاده و پسرم آن را برداشته و به خانه آورده بود. چون بردیا همیشه حوالی انبارها و خانهمان دوچرخهسواری میکرد. بعد از اعلام حادثه، حفاظت اطلاعات شهرستان گرمسار دوربینها را بررسی کرد و متوجه شد بچهها روز حادثه از خانه بیرون نرفته بودند و قرصها از روزهای قبل وارد خانه شده بود.
روزی که با آن صحنه فاجعهبار مواجه شدم، وقتی پیکر پسرم را میخواستم بلند کنم، قوطی فلزی قرصهای برنج از زیر بالش بیرون آمد و تازه متوجه آنها شدم. یک بسته کامل بود که قوطی را تحویل پلیس دادم.»
فرسا در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان با مرگ دستوپنجه نرم میکرد. مادر وقتی به خانه برگشت با نگرانی شدید در مورد عوارض قرص برنج در اینترنت جستوجو کرد، اما با خواندن مطالب، تابوتوان خودراازدست داد ومتوجه شد کودک دلبندش فاصله زیادی با مرگ ندارد: «نوشته بود این قرص هیچ پادزهری ندارد و کشنده است.
دخترم ۱۲.۵ساعت با مرگ جنگید، اما درنهایت تسلیم شد و او را هم متاسفانه از دست دادیم. درشهر ما برخی عطاریها قرص برنج دارند و لازم نیست برای تهیه آن حتما آشنا داشته باشید و هیچ نظارتی هم نیست. چرا وزارت بهداشت روی این موضوع نظارت ندارد؟ چرا این قرصها تولید میشود؟ قدیم چطور با آفات کشاورزی مبارزه میشد؟ همان روند را ادامه دهند.
خودم سالهاست که برنجهایم را داخل ظرفهای پلاستیکی آبمعدنی نگهداری میکنم و درگیر حشره هم نمیشود. یا به روال قبل با آفات مبارزه کنند یا دز کشندگی قرصها را کاهش دهند تا اینطور باعث مرگ کودکان بیگناه ما و افرادی نشود که با دسترسی آسان به این قرص، فرصت زندگی راازخود سلب کنند.
همچنین قضاوت برخی مردم در مورد فوت بچههایمان بسیارناعادلانه بود.ما و سایر اقواممان همیشه مراقب بردیا و فرسا بودیم و کوچکترین اهمالی در مراقبت ازآنان نداشتیم. نمیتوام توصیف کنم تا چه حد از قضاوتهای ناعادلانه غمگین شدیم.»
در حسرت بازی استقلال- الغرافه
علی فقیهی، پسرعمه فرسا و بردیا میگوید این خواهر و برادر عاشق تیم استقلال بودند و با باختشان ناراحت و با پیروزیشان خوشحال میشدند.
او گفت: «آنها دراتاقشان شیپور و پرچم استقلال را داشتند و برای تماشای بازیها با خانواده خود به استادیوم هم رفته بودند. بردیا و فرسا همیشه دوست داشتند با بازیکنان عکس یادگاری بگیرند.چون طرفدار دو آتشه استقلال بودند، پدرشان پیشنهاد داد تا روی پیکرها پرچم استقلال قرارداده شود که این کارانجام شد. بردیا و فرسا یک هفته قبل از انجام بازی بین استقلال و الغرافه، دائم روز و ساعت بازی را از من میپرسیدند و شوق زیادی برای دیدن آن داشتند،اما متاسفانه اجل مهلت نداد.
از کمیته مشوقان باشگاه استقلال برای بچهها بنر تسلیت فرستادند و امیرحسین صادقی، پیشکسوت استقلال نیز برای تسلیت باخانواده بچهها تماسگرفت.»
نظر شما