گروه فرهنگی ایسکانیوز - دهه شصتیها و دهه هفتادیها خوب یادشان هست زمانی تمام دلخوشیمان از تلویزیون سریالهایی بود که نه هر شب بلکه هر هفته پخش میشد، سریالها آنقدر جذاب بودند که حتی خیابانها نیز برای تماشایشان خلوت میشد.
حالا اما اوضاع فرق کرده، از استثناهایی همچون لیسانسهها و پایتخت که بگذریم با نگاهی به سریالهای چند سال اخیر تلویزیون متوجه خواهیم شد که دیگر از جذابیت خبری نیست، محتوای بیشتر آنها تکراری و فیلمها میان چند بازیگر ثابت در چرخش است.
شباهت معنادار «بیهمگان» به «افرا» و «آتش سرد» به «بینشان» و حضور بازیگرانی همچون میترا رفیع در سریالهای از سرنوشت، بیهمگان و گیلدخت یا پرویز فلاحیپور در آتش سرد و آزادی مشروط و یا حتی محمد صادقی در سریال افرا و بیهمگان که در هر دو سریال نیز نقشهای تقریبا مشابهی بر عهده داشت تنها چند نمونه از وجود محتوا و بازیگران تکراری در تلویزیون است. چیزی که برای مخاطبان نیز چندان خوشایند نبوده و باعث گریز آنها از این رسانه شده است.
این در حالی است که روزگاری، تلویزیون جایگاه خاصی در میان مردم داشت تا جایی که تصور میشد بهخاطر قدرت فراگیری و رایگان بودنش هیچ رسانهای توان رقابت با آن را ندارد، اما گذشت زمان چیز دیگری را ثابت کرد اینکه بسیاری از مخاطبان حاضرند با صرف هزینه ولو گزاف پای سریال و برنامه مورد علاقه خود بنشینند.
حالا چند سالی میشود که تلویزیون دیگر یکهتاز میدان نیست و رقبای زیادی پیدا کرده، رقبایی همچون پلتفرمهای اجتماعی، شبکههای ماهوارهای، شبکه نمایش خانگی و غیره.
جعبه جادو در این سالها نه تنها از میدان رقابت پا پس کشیده بلکه با پخش برنامههای تکراری و سریالهای بیمحتوا آن هم با بازیگرانی که هر بار در یک شبکه حضور دارند باعث شده تا مخاطبانش را یکی پس از دیگری از دست بدهد. موضوعی که به عملکرد نادرست مدیران بازمیگردد.
متاسفانه بیثباتی مدیران میانی سازمان صدا و سیما در طول ۱۰ سال گذشته و جابهجایی آنها موجب سرگردانی و تشتت برنامهریزی در این سازمان شده و حضور مدیرانی که با فرهنگ و رسانه آشنا نیستند نیز به این موضوع دامن زده و اوضاع را بدتر کرده است.
در این بین برخی شبکههای ماهوارهای با صرف هزینههای هنگفت درصدد جذب حداکثری مخاطب برآمده و با ساخت سریالهای خوش رنگ و لعاب سعی کردهاند تا خود را در دل مردم جا کنند، اما از آنجایی که این رسانه جزو پلتفرمهایی است که میتواند آسیبهای فرهنگی بیشماری به همراه داشته باشد مسئولان باید دقت و کوشش لازم را در جهت مقابله با آن به خرج دهند.
مشکل اصلی صدا و سیما این است که نمیخواهد هزینه کند و مسئولان عنوان میکنند که باید در برابر هجمههای فرهنگی ایستاد اما چگونه؟ تلویزیون باید فیلم و سریال تولید کرده و برای مردم سرگرمی ایجاد کند تا آنها به رسانه ملی روی بیاورند ولی این اتفاق رخ نداده گویی تلویزیون هدفش را فراموش کرده؛ این در حالی است که مهاجمین فرهنگی هر روز بیشتر هزینه میکنند و ما تنها نظارهگر هستیم.
نکتهای که باید توجه کنیم اینکه اگر برنامههای ماهوارهای پر بیننده هستند این مخاطب نیست که تقاضا کرده تا یک برنامه متفاوت پخش شود بلکه برنامهها پخش شده و دیده میشوند.
باید بدانیم که عوامل مختلفی وجود دارند که باعث جذب مخاطب به یک برنامه میشوند از جمله جذابیت، سرگرمکنندگی، داستانگویی درست، بیان حقایق زندگی، روایت منطقی رویدادها، نصیحت نکردن و اجازه دادن به مخاطب که خودش ببیند و تصمیم بگیرد و غیره.
در واقع، مخاطب باید باور کند تا تاثیر بپذیرد و این باور است که میتواند علاقه و دنبالهروی با خود به همراه آورد. اگر باور تماشاچی را از بین ببریم او را به بزرگترین منتقد خود تبدیل کرده و فراریاش میدهیم.
آسیبهای ناشی از رفتار و عملکرد مدیران در همه سطوح مدیریتی و در هر سازمان و نهادی ممکن است به افراد جامعه، همکاران و یا ذینفعانی که با آن سازمان در ارتباط هستند، بازگردد، اما در مورد یک شبکه رسانهای که ذینفعانش مخاطبان آن هستند با یک پدیده جامعهشناختی سر و کار داریم و مسئله از یک سازمان اداری فراتر میرود چرا که هدف اصلی از اداره یک سازمان رسانهای، اذهان عمومی است که در اینجا موضوع بسیار حساستر میشود چرا که میتواند رفتار مردم یک جامعه را تغییر دهد، پس باید بسیار محتاطانه عمل کرد.
نکته قابل توجه اینکه سطح علم و دانش مردم جامعه بالا رفته و اکنون مخاطبان بسیار جلوتر از تلویزیون هستند و دسترسی به فضای مجازی هم باعث شده تا توقعات بالاتر رود پس تلویزیون نباید عقب بماند و باید به سمت پیشرفت حرکت کند.
بهتر است تولیدات تلویزیونی به سمتی سوق داده شوند که مردم جامعه پذیرای آن باشند؛ چرا که اگر جذب پلتفرمهای خارجی شوند؛ برگرداندن آنها به سمت محصولات داخلی دشوار میشود.
*دبیر فرهنگی ایسکانیوز
نظر شما