به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز؛ تصمیم برای کاهش دوره کارشناسی از چهار سال به سه سال، زنگ خطر تازهای در دانشگاهها به صدا درآورده است. حالا صاحبنظران آموزشی هشدار میدهند این تصمیم، اگر بدون مقدمه اجرا شود، فاجعهبار خواهد بود.
فاجعهای به نام بیسوادی دانشگاهی
آیا واقعاً یک سال از عمر دانشگاه را میشود همین طوری حذف کرد؟ مگر میشود مثل یک فیلم، قسمتی از آن را فستفوروارد کرد و انتظار داشت داستان همچنان قابل فهم باشد؟
وقتی با استادان دانشگاه صحبت میکنی، نگرانیهایشان بسیار فراتر از مسائل اداری است. آنها از بیسوادی دانشگاهی حرف میزنند. از دانشجویانی که مدرک میگیرند؛ اما علم لازم را ندارند.
درسهای جامانده در پشت در دبیرستان
استادان میگویند مشکل از جایی شروع میشود که حتی چهار سال هم کافی نیست.
ابراهیم فیاض، استاد دانشگاه تهران، توضیح میدهد:« ما در دانشگاهها مطالبی را آموزش میدهیم که میبایست در دبیرستان فراگرفته میشدند.»
به گفته او، کلید حل این معما، تخصصیتر کردن دبیرستان است. اما حالا، به جای اصلاح این نقطه ضعف، تصمیم گرفتهاند از سویی دیگر قیچی بزنند و سنوات تحصیلی را کوتاه کنند. فیاض این را تفکری اقتصادی و ویرانگر میداند که تنها به حذف و کوچکسازی فکر میکند.
او با یک مثال گویا هشدار میدهد:« اگر بدون ایجاد تغییر در دروس دبیرستانی، دوره کارشناسی کوتاه شود، به بیسوادی عمومی در رشتههای مختلف دانشگاهی منجر خواهد شد.»
شوک تصمیمی بدون پشتوانه
اما سوال اینجاست که این تصمیم عجولانه از کجا آمده؟ زهرا گویا، استاد بازنشسته دانشگاه شهید بهشتی، میگوید:« این خبر برای او به عنوان یک برنامهریز درسی شوکهکننده بود.»
او اظهار داشت: ایجاد تغییرات در نظام آموزش عالی مانند تغییر مبلمان خانه نیست و تأکید میکند که این یک بحث بسیار جدی آموزشی، فرهنگی و اجتماعی است.
نکته نگرانکننده برای گویا، نبود مطالعات پشتیبان و شفافیت در دلایل این تصمیم است. او با تعجب میپرسد:« برایم بسیار تعجبآور است که وزیر علوم چگونه در یک سطح متمرکز چنین وعدهای را داده است.»
او یادآور میشود که کاهش یک سال از دوره تحصیلی به معنای حذف حدود ۴۰ واحد درسی است؛ امری که بدون اصلاح محتوای آموزشی، روشهای تدریس و برنامهریزی دانشگاهی، ممکن نیست.
قبل از هرچیزی باید پرسید که مأموریت دانشگاه چیست؟ این تصمیم دانشگاه را به یک خط تولید سریع مدرک تبدیل میکند، نه نهادی برای پرورش فکر و توانایی. گویا هشدار میدهد:« اگر قرار نباشد دانشگاهها از نظر اجتماعی مسئولیت رشد و بالندگی دانشجویان را بر عهده بگیرند، اصلا چرا چهار سال را به دو سال تغییر ندهند.»
غول تمرکزگرایی؛ دشمن اصلی تحول
همه این نقدها، یک مقصر مشترک را نشانه میروند؛ سیاستگذاری متمرکز. گویا مشکل را در این میبیند که یک مرکز میخواهد برای همه تصمیمگیری کند.
این استاد دانشگاه معتقد است؛ وزارت علوم باید سیاستهای کلان را تعیین کند، اما دانشگاهها باید استقلال داشته باشند تا بر اساس مأموریت خود برنامهریزی کنند. نتیجهگیری او تلخ اما واقعی است. از نظر او، برنامههای متمرکز تاکنون جواب نداده، نمیدهند و نخواهند داد.
آیا میشود ورق را برگرداند و این تصمیم ناگهانی را به تحولی مثبت تغییر داد؟
فیاض در خصوص شرط موفقیت این طرح میگوید:« این تحول زمانی نتایج مثبتی به همراه خواهد داشت که با تخصصیتر کردن دبیرستان، بار مسئولیت دانشگاهها کاهش یابد.»
بنا بر گفتههای فیاض مشکل اصلی این است که دانشجوها با پایههای ضعیف از دبیرستان وارد دانشگاه میشوند و دانشگاه باید همان درسهای پایه را دوباره آموزش دهد.
راه حل اجرایی کردن این تصمیم بدون ایجاد مشکلات جدید این است که اول دبیرستان را تقویت کنیم، سپس به دانشگاهها اختیار برنامهریزی بدهیم و در نهایت، اهداف کیفی را جایگزین اهداف کمی کنیم.
اکنون پرسش اصلی این است که آیا کاهش دوره کارشناسی، گامی به سوی تحول واقعی خواهد بود یا تجربهای ناکام دیگر؟
اگر این تصمیم با نگاه جامع و اصلاحی اجرا شود، میتواند فرصت تازهای برای نوسازی آموزش عالی کشور باشد. اما اگر همچون گذشته، بدون بررسی و مشارکت دانشگاهها پیش رود، خطر بیسوادی تحصیلی میتواند از یک هشدار به واقعیت تبدیل شود.
انتهای پیام/
نظر شما