به گزارش خبرنگار استانی ایسکانیوز از اصفهان، همهچیز از لحظهای شروع شد که چمدانهایمان را در اتاقها جا دادیم و خودمان را برای افتتاحیه آماده کردیم. مراسمی رسمی و در عین حال گرم که در آن، مسئولان دانشگاه UM، سفیر ایران و رایزن علمی، کنار دانشجویان ایرانی و مالزیایی حضور داشتند. سخنرانیها بیشتر درباره دوستی میان فرهنگها و تقویت همکاریهای علمی و فرهنگی بود. سفیر کشورمان روی اشتراکات فرهنگی میان ایران و مالزی تأکید کرد. مراسم با گرفتن عکس یادگاری و چند جمله صمیمانه به پایان رسید.
یک تیر با دو نشان به سبک مهندسی
در اولین برنامه، از پروژه عظیم تونل SMART بازدید کردیم. تونلی چندمنظوره که هم جادهای برای خودروها و هم مسیری برای هدایت آبهای سیلابی است. وقتی مسئول پروژه توضیح میداد که چطور این تونل میتواند در هنگام سیلهای شدید کل شهر کوالالامپور را نجات دهد، ذهنم ناخودآگاه به مادیهای اصفهان و طراحی شیخبهایی رفت، شباهت عجیبی بود. دانشجوهایمان هم با اشتیاق درباره این شباهت صحبت میکردند. بعدازظهر به مسجد ملی کوالالامپور رفتیم. گنبد زیبایش، ترکیب خیرهکنندهای از معماری اسلامی و مدرن بود. نماز عصر را در کنار برادران اهل سنت اقامه کردیم. آنجا، تفاوتها کمرنگتر و اتحاد ملموستر بود.
نگاهی به حاکمیت پایدار
صبح زود روز دوم به پوتراجایا، مرکز اداری مالزی رفتیم. ساختمانهای شیک و منظم در دل فضایی سبز و آرام قرار داشت. قرار بر این بود که درباره برنامههای انرژی پاک مالزی بشنویم. در وزارت منابع طبیعی مالزی، سخنرانی جالبی درباره حاکمیت پایدار ارائه شد. ایدههایشان جذاب بودند اما وابستگی شدید به سرمایهگذاری خارجی، جای بحث داشت. وقتی به محل اسکان برگشتیم، اساتید دانشگاه اصفهان درباره تکنولوژیهای زیستی ارائهای داشتند. فضای صمیمانهای بود؛ دانشجویان ایرانی و مالزیایی کنار هم نشستند و ایدهها رد و بدل شد. عصر، به بازدید یکی از برجهای بلند تجاری شهر رفتیم. عظمتش، نمادی از پیشرفت مالزی بود. ایستاده کنار پنجرهای که شهر زیر پا بود، فکر کردم به اینکه شاید روزی این نوع پروژهها در کشور خودمان هم اجرایی شود.
شروع ارائههای مشترک
صبح روز بعد، اولین ارائه مشترک برگزار شد. یکی از اساتید مالزی درباره چالشهای هوش مصنوعی صحبت کرد. من هم مقالهای درباره نقش هوش مصنوعی در حل معضلات شبکههای اجتماعی ارائه کردم. بحثها جذاب و نگاهها کنجکاو بودند. استاد مالزیایی بعد از جلسه گفت: که این نوع همکاریها باید بیشتر شود. بعدازظهر، پوتراجایا را با دقت بیشتری دیدیم. هر ساختمان، داستانی از یک فرهنگ داشت. اساتید دانشکده معماری UM کنارمان بودند و با دقت جزئیات معماری را توضیح میدادند. سبکهایی که گویی قرار بود تاریخ و مدرنیته را در کنار هم روایت کنند.
جشن فرهنگی ژاپن در قلب کوالالامپور
فردای آن روز، کنفرانسی با موضوع هماهنگی میان خِرد و دین در اسلام برگزار شد. استاد مصطفی درباره این موضوع با شور و اشتیاق صحبت میکرد و دانشجویان هم نظراتشان را درباره گسترش همکاریهای علمی-فرهنگی مطرح کردند. بعد از کنفرانس، هر کسی به دانشکده مرتبط با رشته تحصیلی خودش رفت. من به دانشکده مهندسی رفتم. دانشجویان UM با روی باز از ما استقبال کردند. در طول بازدید، درباره چالشهای سیستم آموزشیشان صحبت کردیم. عصر، فضایی کاملاً متفاوت بود. جشن فرهنگی ژاپن برگزار شد. در این رویداد، دانشجویان ایرانی و ژاپنی کنار هم ایستادند، غذاهای محلی را امتحان کردند و از تمدنهایشان گفتند. برایم جالب بود که چگونه فرهنگها، با وجود تفاوتها، نقاط مشترک بسیاری دارند.
مبارزه با استعمار، فصل مشترک تاریخ دو ملت
روز بعد با یک کارگاه درباره تاریخ مالزی و استعمار شروع شد. استاد تاریخ دانشگاه UM توضیح میداد که چگونه ملتشان برای استقلال جنگیده است. بحث به نقش استعمار در منطقه کشید و دانشجویان ایرانی هم از تجربههای تاریخی ایران گفتند. بعدازظهر، جشن دیگری برگزار شد؛ اینبار درباره فرهنگ چین. حرکات رزمیشان برای همه جذاب بود. برخی مفاهیم مثل صبر و تعمق، یادآور فرهنگ ایرانی بود.
روز آخر، دوباره هرکسی از بچهها به دانشکده مرتبط با رشته خودش رفت تا درباره همکاریهای علمی صحبت کند. من با گروهی از اساتید مالزیایی درباره پروژههای مشترک صحبت کردم. استقبالشان عالی بود و نگاهشان دقیق. اختتامیه، رسمی و پر از تحسین بود. از دانشجویان ایرانی بابت مشارکتشان تقدیر شد. غروب، راهی گشتوگذاری کوتاه شدیم؛ غارهای باتو و محله چینیها. همهچیز آرام و دلنشین بود. فکر کردم به روزهایی که گذشت؛ به دوستیهایی که شکل گرفت و تجربههایی که آموختیم. این سفر، فقط یک بازدید علمی نبود؛ گامی بود به سوی ارتباطی عمیقتر میان فرهنگها.
خبرنگار: علی میرزایی
پایان خبر/
نظر شما