اخلاق، این مفهوم عمیق و پیچیده که در دل زندگی روزمرهمان تنیده شده است، چه چیزی است و از کجا نشأت میگیرد؟ چرا ما انسانها در بسیاری از مواقع به ندای درونی اخلاق گوش میدهیم و چگونه مغزهای ما به این نتیجه میرسند که باید از دیگران مراقبت کنیم؟ آیا تنها انسانها هستند که ارزشهای اخلاقی دارند یا این ویژگی در دیگر موجودات زنده نیز وجود دارد؟
مسئله اصول و ارزشهای اخلاقی یکی از مباحثی است که همواره در دنیای فلسفه مورد بحث و جدل قرار داشته است. بسیاری از فیلسوفان، به ویژه پیروان کانت، بر این باور بودند که زیستشناسی نمیتواند در زمینه اخلاق نقشی ایفا کند. اما هیوم، فیلسوف طبیعتگرای اسکاتلندی، نظری متفاوت داشت. او بر این عقیده بود که رفتار اجتماعی ما، هرچند آگاهانه و مبتنی بر تفکر باشد، ریشه در انگیزههای اجتماعی عمیق و پایداری دارد که در وجود ما نهفته است.
امروزه با پیشرفتهای روزافزون علم اعصاب و انحلال مرزهای سنتی علوم، ما به پاسخهای مطمئنتری درباره ریشههای نورولوژیکی اخلاق نزدیک شدهایم. پاتریشیا اسمیت چرچلند، در کتابش با عنوان "اخلاق و مغز"، با رویکردی مبتنی بر نظریه تکامل، به جستجوی ریشههای اخلاق در مغز میپردازد. او به جای تکیه بر اصول انتزاعی، بر هیجانات اجتماعی به عنوان عامل اصلی شکلگیری اخلاق تأکید میکند.
این نویسنده با ابداع واژه "عصبشناسی فلسفه" یا "نوروفیلاسوفی"، سعی دارد تا ارتباط میان مفاهیم علوم اعصاب و پرسشهای فلسفی دیرینه را برقرار کند. او چهار عنصر اساسی را که اصول اخلاقی را شکل میدهند معرفی میکند: مراقبت، بازشناسی حالات روانی دیگران، حل مسئله در بستر اجتماعی و یادگیری کردارهای اجتماعی از طریق تقلید و آزمون و خطا.
کتاب او حول این فرضیه میچرخد که شبکه اکسیتوسین در پستانداران طی تکامل بارها اصلاح شده است؛ به گونهای که دایره مراقبت گسترش یافته و شامل فرزندان، همسران و حتی ناآشنایان شده است. درک چگونگی پیدایش اخلاق و مکانیزمهای مؤثر در آن میتواند به ما کمک کند تا در مواجهه با چالشهای اجتماعی بهترین راهحلها را بیابیم.
در پایان، این سفر فکری به ما یادآوری میکند که اخلاق نه تنها یک ساختار انتزاعی از اصول و قواعد است، بلکه یک پدیده زنده و پویا است که در اعماق مغز و قلب ما ریشه دارد. هر بار که ما به یکدیگر کمک میکنیم، درک عمیقتری از احساسات دیگران پیدا میکنیم یا در برابر چالشهای اجتماعی ایستادگی میکنیم، در واقع در حال تقویت این شبکه پیچیده از ارتباطات انسانی هستیم که ما را به هم پیوند میدهد.
پاتریشیا اسمیت چرچلند با شجاعت و نبوغ خود به ما نشان میدهد که چگونه علم و فلسفه میتوانند در کنار یکدیگر قرار بگیرند و درک ما از انسانیت را عمیقتر کنند. او ما را دعوت میکند تا به دنیای شگفتانگیز اخلاق بنگریم، جایی که احساسات و عقلانیت دست در دست هم به شکلگیری رفتارهای انسانی کمک میکنند.
بیایید با نگاهی نو به اخلاق بنگریم؛ به عنوان یک سفر مشترک در جستجوی فهم عمیقتر از خود و دیگران. بیایید با هم به گسترش دایره مراقبتمان ادامه دهیم، فراتر از مرزها و تفاوتها و در این مسیر نه تنها به خود بلکه به بشریت خدمت کنیم. زیرا در نهایت، اخلاق تنها یک انتخاب نیست؛ بلکه یک مسئولیت است که بر دوش همه ما قرار دارد.
فعال رسانهای*
انتهای یادداشت/
نظر شما