فشارهای مقطعی، تغییر مواضع ناگهانی و رفتارهای متناقض، دوباره همان چرخهای را یادآوری کرده که سالهاست آینده فوتبال ایران را تهدید میکند. ماجرای اخیر پس از بازی با ازبکستان نمونهای روشن از همین الگو است؛ الگویی که در آن منافع کوتاهمدت و تنشهای درونتیمی جای تصمیمگیری حرفهای را میگیرند.
پس از شکست در فینال، مهدی طارمی با لحنی انتقادی از اینکه «مشکل از بالاست» سخن گفت. پرسش اینجاست که این «بالا» دقیقاً کجاست؟ همان بخشی از مدیریت که به برخی بازیکنان امتیازاتی مانند حوالههای خودرو داده بود؟ همان جایی که بازیکنان گاهی اردو را برای حضور در فعالیتهای تبلیغاتی ترک میکردند؟ یا همان سطحی از روابط رسمی که تا همین چند هفته پیش کاملاً دوستانه و بیحاشیه به نظر میرسید؟
این تناقضها یادآور دورهای است که پس از نتایج ضعیف در جام جهانی، به جای شفافسازی و پاسخگویی، شاهد اعطای امتیازات قابل توجه به بازیکنان بودیم. طبیعی است که چنین رفتارهایی در ذهن جامعه باقی میماند و حساسیت نسبت به عملکرد فعلی را افزایش میدهد.
ماجرا فقط فردی نیست. برخی رفتارها در سالهای اخیر، از تغییرات بحثبرانگیز در کادر فنی گرفته تا اختلافات داخل رختکن، این تصور را ایجاد کرده که گروهی از بازیکنان عملاً تأثیرگذاری بیش از حدی بر روند تیم ملی پیدا کردهاند. این نگرانی وقتی جدیتر میشود که تصمیمهای فنی مانند انتخاب پنالتیزنها در میدان مسابقه تغییر کند و باعث ایجاد شبهه درباره اهداف واقعی شود. اگر عملکرد سرمربی ضعیف است، راه نقد آن مشخص است: مسیرهای فنی، کارشناسی و رسمی. تبدیل اختلافات حرفهای به تنش گروهی، بیش از همه به اعتبار تیم ملی آسیب میزند.
تیم ملی، با تمام ضعفهای مدیریتی و فنیاش، تاب تحمل یک ساختار غیررسمی و قدرتمند در رختکن را ندارد. نباید اجازه داد تنشهای شخصی یا منافع فردی جای هدف اصلی را بگیرد. انتقاد حق بازیکنان و هواداران است، اما تبدیل مسائل ملی به بازیهای سیاسی، به ضرر همان پرچمی است که همه درباره آن صحبت میکنند.
اگر قرار است تیم ملی در مسیر درست حرکت کند، هرکس باید مسئولیت نقش خود را بپذیرد؛ چه در مدیریت، چه در کادر فنی و چه در میان بازیکنان. ادامه این مسیر تنها زمانی ممکن است که منافع شخصی جای خود را به تعهد حرفهای بدهد، وگرنه هر اختلاف کوچکی هم میتواند دوباره فوتبال ایران را درگیر حاشیههای تکراری کند.
*فعال اجتماعی
انتهای پیام/
نظر شما