در روزگاری که صدای زنگ خطر کاهش ازدواج، گوش فلک را کر کرده و آمارها، هشداری تلخ را در خود پنهان کردهاند، نگاهها بهسوی استانهای مختلف ایران دوخته میشود تا شاید بتوان ریشههای این بحران خاموش را در خاک هر منطقه جستجو کرد. در این میان، کهگیلویه و بویراحمد، سرزمین بلوطهای کهنسال و آبشارهای خروشان، نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما در این دیار، قصهٔ ازدواج، رنگوبوی دیگری دارد. اینجا، سنتها و باورها، همواره نقش پررنگی در زندگی مردم ایفا کردهاند و پیوند زناشویی، نه فقط یک اتفاق شخصی، بلکه یک رخداد اجتماعی مهم تلقی شده است.
بااینحال، شواهد نشان میدهد که حتی در این استان بااصالت نیز، تبِ ازدواج رو به سردی گذاشته است. این روزها زمزمههای نگرانکنندهای از گوشهوکنار به گوش میرسد. جوانانی که روزی آرزوی تشکیل خانواده را در سر میپرورانند، حالا با تردید و دودلی به این مسیر گام مینهند و گاه، ترجیح میدهند قید آن را بزنند.
اما چه عاملی باعث شده که جوانان کهگیلویه و بویراحمد، اینگونه از سنت دیرین خود رویگردان شوند؟ پاسخ، یک کلمه نیست، بلکه مجموعهای از عوامل پیچیده و درهمتنیده است که زندگی جوانان را تحت تأثیر قرار داده و آنها را در دو راهی انتخاب قرار داده است.
بیشک، فشار اقتصادی، یکی از مهمترین این عوامل است. تورم افسارگسیخته، بیکاری فزاینده و هزینههای سرسامآور مسکن و تشکیل زندگی، کمر جوانان را خم کرده است. در استانی که هنوز بسیاری از مردم به کشاورزی و دامداری مشغول هستند و درآمدها، کفاف زندگی را نمیدهد، چگونه میتوان انتظار داشت که جوانان، جسارت تشکیل خانواده را داشته باشند؟ وقتی جوانان حتی نمیتوانند نیازهای اولیه خود را تأمین کنند، چگونه میتوانند به فکر تأمین نیازهای یک زندگی مشترک باشند؟
اما تغییر سبک زندگی نیز، نقش انکارناپذیری در این میان ایفا میکند. جوانان امروز، دیگر مانند نسلهای گذشته، به ازدواج به عنوان یک وظیفه یا یک ضرورت نگاه نمیکنند. آنها به دنبال تحقق آرزوها و اهداف خود هستند و ازدواج را مانعی بر سر راه خود میبینند. تحصیل، اشتغال، سفر و کسب تجربه، اولویتهای جدیدی هستند که جایگزین آرزوی تشکیل خانواده شدهاند.
از سوی دیگر، افزایش سن ازدواج نیز، به یک معضل جدی تبدیل شده است. جوانان، به دلایل مختلف، دیرتر از گذشته به فکر ازدواج میافتند و این تأخیر، باعث میشود که آنها با دغدغههای دیگری نیز مواجه شوند. ترس از تعهد، نگرانی از دست دادن آزادی و استقلال، و عدم آمادگی برای پذیرش مسئولیتهای زندگی مشترک، تنها بخشی از این دغدغهها می باشند.
نباید از یاد برد که عوامل فرهنگی و اجتماعی نیز، تأثیر بسزایی در کاهش ازدواج دارند. تغییر ارزشها، کمرنگ شدن سنتها، افزایش توقعات و نبود حمایتهای اجتماعی و فرهنگی، باعث شده است که جوانان، رغبتی به ازدواج نداشته باشند. در جامعهای که تجملگرایی و چشم و همچشمی، به یک فرهنگ تبدیل شده است، چگونه میتوان انتظار داشت که جوانان، به ازدواج آسان و ساده فکر کنند؟
پیامدهای این کاهش ازدواج، بسیار گسترده و جبرانناپذیر است. کاهش نرخ باروری، پیری جمعیت، افزایش آسیبهای اجتماعی، رکود اقتصادی و اجتماعی، تنها بخشی از این پیامدها هستند. اگر به این روند بیتوجه باشیم، آیندهای تاریک در انتظار استان کهگیلویه و بویراحمد خواهد بود.
اما آیا میتوان این روند را متوقف کرد؟ آیا میتوانامید را به قلب جوانان بازگرداند و آنها را به تشکیل خانواده ترغیب کرد؟ پاسخ، یک “بله” قاطع است. اما برای رسیدن به این هدف، باید دست به کار شد و با عزمی راسخ، در جهت رفع موانع و مشکلات پیش روی جوانان گام برداشت.
تسهیلات حمایتی (بانکی، مسکن)، ترویج فرهنگ ازدواج آسان (کارگاه، مشاوره، تغییر نگاه)، اشتغالزایی و حمایتهای فرهنگی و رسانهای، میتوانند نقش مهمی در این زمینه ایفا کنند. باید به جوانان نشان داد که ازدواج، پایان راه نیست، بلکه آغازی برای یک زندگی جدید و پر ازامید است. باید به آنها کمک کرد تا بر ترسها و نگرانیهای خود غلبه کنند و با اطمینان خاطر، به سوی تشکیل خانواده گام بردارند.
کاهش ازدواج در کهگیلویه و بویراحمد، تنها یک آمار نیست، بلکه یک فریاد است. فریادی از سر ناامیدی و استیصال. بیایید این فریاد را بشنویم و برای پاسخ دادن به آن، تمام تلاش خود را به کار گیریم. بیایید با هم، بستری مناسب برای تشکیل خانواده فراهم کنیم و به جوانان نشان دهیم که هنوز هم میتوان در سرزمین بلوط و آبشار، قصهی عاشقانهای زیبا و ماندگار نوشت.
سعیده صداقت نژاد_فعال رسانه
انتهای یادداشت/
نظر شما