به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۱۴ آذر غزل شماره ۹۲ میپردازیم:
بیشتر بخوانید:
فال حافظ/ بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
میرِ من خوش میروی کاندر سراپا میرمت / خوش خرامان شو که پیشِ قدِ رَعنا میرمت
گفته بودی کی بمیری پیشِ من تعجیل چیست / خوش تقاضا میکنی پیشِ تقاضا میرمت
عاشق و مخمور و مهجورم بتِ ساقی کجاست / گو بخرامد که پیشِ سرو بالا میرمت
آنکه عُمری شد که تا بیمارم از سودایِ او / گو نگاهی کن که پیشِ چشمِ شهلا میرمت
گفتۀ لعلِ لبم هم درد بخشد هم دوا / گاه پیشِ درد و گه پیشِ مُداوا میرمت
خوش خرامان میروی چشمِ بَد از رویِ تو دُور / دارم اندر سَر خیالِ آنکه در پا میرمت
گرچه جای حافظ اندر خلوتِ وصلِ تو نیست / ای همه جای تو خوش پیشِ همه جا میرمت
شرح و تفسیر غزل شماره ۹۲ دیوان خواجه حافظ شیرازی
بیت اول
میرِ من خوش میروی کاندر سراپا میرمت / خوش خرامان شو که پیشِ قدِ رَعنا میرمت
ای فرمانروای دلم ، رفتاری دلپذیر داری که فدای سر و قدمت شوم ، به خوشی و ناز روان شو که پیشِ قامت موزونت جان را پیشکش دهم . [ میر = مخفف امیر به معنی فرمانروا / رعنا = موزون و خوشنما ]
بیت دوم
گفته بودی کی بمیری پیشِ من تعجیل چیست / خوش تقاضا میکنی پیشِ تقاضا میرمت
ای جانان، پرسیده بودی که چه موقع در برابرِ من می میری . ای جان من عجله برای چیست . عجب تقاضا می کنی پیشِ تقاضایت بمیرم یعنی قربان تقاضایت گردم .
بیت سوم
عاشق و مخمور و مهجورم بتِ ساقی کجاست / گو بخرامد که پیشِ سرو بالا میرمت
دلداده ای خمارآلود و جدا از یار مانده ام ، معشوق من ، ساقی مجلس کجاست ؟ بگویید که با ناز بیاید تا در برابر قامت سرو مانندش جان را نثار کنم .
بیت چهارم
آنکه عُمری شد که تا بیمارم از سودایِ او / گو نگاهی کن که پیشِ چشمِ شهلا میرمت
به آن کسی که مدتی است از عشق و خیالِ او بیمارم ، بگو که به من التفاتی کند که فدای چشمِ شهلایش شوم .
بیت پنجم
گفتۀ لعلِ لبم هم درد بخشد هم دوا / گاه پیشِ درد و گه پیشِ مُداوا میرمت
خطاب به جانان می فرماید : ای جانان ، گفته ای که لبِ قرمزِ چون لعلم هم درد می بخشد و هم دوا می دهد . گاه پیشِ دردت و گاه پیشِ مداوایت بمیرم . یعنی فدای لبت گردم که هم درد و هم درمان در آن است.
بیت ششم
خوش خرامان میروی چشمِ بَد از رویِ تو دُور / دارم اندر سَر خیالِ آنکه در پا میرمت
ای یار چه با ناز و زیبا راه می روی ، چشم بَد از تو دور باد . قصد دارم وقتی که خوش می خرامی در مقابلِ قدمت جان را نثار کنم.
بیت هفتم
گرچه جای حافظ اندر خلوتِ وصلِ تو نیست / ای همه جای تو خوش پیشِ همه جا میرمت
ای جانان، اگر چه در خلوتِ وصلِ تو برای حافظ جایی نیست . امّا می دانم که سراپای تو خوش است . همه جا فدای تو گردم.
نظر شما