جنایت‌های وحشتناک دیکتاتور قرن بیستم در کتاب «شبیه صدام»

میخائیل رمضان که به مدت ۱۹ سال در نقش بدل صدام ایفای نقش کرده بود خاطرات خود را در کتاب «شبیه صدام» منتشر کرده است.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، «من روبروی صدام بودم و تنها چند قدم باهم فاصله داشتیم. صدام هنگامی که نگاهش به من افتاد به شدت تعجب کرد. من این حالت را در او وضوح ملاحظه کردم. درحالی که نمی توانست بار کند انسانی تا به این اندازه شبیه اوست، به من خیره شده بود اما بر خودش مسلط شد و تلاشی کرد که وانمود کند از آنچه می‌بیند تعجبی نکرده است. سپس به ما اشاره کرد که بنشینیم.»

«صدام گروهی از شعبده بازان از جمله ساحران، منجمان و کسانی که به تاثیر بعضی از سنگ‌های معدنی آشنایی دارند را گرد هم جمع کرده بود. یکبار در این باره با صدام صحبت کردم و به او گفتم: این گروه افراد شیادی هستند و از هیچ قدرت خارق العاده ای- آنطور که ادعا می کنند- برخوردار نیستند.

صدام به گفته من لبخندی زد و گفت: تو این را می‌گویی چون کار آن‌ها را ندیده‌ای. یکی از آن ها را به تو نشان خواهم داد که چه می‌کند. یکی از جادوگران را احضار کرد و به او گفت: از تو می خواهم قدرت یکی از سنگ هایی را که در اختیار داری به ما نشان بدهی.

این مرد سنگی را که مایل به رنگ زرد بود بیرون آورد و آن را روی بدنش گذاشت و به صدام گفت: جناب رئیس به من شلیک کن. صدام هفت تیرش را کشید و به سوی او دو گلوله شلیک کرد اما آن مرد هیچ آسیبی ندید. از این صحنه به شدت متعجب شدم. فریاد زدم: عاقلانه نیست... این خیلی عجیب است»

متن‌های فوق بخشی از کتاب مستند-روایی «شبیه صدام» خاطرات مردی به نام میخائیل رمضان را بازگو می‌کند؛ فردی که به مدت نزدیک به دو دهه، به دلیل شباهت عجیب ظاهری‌اش به صدام حسین، نقش بدل او را ایفا ‌می‌کرد. این کتاب که با ترجمه روان محمدنبی ابراهیمی به فارسی درآمده، از جمله آثار نادری است که روایتی مستقیم و دست اول از درون دالان‌های تاریک قدرت در رژیم بعث عراق ارائه می‌دهد.

صدام حسین، دیکتاتور سابق عراق، یکی از مخوف‌ترین چهره‌های سیاسی قرن بیستم به‌شمار می‌رود. دوران حکومت او که از سال ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۳ به طول انجامید، مملو از خشونت، سرکوب، جنگ و نقض گسترده حقوق بشر بود. وی نه‌تنها مردم عراق، بلکه همسایگان منطقه‌ای و حتی برخی کشورهای غربی را نیز با سیاست‌های تهاجمی و بی‌رحمانه خود تحت تأثیر قرار داد.

وی در سال ۱۹۷۹ پس از احمد حسن البکر، رسماً به ریاست جمهوری عراق رسید. از همان آغاز، روند سرکوب مخالفان و ایجاد حکومت تک‌نفره شدت گرفت. صدام با استفاده از ابزارهای اطلاعاتی، پلیس مخفی و اعدام‌های گسترده، هرگونه مخالفت را خاموش کرد و از در همان سال‌های ابتدایی ریاست جمهوری‌اش، دستور اعدام ده‌ها تن از اعضای حزب بعث را به اتهام خیانت صادر کرد؛ این اعدام‌ها به صورت علنی و حتی با حضور صدام انجام می‌شد تا برای دیگران درس عبرتی باشد.

او نهادهای اطلاعاتی قدرتمندی چون «استخبارات» و «امن العام» را برای شناسایی، بازداشت، شکنجه و حذف فیزیکی مخالفان به‌کار گرفت. هزاران نفر از روزنامه‌نگاران، دانشگاهیان، روحانیان، فعالان مدنی و اعضای اقلیت‌های قومی و مذهبی در این سرکوب‌ها جان خود را از دست دادند یا برای سال‌ها در زندان‌های مخوفی مانند ابوغریب زندانی شدند.

یکی از فجیع‌ترین جنایت‌های صدام حسین، «عملیات انفال» در اواخر دهه ۱۹۸۰ بود که به منظور پاکسازی نژادی علیه کردهای عراق اجرا شد. در این عملیات، بیش از ۱۸۲ هزار کرد کشته شدند. ارتش عراق روستاها را تخریب کرد، ساکنان را اعدام یا تبعید نمود و از سلاح‌های شیمیایی علیه غیرنظامیان استفاده کرد. نمونه بارز این جنایات، بمباران شیمیایی شهر حلبچه در ۱۶ مارس ۱۹۸۸ بود که طی آن حدود ۵۰۰۰ نفر در اثر گازهای سمی جان باختند.

«میخائیل رمضان» معلمی ساده از عراق، در سال ۱۹۷۹ به دلیل شباهت ظاهری‌اش به صدام حسین، توسط یکی از نزدیکانش به حزب بعث معرفی شد. پس از انجام عمل جراحی برای افزایش شباهت، به مدت ۱۹ سال در عرصه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی و نظامی به جای صدام ظاهر شد. او در نهایت با کمک نیروهای کرد و سازمان سیا به ترکیه فرار کرد و سپس به آمریکا رفت.

کتاب «شبیه صدام» در قالب خاطراتی روایت می‌شود که رمضان از دوران ایفای نقش صدام حسین به یاد دارد. او در این کتاب به دیدارهایش با شخصیت‌های برجسته‌ای مانند حسنی مبارک و یاسر عرفات اشاره می‌کند که بدون تشخیص هویت واقعی‌اش، با او ملاقات کردند. همچنین، رمضان از بازدیدهایش از جبهه‌های جنگ عراق با ایران و روزهای اشغال کویت سخن می‌گوید.

«شبیه صدام» با استقبال متفاوتی از سوی مخاطبان مواجه شده است. برخی از خوانندگان، کتاب را به دلیل ارائهٔ جزئیات دقیق از درون رژیم بعث و افشای جنایات آن، اثری ارزشمند می‌دانند. در مقابل، برخی دیگر به صحت و دقت اطلاعات ارائه‌شده در کتاب تردید دارند و معتقدند که رمضان تلاش کرده است تا نقش خود را در جنایات رژیم بعث کم‌رنگ جلوه دهد. به عنوان مثال برخی منتقدان اشاره می‌کنند که رمضان در کتابش ادعا می‌کند که اگر مردم حکومت را در دست بگیرند، حاضر است خود را معرفی کند تا مردم درباره‌اش تصمیم بگیرند، اما هیچ‌گاه این کار را نکرد.

نویسنده با زبانی ساده و صمیمی، خاطرات خود را از زمان انتخاب شدن به عنوان بدل صدام، تا فرارش از عراق و پناهندگی‌اش به غرب بازگو می‌کند. این ساختار روایی موجب شده که کتاب نه تنها برای علاقه‌مندان به تاریخ خاورمیانه، بلکه برای مخاطبان عام نیز جذاب و خواندنی باشد.

با وجود این، برخی منتقدان معتقدند که در بخش‌هایی از کتاب، حس اغراق‌آمیزی بر روایت حاکم است؛ گویی رمضان تلاش دارد خود را قربانی صرف نشان دهد و هرگونه مسئولیت را از دوش خود بردارد. برای مثال، در چند جای کتاب ادعا می‌کند که «هیچ‌گاه در تصمیم‌گیری‌ها دخیل نبوده» یا «از بسیاری از جنایات صدام بی‌خبر بوده است»؛ اما با توجه به نقش و جایگاه وی، باور این ادعاها کمی دشوار به نظر می‌رسد.

یکی از جنبه‌های جالب کتاب، بررسی پدیده بدل‌سازی در دیکتاتوری‌هاست. استفاده از بدل برای فریب دشمنان، حفظ امنیت شخصی و حتی کنترل فضای عمومی، از جمله ترفندهایی است که بسیاری از دیکتاتورها در قرن بیستم به کار گرفته‌اند. کتاب «شبیه صدام» به خوبی نشان می‌دهد که چگونه صدام حسین از این ابزار برای تثبیت چهره ترسناک و فراگیر خود استفاده می‌کرد.

کتاب سرشار از روایت‌هایی است که نشان از فضای وحشت حاکم بر عراق تحت سلطه حزب بعث دارد. از جلسات شبانه با مأموران امنیتی گرفته تا دیدار با مقامات کشورهای همسایه که همگی تصور می‌کردند با شخص صدام دیدار می‌کنند. رمضان حتی از حضور در جبهه‌های جنگ عراق با ایران نیز سخن می‌گوید، جایی که جان بدل نیز هم‌ارز جان رهبر کشور تلقی می‌شد.

یکی از مسائل مهم و چالش‌برانگیز کتاب، پرسش از اخلاق و مسئولیت است. آیا می‌توان پذیرفت که بدل صدام، با آنکه در بسیاری از صحنه‌های کلیدی حاضر بوده، صرفاً ابزاری بی‌اراده و بی‌گناه بوده است؟ این پرسش در سراسر کتاب خواننده را رها نمی‌کند. میخائیل رمضان تلاش می‌کند خود را انسانی اسیر و حتی فریب‌خورده نشان دهد؛ کسی که در چنگال نظامی بی‌رحم، تنها برای زنده ماندن تن به این نقش داده است.

اما این تصویر، به دلایل متعدد برای خواننده کاملاً قابل‌قبول نیست. بسیاری معتقدند که رمضان، اگرچه قربانی ساختار دیکتاتوری بوده، اما در عمل، بخشی از ماشین سرکوب رژیم بعث نیز بوده است. سکوت او در برابر جنایات، پذیرش نقش عمومی و عدم افشای اطلاعات در زمان حیات صدام، همگی موضوعاتی‌اند که باید در داوری اخلاقی نسبت به شخصیت او لحاظ شوند.

طبق روایت‌های نویسنده، صدام حسین هیچگاه به جبهه های جنگ بین ایران و عراق سرکشی نکرد و صرفا میخائیل رمضان بدل او به جای صدام در برخی از جبهه ها حضور پیدا می‌کرد و نویسنده همانطور که در جای جای کتاب خود آورده است تحت سلطه و زورگویی صدام بوده و خود را قربانی سیاست های صدام دانسته است اما در جا دارد اینجا یه واقعه را بررسی کنیم:

عبدالرضا وزوایی برادر شهید محسن وزوایی در خصوص عملیات فتح المبین گفته است: «وقتی نیروهای ایرانی، توپخانه بعثی‌ها را گرفتند، شهید وزوایی درباره این موفقیت به قرارگاه مرکزی می‌گوید: «ما توپخانه را فتح کردیم و همه را سالم گرفتیم. توانمان هم خیلی زیاد است.» شهید وزوایی حتی از فرماندهان رده بالا اجازه می‌خواهد تا به پیشروی در مواضع عراق ادامه دهد. آنها پیشروی را ادامه دادند و تا عمق ۵۸ کیلومتری دشمن یعنی محل قرارگاه مرکزی بعثی‌ها در برقازه رسیدند. ارتفاعات برقازه محل ستاد اصلی قرارگاه صدام بود و صدام در آنجا حضور داشت.

وقتی به صدام خبر دادند که نیروهای ایرانی پیشروی کرده‌اند و خیلی از نیروهای عراقی در حال فرار است، صدام خیلی عصبانی شد و چند نفر از فرماندهان را با کلت خودش اعدام کرد. یکی از فرماندهان به صدام گفت: «از اینجا فرار کن چون ممکن است به اسارت ایرانی‌ها دربیایی؛ صدام با دوربین نگاه کرد و دید ایرانی‌ها نزدیک هستند. بنابراین صدام، وزیر دفاع و چند نفر با جیپ فرار کردند. در قرارگاه برقازه چند نفر دیگر از عراقی‌ها به اسارت نیروهای شهید وزوایی درآمدند. درواقع شهید وزوایی و نیروهایش به ۵۸ کیلومتری عمق مواضع عراق رفته بودند. وقتی که نیروهای ایرانی به قرارگاه خبر دادند که برقازه را فتح کردند، شهید صیاد شیرازی و محسن رضایی باور نکردند و گفتند: «اشتباه گرفتید، شاید جای دیگر است!» در خاطرات شهید صیاد شیرازی است که می‌نویسد وقتی این خبر را دادند، من و محسن رضایی تصمیم گرفتیم با هلی‌کوپتر برویم و با چشم ببینیم اگر دیدیم این خبر درست است، از رسانه اعلام کنیم. ما رفتیم و دیدیم بله، نیروهای وزوایی تا برقازه را فتح کرده‌اند».

طبق روایت های میخائیل رمضان، مبنی بر اینکه صدام هیچگاه به جبهه جنگ نرفت و همیشه بدل او این کار انجام می‌داد پس مظلوم نمایی میخائیل و اینکه هیچگاه در جنایات صدام شریک نبوده است حرفی غیرقابل باور است زیرا در روایت فوق به صراحت اشاره شده که «صدام عصبانی شد و چند نفر از فرماندهان را با کلت خودش اعدام رد» یعنی این کار توسط میخائیل انجام شده است؛ و اگر فردی که در برقازه حضور داشته خود صدام بوده است بازهم باید به صحبت میخائیل شک کرد زیرا اشاره کرده که صدام هیچگاه خودش در مناطق جنگی حضور نیافت و همیشه بدل وی این کار را انجام داده است.

ترجمه محمدنبی ابراهیمی از این اثر، روان، دقیق و در بسیاری از بخش‌ها وفادار به لحن نویسنده است. انتخاب واژگان و لحن روایت، هماهنگ با فضای کتاب است و به خواننده فارسی‌زبان اجازه می‌دهد بدون مانع زبانی با اثر ارتباط برقرار کند.

کتاب «شبیه صدام» را می‌توان در زمره آثار مستند و خودزندگی‌نامه‌ای دسته‌بندی کرد که از دل ساختارهای استبدادی برآمده‌اند. این کتاب شباهت‌هایی با آثاری چون «حرمسرای قذافی» دارد، اما ویژگی ممتاز آن، جایگاه منحصربه‌فرد نویسنده‌اش است؛ فردی که نه مخالف، نه وزیر، و نه نظامی، بلکه بدل دیکتاتور بود.

این کتاب توسط انتشارات سوره چاپ و روانه بازار نشر شده است.

جنایت‌های وحشتناک دیکتاتور قرن بیستم در کتاب «شبیه صدام»

انتهای پیام/

کد خبر: 1268659

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =