به گزارش خبرنگار اجتماعی ایسکانیوز، قتل خانوادگی یا به اصطلاح ناموسی متفاوت از سایر قتلهاست و باید آسیبشناسی کرد که چه عوامل اجتماعی، روانشناسی و فرهنگی دست در دست هم دادهاند تا فرد مرتکب قتل کسی شود که یکی از اعضای خانواده اوست و در واقع به جای وجود رابطه عاطفی میان آنها تصمیم میگیرد که به زندگیاش پایان دهد.
بیشتر بخوانید
قتل زیر سایه قانون به بهانه حفظ آبرو / چرا مجازاتها بازدارنده نیستند؟
پشت پرده هر فاجعه و اتفاق تلخی مجموعهای از نواقص است و نهادهایی که در حوزه پیشگیری از آسیبهای اجتماعی فعالیت میکنند، اگر میخواهند از بروز فجایعی نظیر ماجرای قتل زن اهوازی به دست همسرش پیشگیری کنند، نباید از کنار اتفاقاتی از این دست به راحتی عبور کنند و نهایتا فقط مطالبه مجازات داشته باشند بلکه باید این موضوع را هرچقدر هم تلخ باشد، بشکافیم تا به زخم کهنهای برسیم که اگر درمان میشد، شاهد این دست اتفاقات نبودیم.
قتلهای ناموسی حدود ۲۰ درصد از کل قتلها
در آذر ۱۳۹۸ خبرگزاری ایسنا در طی گزارشی به استناد تحقیقات دانشگاهی نوشت که «بین ۳۷۵ تا ۴۵۰ مورد قتل ناموسی سالانه» در ایران رخ میدهد و «قتلهای ناموسی» حدود ۲۰ درصد از کل قتلها و ۵۰ درصد از قتلهای خانوادگی در ایران را تشکیل میدهد. این نوع قتل در استانهایی با بافت فرهنگی قبیله و عشیرهای بالاتر از دیگر نقاط کشور است؛ خوزستان، کردستان، ایلام و سیستان و بلوچستان در ردههای بالای رتبهبندی قتلهای ناموسی قرار دارند.
در ادامه روایتی از چند قتل ناموسی که در سالهای اخیر رسانهای شدند، خواهیم داشت.
پدر قاتل فرزند
در شهریور سال ۱۳۹۰ سه خواهر به نامهای مهتاب (۱۹ ساله)، مهسا (۱۶ ساله) و لادن (۱۲ ساله) در حالی که برای خرید عروسی و گردش همراه پدر خود به زیارتگاه روستایشان واقع در تختگاه عادلخان در منطقهٔ دالاهو رفته بودند، بر اثر شلیک گلولهٔ پدر به قتل رسیدند. پدر این سه دختر که به اتهام حمل مواد مخدر و سلاح به حبس ابد محکوم شده بود، برای مراسم عروسی دختر بزرگش مهتاب، از زندان مرخصی گرفت و روز حادثه به بهانهٔ خرید، سه دختر را از خانه بیرون برد. دخترها که از گردش با پدر خوشحال و مشغول فیلم گرفتن از جمع خانوادگی بودند، به یکباره با شلیک گلوله از جانب او مواجه شدند. ساعتی بعد، پدر با عجله به خانه برگشت و خبر قتل سه دخترش را به همسرش داد و فرار کرد. او دلیل کشتن دخترها را بیپولی و جلوگیری از بیآبرویی عنوان کرد.
رومینا اشرفی دختر ۱۴ سالهای بود که در ۱ خرداد ۱۳۹۹ به دست پدرش به قتل رسید. پیشتر او بهدلیل مخالفت خانواده با ازدواجش، به همراه دوست پسرش از خانه گریخته بود، اما توسط پلیس دستگیر و به پدرش تحویل داده شد. پدر رومینا هنگامی که او خواب بود، با داس سر از تنش جدا کرد.
همسرکشی به بهانه آبرو
فاطمه دختر ۱۹ ساله آبادانی بود که در ۲۵ خرداد ۱۳۹۹ توسط شوهرش سر بریده شد.
مونا حیدری زن ۱۷ سالهٔ اهوازی بود که در ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ توسط همسرش سَر بُریده شد. او پیشتر به ترکیه فرار کرده و مدتی پیش از کشته شدنش توسط همسرش به ایران بازگردانده شده بود. همسر حیدری پس از قتل او، برای دقایقی سر بُریده را میدان کسایی خشایار اهواز در برابر دیدگان رهگذران نمایش داد و بعد متواری شد.
کسی بلفطره قاتل نیست
اما سوال اینجاست که چه کمبودهایی در شخصیت این قاتلان بود و فرهنگ، خانواده و مدرسه چه کوتاهی در این حوزه داشتند؟ برای بررسی علل روانشناسی موضوع پای صحبت یکی از کارشناسان این حوزه نشستیم. سید شهرام علیزاده روانشناس در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی ایسکانیوز درخصوص علل روانشناختی قتلهای ناموسی گفت: اگر بخواهیم که علل روانشناختی در قتلهای ناموسی را بررسی کنیم باید از چند منظر موضوع را ببینیم؛ قطعا افراد به تنهایی یک شخصیت را در خودشان نمیسازند و مسائلی که در کودکی داشتند و جریانهای فکری موجود در خانوادهها روی افراد تاثیر دارد. مبحثی تحت عنوان یادگیری مشاهدهای در روانشناسی وجود دارد که افراد با مشاهده کردن، یاد میگیرند که چطور با مسائل مختلف مواجه شوند. اگر کودکی ببیند که پدر در زمان عصبانیت مادرش را مورد ضرب و شتم قرار میدهد، ناخواسته به این سمت میرود که مشکلات خود را در زمان خشم با همین رویکرد حل کند.
او با بیان اینکه یکی از مسائلی که نادیده گرفته میشود، موضوع بستر فرهنگی خانوادهها است، عنوان کرد: بسیاری از کودکانی که به سمت بزهکاری میروند، رگههایی از اینگونه مشکلات را هرچند کمتر در خانواده خود دارند.
پیگیریهای زیاد همسر نشانه توجه نیست
علیزاده بیان کرد: موضوع بعدی علل فردی است. در وجود برخی از افراد بعضی اختلالات پنهان وجود دارد که در زمان بروز مشکلات پررنگ شده و خود را نشان میدهند. باور اشتباهی که وجود دارد این است که برخی فکر میکنند مدام سوال کردن و پیگیری کردن همسرشان نشانه توجه اوست اما اگر این پیگیریها بیش از حد معمول باشد باید به دنبال رگههایی از شخصیت پارانوئید در آن فرد بود. فردی که شک مدام به همراه خود دارد به سمتی میرود که اعمال دیگران را تفسیر کند، با توجه به اینکه افکار رفتارهای ما را شکل میدهند، ممکن است فرد دست به رفتارهای آسیب زننده بزند.
او ادامه داد: نکته دیگری که در این افراد وجود دارد، اختلالات کنترل احساسات مانند اختلال انفجار خشم است. این افراد با رفتارهای ناگهانی به سمتی میروند که خشمی بیش از حد را به صورت کلامی یا غیر کلامی بروز دهند، به خودشان یا اطرافیان ضربه بزنند و مدام بحث و دعوا داشته باشند. بخشی از این اختلال مربوط به اختلال در انتقال دهندههای عصبی است و بخشی از آن به محیط بازمیگردد. افراد جوانتر مستعد این اختلال هستند و آمارها نشان میدهد که شیوع این اختلال در افرادی که تحصیلات کمتری دارند، بیشتر است. اختلال در روابط بین فردی و مشکل در کارکردهای فردی میتواند از جمله عوارض این اتفاق باشد که باید حتما انفجار خشم در این افراد بررسی شود.
فقر یادگیری مهارتهای پایهای
این روانشناس بیان کرد: گاهی فردی که دست به چنین رفتارهایی میزند تحت تاثیر مصرف دارو و مواد روانگردان بوده و رفتاری که بروز میدهد خارج از کنترل است. البته فقط نمیتوان این موضوع را از دید اختلال نگاه کرد، متاسفانه در زمینه مهارتهای پایهای در کشور فقیر هستیم. مشکل عدم شناخت احساسات در وجود افراد مشاهده میشود که حتی نمیتوانند احساسات پایهای خود را متمایز کرده و خشم و غم را از هم تفکیک کنند و روی احساسات خوبشان اسم بگذارند. اینها باعث میشود که ما نتوانیم احساساتی که به سمتمان میآید را شناسایی کنیم و در ادامه نتوانیم واکنش درست از خودمان ارائه دهیم.
او با اشاره به ضعف در مهارات حل مسئله اظهار داشت: این میتواند از جمله مهارتهای پایهای هر فرد باشد که در مواجهه با مشکلات مختلف بتواند از رویکرد حل مسئله کمک بگیرد، موضوع را شناسایی کند و بستری که این اتفاق در آن افتاده را مجدد بررسی کند و راه حلهای مختلف را در نظر بگیرد. چنین فردی میتواند احساسات خود را کنترل کند، هیجانی برخورد نکند و راه حلی را انتخاب کند که بیشترین مزایا و کمترین آسیب را دارد.
خانوادهها باید احساسات کودکان را شناسیی کنند
علیزاده درخصوص نقش خانواده در این موضوع گفت: قطعا خانواده بستر مهمی برای سلامت روان فرد است و در اینکه فرد در طول زندگی خود چه انتخابهایی دارد و چطور میتواند مسائل روانی خود را مدیریت کند، تاثیر میگذارد. برخی اختلالات ریشه در کودکی دارند که از جمله آنها میتوان به اعصبانیتهای شدید، واکنشهای تند یا حتی گوشهگیر بودن کودک و کم صحبت کردن او و بروز ندادن احساسات اشاره کرد. این نکته را باید درنظر گرفت که خانوادهها باید احساسات کودکان را شناسیی کرده و به آنها کمک کنند که در بستری امن بتوانند همانطور که شادی خود را نشان میدهند، غم و خشم را هم ابراز کنند. در واقع منظور این است که افراد بتوانند احساس خود را درست ابراز کنند و آن را سرکوب نکنند.
او افزود: متاسفانه برخی از خانوادهها کودکان را در موقعیت بروز احساسات طرد میکنند و این آسیبهای عمیقی را در آینده به وجود میآورد. خانوادهها باید به این نکات توجه کنند و اگر لازم است در موقعیتهایی از متخصص کمک بگیرند تا این مشکل در همان کودکی حل شود.
علیزاده توضیح داد: در مسائلی که متصل به خانواده افراد است و یکی از این بحثها موارد ناموسی است، تعصبات شدیدی که بسته به محل زندگی فرد وجود دارد، میتواند در رفتار او تاثیربگذارد. ما متاسفانه شاهد این هستیم که به راحتی در جامعه، افراد هم دیگر را قضاوت میکنند و برچسبهایی مانند بیغیرت به هم میزنند و تبعات روانی این اتفاق بیشتر شدن خشم در فرد است و او برای اینکه خود را از این برچسبها رها کند، مرتکب قتل میشود.
ردپای خانواده در قتلهای ناموسی
او ادامه داد: در جامعهای سنتی آبروداری یک زن، بسیار برای خانواده مهم است و خانوادهها در جامعه ما نمیتوانند خود را از یکدیگر تفکیک کنند و آبروی دختر آبروی خانواده تلقی میشود. این در جامعه سنتی به خط قرمزی تبدیل شده که نمیتوان آن را نادیده گرفت. در چنین جامعهای فرد اگر بخواهد هنجارشکنی کند و به آبروی خانواده لطمه بزند، هیجاناتی در خانواده شکل میگیرد که به سرعت میخواهند موضوع را حل کنند و متاسفانه در قتلهای ناموسی ردپای خانواده هم مشهود است. شاید به ظاهر یک فرد عامل این کار باشد اما احساساتی که حتی بدون کلام ابراز میشود، روی این موضوع تاثیر میگذارد و اگر بخواهیم کمکی در این زمینه کنیم باید خانوادهها در مورد مهارت حل مسئله آموزش ببینند.
بیتوجهی مدرسه به مهارتهای رفتاری دانشآموزان
علیزاده با اشاره به نقش مدرسه در شکل گیری ابعاد شخصیتی افراد گفت: نظام آموزشی هم از مواردی است که در مواقعی حتی بیش از خانواده در شکلگیری شخصیت افراد تاثیرگذار است. در نظام آموزشی بحث تحصیلی افراد همیشه اولویت داشته و وضعیت روحی و روانی نادیده گرفته شده است. همواره دانشآموزانی تشویق شدند که در حوزه تحصیلی به موفقیتی رسیدهاند. فکر نمیکنم که کسی در خاطرش باشد که برای هم دلی تشویق شده باشد. همه این عوامل باعث میشود که احساس نیازی که باید در فرد به واسطه مدرسه شکل گیرد، محقق نشود و تمام تمرکز او روی درس باشد.
او اضافه کرد: در زمانی که دانشآموز بالغ شده و باید وارد زندگی میشود، نمره درسی درخشانی دارد اما در محیط اجتماعی مهارتهای حداقلی را هم ندارد. یکی از این مهارتها شناسایی و کنترل احساسات و حل مسئله است. اگر نظام آموزشی ما به سمتی برود که این مهارتها را در کنار دروس به دانشآموزان آموزش دهد، افراد در سنین بزرگسالی مهارتها را در خود رشد میدهند و میتوانند در بستری عاقلانه مشکلات را حل کنند.
علیزاده عنوان کرد: حداقل کاری که نظام آموزشی میتواند کند، اهمیت بیشتر دادن به حضور متخصص روانشناسی در مدارس است تا بتواند مهارتها را با کمک اولیا به دانشآموزان بیاموزد و در مواقعی که با اختلال شدیدتر مواجه شد، دانشآموز را به متخصص ارجاع دهد و اگر دانشآموزی گوشهگیر است و خشم بیشتری را تجربه میکند یا هرچیزی که غیرطبیعی است توسط روانشناس شناسایی شود. بسیار مهم است که این قتلها آسیبشناسی شوند تا ببینیم کجا نقصی وجود دارد. علاوه بر علل روانشناسی، نبود اطلاعرسانی در مورد حقوق افراد یکی از نواقص است که فرد به دلیل آگاه نبودن از حقوق خود فکر میکند خودش میتواند مسائل را حل کند.
به گزارش ایسکانیوز، آموزش مهارتهای رفتاری به کودکان، بررسی نواقص فرهنگی و اجتماعی مانند تعصبات قومی و قبلیهای موجود در برخی مناطق ایران همه میتوانند در پیشگیری از وقوع قتلهای ناموسی موثر باشند. از جهتی بخشی از مشکل، ریشه در ضعف مراجعه به روانشناس یا نادیده گرفتن جایگاه این موضوع در جامعه دارد و به دلیل همین نگاه سطحی، روانشناسان در مدارس حضور ندارند یا افراد در جامعه برای حل مشکلات خود به روانشناس مراجعه نمیکنند. همه این عوامل دست به دست هم میدهند و در نهایت رومیناها و ریحانهها و موناها قربانی میشوند.
انتهای پیام /
نظر شما