به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، شهید امیرحسین محمدعلیخانی دانشجوی رشته کامپیوتر دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین در روزهایی که هم سن و سالانش به درس و دانشگاه مشغول بودند و برای آینده و ازدواجشان برنامهریزی میکردند؛ مظلومانه و با اخلاص و به عشق اسلام و میهن عزیز اسلامیمان به سوی معبود پرکشید و عاشقانه جام شهادت را سرکشید.
فارغ التحصیل آمریکا؛ دست بوس پدر / مروری بر زندگینامه خلبان شهید عباس بابایی + فیلم
در تاریخ پر فراز و نشیب سرزمینمان اگر نبودند این شیرزنان و غیورمردان دلاور بیشک تا امروز با حجم عظیمی از فتنهها، دسیسهها و کینهورزیها نامی از اسلام و ایران باقی نمانده بود اما زهی خیال باطل که جوانان ایرانی باز هم سینه سپر کردند و چنان از مام میهن دفاع کردند که کس را یارای اندیشه به آن نیز نبود و این همان چیزی است که دفاع ما از کشورمان را در جهان به الگویی شاخص برای میهنپرستی مبدل ساخته است. اما در این میان دفاع جوانان و نوجوانان از میهن خود، در جهان بینظیر است. اینان همان حسین فهمیدههایی هستند که با درایت و بصیرت، جهانیان را مبهوت عظمت وجودی خویش میسازند همان نوجوانانی که به عشق امام و ملت شناسنامه خود را دستکاری میکردند تا در جبهه عاشقی از یکدیگر پیشی بگیرند؛ آری شهید محمدعلیخانیها بیشک ادامه همان نسل باغیرتند که تکثیر شدهاند.
شهید امیرحسین محمدعلیخانی ۱۳۷۱/۰۵/۵ در بیمارستان کوثر قزوین متولد شد و سپس با مهاجرت خانواده دوران ابتدایی و دبیرستان را در شهر صنعتی البرز گذراند و در همانجا نیز موفق به دریافت دیپلم در رشته کامپیوتر شد. سپس در سال ۱۳۹۳ در رشته کامپیوتر وارد دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین شد.
اصغر محمدعلیخانی؛ پدر شهید امیرحسین محمدعلیخانی در گفتگو با خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز با تشریح ویژگیهای اخلاقی این شهید بزرگوار اظهار کرد: امیرحسین از کودکی روحیات بسیار خاصی داشت و از ارتباط با نامحرم بسیار پرهیز میکرد و در ارتباط با محارم خود نیز بسیار محتاطانه عمل میکرد و پایبند به اصول دینی و مذهبی بود.
وی ادامه داد: سال ۹۸ که به شهادت رسید دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین درخواست داشتند تا پیکر امیرحسین برای آیین وداع به این واحد منتقل شود که بنابه دلایلی این اقدام میسر نشد اما در پادگان جوادنیا که امیرحسین خدمت میکرد مراسم نظامی باشکوهی برای بدرقه شهید برگزار شد.
پدر شهید محمدعلیخانی در تشریح خصوصیات اخلاقی شهید خاطرنشان کرد: امیرحسین بسیار محجوب، مأخوذ به حیا و مودب بود و در عین اینکه گشادهرو بود و لبخند به لب داشت اما ادب را بسیار رعایت میکرد.به مسائل اخلاقی بسیار پایبند بود و در مواردی که برخی دوستانش به سیگار روی آورده بودند همواره آنان را راهنمایی و از مخاطرات آن آگاه میکرد و در صورتی که رعایت نمیکردند از آنان فاصله میگرفت.
وی با اشاره به اخلاص شهید افزود: امیرحسین بسیاری از کارهایی که با نهایت اخلاص انجام میداد را ما بعد از شهادتش و از زبان اطرافیان و دوستان متوجه شدیم به طور مثال مبالغ بسیاری را در عین اینکه خودش چندان تامین نبود به فقرا بخشیده بود یا هرآنچه که دارایی داشت از نقدی و غیرنقدی به مسجد داده بود. مبلغ چندانی نداشت اما یک روز من از امیرحسین سوال کردم که «با پولت چه کردی؟» و او در پاسخ من گفت:میخواهم سهام بخرم. به او گفتم این سایتها همهاش کلاهبرداری است شب میخوابی و صبح دیگر سایتی وجود ندارد که لبخندی زد و گفت: «بابا من جایی سرمایهگذاری کردهام که مطمئن باش یک ریال آن جابهجا نمیشود!».آن روز من متوجه صحبتهای امیرحسین نشدم اما بعد از شهادتش از زبان دوستانش شنیدم که شبانه به منزل فقرا میرفته و آنچه که در توان داشته صرف خدمترسانی و کمک میکرده.
پدر شهید محمدعلیخانی تصریح کرد: امیرحسین در زمینه انفاق هم پیشگام بود به گونه ای که قبل از شهادت و زمانی که داشت میرفت چیزی با خود به همراه نداشت و حتی انگشترهایش را هم به دوستان و آشنایان بخشیده بود.
وی با اشاره به ارادت ویژه شهید محمدعلیخانی به اهل بیت(ع) هم گفت: امیرحسین از کودکی صدای خوبی داشت و تقریبا از ۹ سالگی برای اهل بیت علیهم السلام مداحی میکرد و در هیئتها فعال بود.به خاطر دارم زمانی که امیرحسین سن کمی داشت به زیارت امامزاده داوود(ع) رفته بودیم که ناگهان امیرحسین گم شد رفته رفته که از پیدا کردنش ناامید شده بودیم دیدیم که امیرحسین دست در دست مردی به سمت ما میآید زمانی که به ما رسیدند بلافاصله آن مرد از من خواهش کرد که با امیرحسین تندی نکنم و گفت ما یک هیئت هستیم که پشت امامزاده مشغول سینهزنی و عزاداری هستیم و فرزند شما هم به ما ملحق شده بود.
پدر شهید محمدعلیخانی ادامه داد: زمانی که در قزوین هم بودیم وقتی به هیئت میرفت به حدی به مراسم اهل بیت علاقه داشت که تا پاسی از شب در برگزاری این برنامه ها مشارکت داشت.
وی با بیان اینکه پسرش پس از شهادت حاج قاسم سلیماتی دچار تحولات روحی و معنوی عمیقی شده بود، افزود: پس از اینکه حاج قاسم به شهادت رسید جانانه و با تمام وجود ایستاد و گفت که من باید شهید شوم! به قدری با جدیت بر شهادت خود پافشاری میکرد که من و مادرش به نوعی آمادگی داشتیم و هر بار که اعزام میشد بر این باور بودیم که امیرحسین دیگر بازنمیگردد. کار به جایی رسید که روزهای آخر یک روز که در خیابان راه میرفتیم به ناگاه خم شد و دست مرا بوسید بسیار ناراحت شدم و زمانی که به منزل رسیدیم از او سوال کردم که چرا چنین کاری کرده و او در پاسخ گفت: «بابا من برای شهادت گیر شما و مادر هستم! بیایید رضایت بدهید تا من به آرزوی خودم برسم».
پدر شهید محمدعلیخانی ادامه داد: بیست روز به شهادتش هم مانده بود که به منزل آمد و بدون اینکه کفشهایش را دربیاورد روی زمین نشست و کشان کشان رفت و خم شد و پاهای مادرش را بوسید و گفت: «مادر گره کار من به دست شما باز میشود» که به خاطر دارم همسرم هم گفت: «تا به امروز پسر من بودی اما از این لحظه به بعد تو را به امام حسین(ع) میسپارم و خداوند هر چه که صلاح میداند نصیبت کند».آخرین باری که از منزل رفت هم با حالتی خاص از همه ما خداحافظی کرد و ما مطمئن شدیم که امیرحسین دیگر بازنمی گردد!
من شهید میشوم و حاج قاسم هم به دیدنم میآید
وی به ذکر خاطرهای دیگر پرداخت و افزود: روزی هم که البته به خاطر ندارم دقیقا بر سر چه موضوعی با امیرحسین بحث کردیم در جواب من گفت: «بابا مطمئن باش من شهید میشوم و حاج قاسم هم به دیدنم میآید» که من ناراحت شدم و از او خواهش کردم دیگر از این حرفها نزند. دو سه روز پس از شهادت امیرحسین یکی از روحانیون سادات که با هم رفاقت هم داریم با من تماس گرفت و گفت: حاجی دیشب پسرت را در خواب دیدم که گوشه باغی ایستاده بودیم و ما را راه نمیدادند اما سردار سلیمانی را دیدم که دستش را بر گردن امیرحسین انداخت هر دو لبخند زدند و رفتند.
پدر شهید محمدعلیخانی ادامه داد: روزی هم که حدود یک ماه از شهادت امیرحسین میگذشت دخترخانمی با دسته گل بر سر مزار امیرحسین حاضر شد و گفت برای طلب حلالیت از این شهید بزرگوار آمادهام ماجرا را که پرسیدم گفت: روزی پسر شما را در بستنی فروشی دیدم و تصمیم گرفتم که سربه سرش بگذارم هرچند که رفتار پسر شما مرا شرمنده کرد وقتی هم خبر شهادتش را شنیدم برای طلب حلالیت آمدم.یک حسرت بزرگ را امیرحسین با خود به همراه برد اینکه آرزو داشت به سوریه و زیارت حضرت زینب(س) برود اما مقارن شد با زمانی که تلفات در منطقه خان طومان بالا رفت و حضرت آقا دیگر اجازه اعزام ندادند.
وی با تاکید بر اینکه مقام معظم رهبری خط قرمز امیرحسین بود، افزود: زمانی هم که در سپاه ثبت نام کرده بود به دلیل سن و سالش همواره ایراد میگرفتند. فرماندهاش تعریف میکرد که روزی او را صدا زده و به هشدارهای لازم در خصوص اعزام به مناطق جنگی را داده که امیرحسین در پاسخ گفته بود:« اگر حضرت آقا دستور بدهند که در قلب اسراییل برای مبارزه با رژیم غاصب صهیونیستی حاضر شوم هیچ مخالفتی ندارم و از جان میپذیرم» حتی به او گفته بودند که اگر ازدواج کنی و نظرت عوض شود چه میکنی که گفته بود: «من قصد ازدواج ندارم اگر هم ازدواج کنم همسری را انتخاب میکنم که از خودم جلوتر حرکت کند» در نهایت فرماندهاش با تهران تماس گرفته بود و درخواست کرده بود که امیرحسین را بپذیرند که دو روز پس از شهادتش نامه پذیرشش از تهران آمد...
جوانان به دنبال علم، پیشرفت و خودسازی باشند
پدر شهید محمدعلیخانی با اشاره به اینکه امیرحسین همواره اطرافیانش را به برپایی واجبات از جمله نماز و روزه سفارش میکرد و بر رزق حلال هم بسیار تاکید داشت،در پایان خطاب به جوانان گفت: به جوانان عزیز این مرزو بوم سفارش میکنم که هیچ گاه از روحانیت خود را جدا نکنند که قطعا آسیب خواهند دید ضمن اینکه نماز اول وقت را هم فراموش نکنند که برکات بسیاری در آن نهفته است و در پایان اینکه علاوه بر خودسازی همواره به دنبال علم و پیشرفت برای خدمت به سرزمینشان باشند چراکه کشور بدون علم عقب خواهد ماند.
گفتنی است شهید امیرحسین محمدعلیخانی در ۱۳۹۸/۰۵/۵ مقارن با روز و ساعتی که متولد شده بود به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
این شهید والا مقام از بسیجیان حوزه شهید بهشتی سپاه امام رضا(ع) شهرستان البرز بود که پس از سه مرحله حضور داوطلبانه در منطقه شمالغرب، در روز تولد خود در منطقه عملیاتی گویزه سردشت به شهادت رسید.
انتهای پیام/
نظر شما