به گزارش خبرنگار علم و فناوری ایسکانیوز؛ به گفته خوزه گلدمبرگ، استاد فیزیک دانشگاه سائوپائولو در برزیل، پس از جنگ جهانی دوم، افرادی به عنوان دانشمند در جهان صنعتی تحصیل کردند و به کشورهای در حال توسعه مانند هند، پاکستان، برزیل و عراق بازگشتند. این افراد تصور میکردند که با رو آوردن به انرژی هستهای، الکترونیک، داروسازی یا تحقیقات فضایی میتوانند سطح بسیار پایین کشورشان را ارتقا دهند. به طور مثال، هند یک برنامه انرژی هستهای را آغاز کرد که هزاران تکنسین در آن بسیج شدند و صدها میلیون دلار هزینه شد، اما در نهایت نتوانست نیازهای برقی را برآورده کند. اما چیزی که آنها نتوانستند درک کنند این بود که توسعه لزوما با در اختیار داشتن تسلیحات هستهای یا توانایی پرتاب ماهواره به دست نمیآید، بلکه به کشاورزی، سیستمهای صنعتی و آموزش معدن نیاز دارد.
اما نخبگان فنی ساده لوحانه بر این باور بودند که خروجیهای حاصل از انرژی هستهای یا برنامههای فضایی آنها به نوعی کشورهایشان را به کشورهای صنعتی قرن بیستم تبدیل میکند، اما این امر هزینههای اقتصادی و سیاسی سنگینی برایشان داشت. برای مثال، در هند، چنین برنامههایی منجر به توسعه سلاحهای هستهای شد؛ در حالی که بسیاری از نیازهای اساسی انسان مانند بهداشت و آموزش حمایت لازم را نداشتند.
این سناریو نشان میدهد که کشورهای در حال توسعه نباید انتظار داشته باشند که با پیروی از مدل تحقیقاتی آمریکا و کشورهای توسعه یافته به نتیجه برسند. در عوض، باید فناوریهای متناسب با شرایط محلی خود را تطبیق و توسعه دهند، به تقویت آموزش کمک کنند و نقشهای خود را به عنوان مشاور در دولت و صنعت گسترش دهند. به این ترتیب، میتوانند از فرار مغزها که ناشی از بیتفاوتی و حمایت مالی ضعیف از سوی دولتهایشان است، جلوگیری کنند.
مثال بارز این مساله در برزیل استفاده از اتانول به عنوان سوخت است. با تشویق استفاده گسترده از اتانول تولید شده از نیشکر - یک محصول سنتی در این کشور - دولت برزیل حدود 200 هزار بشکه اتانول در روز تولید کند و آن را جایگزین نیمی از بنزین مصرفی خودروها در کشور کند. با انجام این کار، برزیل در بخشی پیشگام شد که توسط کشورهای صنعتی نادیده گرفته شده بود. کل فناوری، از فاز کشاورزی تا صنعتی، توسط دانشمندان و فناوران محلی توسعه یافته بوده است. در ابتدا دانشمندان برزیلی تمام تلاش خود را کردند تا دولت را متقاعد کنند که این رویکرد از نظر فنی امکان پذیر است؛ حتی اگر در کشورهای صنعتی نادیده گرفته شده بود.
بیشتر بخوانید:
چرا علوم پایه برای توسعه اقتصادی لازم و ضروری است؟
به طور کلی، این امر به دلیل تصور نادرست کشورهای در حال توسعه بود که فکر میکردند تحقیقات محض به توسعه فناوری و سپس به محصولاتی منجر میشود که بازارهای جدیدی را باز یا بازارهای موجود را فتح میکنند (مدل A در تصویر پایین). در اصل، «نظریه خطی» سادهلوحانه یا رویکرد «ز گهواره تا گور دانش بجوی» در کشورهایی مانند آمریکا عمل کرد و به طور گسترده در سرتاسر جهان کپی شد. اما حقیقت این است که زمانی که فرد از تحقیق محض به سمت توسعه فناوری و سپس به سمت تولید و بازاریابی حرکت میکند، مشکلات پیش بینی نشدهای به وجود میآید که نیاز به بررسی مجدد و انطباق در مراحل اولیه دارد.
مدلهای B و C واقعبینانهتر هستند. مدل B با شیوههای موجود در آمریکا مطابقت دارد، جایی که برخی از همپوشانیها بین مراحل متوالی وجود دارد. مدل C رویه ژاپنیها را نشان میدهد که سه فاز را کاملاً روی هم قرار گرفته اند. اینها الگوهای واقعی تری هستند که کشورهای در حال توسعه باید از آنها پیروی کنند. در مدلهای B و C، نیازهای عملی - یعنی تقاضا - بر عرضه تأثیر میگذارند، یعنی نوع تحقیق خالصی که انجام میشود.
در کشورهای در حال توسعه، اهداف دولت و «طرف تقاضا» اغلب وجود ندارد. در نتیجه، دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی از بقیه کشور جدا میشوند و همانند یک جزیره عمل میکنند و بیشتر از نیازهای آشکارشان به صنعت، کشاورزی و آموزش در کشور خود به مراکز تحقیقاتی اروپا و آمریکا وابسته میشوند. در این کشورها، بودجههای علم و فناوری از حمایت اندکی از بخش خصوصی برخوردار میشوند و در عوض به خزانه ملی وابسته هستند. بروکراسیهای سنگین دولتی به هر علم و فناوری که در کشورهای توسعهیافته رایج است، پایان میدهند و به طور نامحدود منتظر زمانی هستند که چنین شایستگیها باعث توسعه در یک کشور شود.
پس دیدگاه واقع بینانه از نقش علوم پایه در کشورهای در حال توسعه چیست؟ از این گذشته، بسیاری از دانشمندان برجسته که در کشورهای در حال توسعه به دنیا آمده و تحصیل کرده اند به پیشرفت علم کمک شایانی کرده اند. استعداد در همه جا وجود دارد. برای حل مشکلات توسعه چه کمکی میتوانند به هموطنان خود انجام دهند؟
پاسخهایی که خوزه گلدمبرگ، استاد علوم فیزیکی در دانشگاه سائوپائولوی برزیل میدهد اینها هستند:
- به تطبیق فناوری با شرایط محلی کمک کنید. حتی زمانی که فناوریها از خارج وارد میشوند، تحقیقات لازم است تا آنها را عملی کند. به جای اصرار بر توسعه فناوریهای بومی، زمانی که فناوریهای فراوان و به خوبی اثبات شده وجود دارد، دانشمندان میتوانند با توجه به محیط محلی و مواد خام موجود، به انتخاب درست آنها کمک کنند و نحوه استفاده از آنها را بیاموزند.
مثال بارز آن «انقلاب سبز» - به مجموعهای از روشهای کاربرد ماشینآلات کشاورزی، انتخاب گونههای پربازده، استفاده از کودها و بهبود روشهای آبیاری گفته میشود- است. علیرغم کاستیهای انقلاب سبز، این فناوری «وارداتی» وقتی به درستی در کشورهای در حال توسعه به کار گرفته شود، به ریشهکن کردن گرسنگی کمک کرد. مشکلات استفاده از سموم دفع آفات و کودها به دلیل سوء استفاده از سوی منافع تجاری و به دلیل کمبود دانش، استفاده کنندگان و دانشمندان داخلی در ارائه تخصص و یا انجام انطباقهای لازم برای استفاده بهینه از فناوری وارداتی به وجود آمد.
- علم جدید را در آموزش بگنجانید. توسعه نیازمند نیروی کار آموزش دیده است. بنابراین، آموزش با کیفیت بالا باید در مراحل اولیه توسعه ایجاد شود. آموزش علوم مدرن در دانشکدههای مهندسی یا پزشکی را نمیتوان محدود به همان کتابهای درسی کلاسیک قدیمی کرد، بلکه باید توسط دانشمندان فعالی انجام شود که ادبیات فعلی را میخوانند و میتوانند آخرین پیشرفتها را به دانشجویان خود منتقل کنند. این رویکرد در قرن نوزدهم در جریان بازسازی میجی که ژاپن را وارد دنیای مدرن کرد به خوبی کار کرد.
- در دولت مشارکت داشته باشید. علم و دانشمندان عنصر مهمی در انتخابها و تصمیمات دولتها هستند و میتوانند تفاوت ایجاد کنند. انگیزه تحقیقات علمی نه تنها کنجکاوی یا عشق به علم است، بلکه با مد و این تصور که برخی از حوزههای تحقیقاتی از سایر حوزهها با ارزشتر هستند، ایجاد میشود. تاکید کنونی بر درمانهای پرهزینه برای درمان ایدز در کشورهای در حال توسعه که واکسن علیه این بیماری تنها امید واقعی است، نتیجه معکوس دارد.
مهم است که کشورهای در حال توسعه از جذابیت برنامههای پرهزینه اما ناکارآمد اجتناب کنند و سیستمی را ایجاد کنند که به حل مشکلات عملی پاداش دهد. اگرچه ممکن است به نظر برسد که این تاکید از سنت تحقیقات دانشگاهی دور است، اما حقیقت این است که بسیاری از مشکلات به ظاهر پیش پا افتاده نیاز به ابزارها و فناوریهای بسیار پیچیده دارند. و علم میتواند پیشرفت را تسریع کند. این در تحقیقات کشاورزی رخ داده است که در کشورهای در حال توسعه مانند مکزیک (ذرت)، برزیل (سویا و نیشکر) و فیلیپین (برنج) بسیار پیشرفته است.
خوزه گلدمبرگ که پستهای عالی دولتی برزیل را در زمینه علوم و آموزش، محیط زیست و آموزش دولتی بر عهده داشته است و مقالات فنی و کتابهای زیادی در مورد فیزیک هستهای، انرژی و محیط زیست نوشته است، در خاتمه میگوید: تجربه من نشان داده است که گذار یک کشور از در حال توسعه به توسعه یافته فرآیند پیچیدهای است که مستلزم مواجهه با منافع مستقر در جامعه است. انگیزه این امر نه تنها باید از سوی دانشمندان، بلکه از دیگر بخشهای جامعه نیز باشد. در جهانی که جهانی شدن و رقابتپذیری قاعده است، پیشرفت مستلزم آن است که کشورهای در حال توسعه به دلیل نیروی کار آموزش دیده بهتر، منابع طبیعی مطلوب یا قابلیتهای علمی و فناوری، زمینههایی را پیدا کنند که در آن به طور قابل توجهی بهتر از رقبای خود هستند. علم و دانشمندان میتوانند نقش مهمی در تعیین آن انتخابها و اجرای استراتژیهای توسعه ایفا کنند.
انتهای پیام/
نظر شما