گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز- مفهوم ژانر مانند بسیاری از مفاهیم دیگر ،با ترجمه تحت اللفظی و نادرست وارد سینمای ایران شده است. تازه ترین نمونه در این زمینه فیلم «قیف» است که سوای ادای کمدی و فانتزی، سعی میکند خود را به عنوان یک زی مووی معرفی کند.
در این فیلم تکنیک های متنی و روایی تعمدا زیر پا گذاشته میشود و جهان اثر منطق مشخص ندارد. این فیلم در عین حال که می خواهد آوانگارد باشد، نتوانسته چشم طمع خود را به گیشه ببندد و سازندگانش تا توانستهاند در آن از فرمول های سینمای کمدی این سالها استفاده کنند. قیف پر از کنایه های سیاسی و تاریخی است که می شود با آنها ادای مخالفت با نظم سیاسی موجود را در آورد!
اساسا زی مووی ها و ترش مووی ها در سینمای جهان برای خودشان ارج و قرب بالایی دارند. فیلم های بد و بسیار بدی که توسط عشاق دل خسته سینما ساخته شده اند. مهم ترین نماد آن هم کارگردانی بنام «اد وود» است که با خلوص نیتی عجیب به ساخت آشغال مشغول بود! در مورد قیف هم باید بگویم امیر یوسفی عامدانه یک داستان عجیب و غریب برای فیلمش انتخاب کرده و تلاش کرده یک آشغال دوست داشتنی بسازد!
قیف داستان یک دیو از اهالی هیرکان به نام خسرو است که از پدرش اجازه گرفته تا به زمین بیاید و با پیدا کردن یک دختر زمینی و ازدواج با او، عشق را تجربه کند. او سرانجام دختری به نام ملوک را پیدا می کند اما درست روز ازدواج توسط ژاله پادشاه هیرکین دزدیه می شود و یک شب در اسارت او بسر می برد. یک شب اسارت در هیرکین معادل ۴۵ سال زمینی طول می کشد. زمانی که خسرو از چنگال ژاله فرار می کند و به زمین بر می گردد، ملوک تبدیل به یک پیرزن مسن شده است. خسرو فرصت ندارد و باید با ژاله ازدواج کند وگرنه نفرین پدرش شاه هوشنگ که پادشاه هیرکان هست عملی و خسرو تبدیل به گربه خواهد شد! همین خط قصه جنون آمیز کافی است تا متوجه شویم امیر یوسفی عامدانه قصد داشته با استفاده از دستمایه های فیلم های آشغال یک کمدی متفاوت بسازد.
منطق این فیلم منطق دو دوتا چهارتای دراماتیک نیست. منطق فیلم های زی مووی است که کارگردان سکانس ها را داخل فیلم گذاشته چون بنظرش عالی آمده است! در قیف، عباس جمشیدیفر نقش اسد را بازی کرده است که می توان آن را نقطه عطف کارنامه کاری وی دانست. جایی که در خیلی از سکانس ها او حتی از عطاران هم جلوتر می زند و تبدیل به جذاب ترین عنصر آخرین ساخته امیر یوسفی می شود.
بازیگری که از خود متن هم پررنگ تر است. در قیف تقریبا هر ۵ دقیقه یکبار ما شاهد یک شوخی کلامی یا رفتار جنسی هستیم. حتی دوربین هم در خدمت این دست از شوخی ها قرار دارد. بجای آنکه حرکت دوربین در خدمت ایجاد تعلیق و خلق موقعیت کمدی باشد، کاملا در استخدام شوخی های دم دستی در آمده است. نامگذاری ها هم از این امر مستثنی نیستند. بگذریم که در این دست از شوخی ها هم خلاقیت به چشم نمیخورد و دست فیلم نامه نویس برای بیننده رو شده است!
شیرینی ذاتی بازیگران، استفاده از تکنیک تکرار که شیوه همیشگی کمدی های عطاران است، بهره بردن از جلوههای ویژه و کمک از نریشن برای پرکردن خلأهای موجود در قصه، تا حدی می تواند بیننده را تا اواسط فیلم با اثر همراه کند. اما به قدری فیلمنامه در خلق موقعیت، ایجاد گره و حل آن عقیم است که در نیمه دوم و بخصوص پرده سوم، مجبور به کش دادن و آب بستن به قصه می شود تا جایی که تماشاگر را کلافه می کند.
در پایان باید گفت، قیف فیلمی در خدمت شوخی های جنسی و کنایه های سیاسی است و نه آنها در خدمت فیلم.
محمدرضا دلیر- پژوهشگر سینما*
انتهای پیام/
نظر شما