به گزارش خبرنگار ایسکانیوز از چهارمحال و بختیاری، چند روز گذشته فیلمی در فضای مجازی منتشر شد که شاهد بودیم، معلمی فداکار بنام فرید محمودی چلیچه، در یکی از روستاهای دورافتاده بخش بازفت شهرستان کوهرنگ، با به خطر انداختن جان خود، اقدام به عبور دادن دو دانشآموز، از مسیل رودخانهای صعبالعبور کرد که سطح آب رودخانه در زمان وقوع حادثه، بدلیل بارندگی شدید و بهراه افتادن سیل، بالا آمده بود که واکنشهای زیبایی از طرف کاربران فضای مجازی را به همراه داشت.
گفتنیاست، محمودی، همزمان با شغل معلمی، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد است و اواخر هر هفته جهت ادامه تحصیلات تکمیلی به شهرکرد میآید؛ از این رو، بر آن شدیم تا این معلم فداکار دهه هفتادی را یافته و با ایشان به گفتوگویی در این خصوص بپردازیم که به شرح ذیل است.
شرحی از داستان رخ داده برای دانش آموزان را بفرمائید
روز دوشنبه 17 اردیبهشتماه، بارندگی شدیدی در بخش بازفت خصوصاً روستای کچوز که محل خدمت اینجانب است، اتفاق افتاد؛ با گذشت زمان، شدت باران بسیار زیاد شد، رودخانه طغیان کرد و موجب سیل شد. بعد از تعطیلی مدرسه متوجه شدم، دو نفر از دانشآموزان، خانهشان آن طرف رودخانه است و برای رفتن به خانه میبایست اجباراً از رودخانه گذر میکردند؛ چرا که مدرسه ما، مدرسهای کانکسی و در یک طرف رودخانه بود.
بنابراین در جهت مسئولیتهای اخلاقی و نگرانی احتمالی برای عبور بچهها از رودخانه، این تصمیم را گرفتم که به سمت رودخانه بروم و از عبور دانشآموزان از رودخانه، اطمینان حاصل کنم؛ همین که به نزدیکی رودخانه رسیدم، متوجه شدم که یکی از همان دانشآموزانم، بهنام زینب که کودکی با نیازهای ویژه بود، یک سمت رودخانه ایستاده و از شدت ترس و استرس به خود میلرزد؛ چرا که سیل، پل سنگی که قبلاً با کمک اهالی برای این کودکان ساخته بودیم را با خود برده و خواهرش زیبا که وسط آب گیر کرده بود؛ داد میزد و درخواست کمک میکرد، من هم به دل آب زدم و دانشآموزم زیبا را از آب، بیرون کشیدم و به اتفاق دو خواهر به حدود 100 متر بالاتر از محل پل سنگی تخریب شده رفتیم که سطح آب کمتر بود و زیبا را از آب، عبور دادم؛ سپس عرض رودخانه را برگشتم و زینب را بر دوش کشیدم و به آن طرف رودخانه بردم که در وسط مسیر، سنگهای کف رودخانه از زیر پایم خالی شده و منجر به برهمخوردن تعادلم شد؛ اما خوشبختانه، کودکان را به سلامت، عبور دادم.
جدای از رسالتهای معلمی گاهی باید فراتر از قوانین مصوب کشور در این حیطه عمل کنیم
آیا جایگاه معلمی، این قانون را بر شما حکم کرد که به کمک دانشآموزان بروید و جان خود را بخاطر دانشآموز بهخطر بیاندازید؟ آیا در لحظه تصمیمگیری، از دردسرهای احتمالی که ممکن بود به سراغ شما بیاید، احساس ترس، نداشتید؟
شاید رسالتهای معلمی در حد فداکردن جان نباشد؛ اما در شرایطی که پیش آمده بوده، جدای از جایگاه معلمی که یک عشق است، گاهی باید فراتر از قوانین مصوب کشور در حیطه معلمی، عمل کنیم؛ و نکته بعدی اینکه، هر کس دیگری هم که آنجا بود، انسانیت حکم میکرد تا به کمک همنوع خود یعنی زیبا و خواهرش برود و آنها را نجات دهد، حتی اگر به قیمت به خطر افتادن جان خودش باشد.
آیا نمیتوانستید در آن لحظه بجای عبور دانشآموزان از آب، آنها را برای یک شب در این طرف رودخانه نگهدارید و پس از پایین آمدن سطح آب رودخانه، آنرا به خانه بفرستید؟
از آنجایی که محل سکونتی در روستای کچوز نداشتم و در همان کانکس اقامت میکردم، شرایط نگهداری دانشآموزان را نداشتم و ایشان نیز فامیل نزدیکی در این سوی رودخانه نداشتند، پس باید آنها را عبور میدادم و به خانههایشان میرساندم تا خانوادهشان را نیز از نگرانی درآوردم.
چطور از این اتفاق باخبر شدید؟
انگار حسی به من میگفت که با این اوضاع بارندگی و سیل، زینب و زیبا برای عبور از رودخانه، دچار مشکل میشوند؛ به همین خاطر پشت سرشان میرفتم که مراقبشان باشم؛ به یکباره دیدم زینب فریادزنان میگوید که خواهرش زیبا داخل رودخانه گیر کرده است و از بیرون آمدن، عاجز است.
خیرین بسیاری پس از مشاهده ویدیو برای کمک به ساخت پل روی رودخانه به بنده پیام ارسال کردند
آیا به لحاظ مسئولیت اجتماعی، در نظر دارید مشکل پل سنگی و عبور و مرور دانشآموزان را پیگیری و حل کنید؟
بله قطعاً؛ بعد از این که ویدیو را بصورت دلی در فضای مجازی اینستاگرام منتشر کردم، برخلاف تصورم، با واکنشهای خیلی خوبی، مواجه شدم و بسیاری از خیرین، پیام کمک و همیاری برای تعمیر پل برای بنده، ارسال کردند که به امید خدا از طریق خیرین و مسئولین، مشکل پل را پیگیری میکنیم که پلی آهنی، در عرض رودخانه احداث شود؛ و پس از آن، مدرسه جدید ساخته و جایگزین مدرسه کانکسی کچوز شود.
باتوجه به اینکه زمان رخداد این اتفاق، مصادف است با هفته گرامیداشت معلم، به نظر شما رسالتهای یک معلم چیست؟
بهنظر بنده بزرگترین رسالت یک معلم، آموزش درس اخلاق و زندگی است؛ وقتی یک معلم، خودش انسانیت و وجدان را قبول داشته باشد، همین باورها را به دانش آموز انتقال میدهد و آرزویش دیدن موفقیت و شادکامی دانشآموزانش است.
بعد از خانواده، مدرسه و معلم، مهمترین عوامل در شکلگیری نقش دانشآموزان، هستند؛ و میبایست معلم به نحوی برخورد کند که برای دانشآموزان الگو بوده و در ذهن آنان ماندگار شود.
معلم شدن یکی از آرزوهای دیرینه کودکیام بود که خوشبختانه به آن دست یافتم
اگر به عقب برگردید باز هم حرفه معلمی را انتخاب میکنید؟
معلم شدن یکی آرزوهای دیرینه کودکی من بود؛ و همیشه خدا را شاکرم که این شغل شریف را بهدست آوردم؛ حتی خدمت در مناطق دورافتاده با وجود نبود آب لولهکشی و برق و گاز، یکسال زندگی با یک پنل خورشیدی و یک چراغ تویتومی هم برای بنده، شیرین است.
دانشجومعلمان اگر به شغل معلمی به چشم کسب درآمد نگاه میکنند باید در انتخاب خویش تجدیدنظر کنند
اگر کسی بخواهد حرفه معلمی را انتخاب کند، این حرفه را به ایشان، پیشنهاد میکنید؟
بارها گفتهایم که معلمی شغل نیست، عشق است؛ اگر به دید کسب درآمد به معلمی نگاه میکنید بهنظر بنده بازگردید و تجدید نظر کنید؛ اما اگر با عشق این حرفه را انتخاب کردید، آن را حفظ کنید و ادامه دهید. و به دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان توصیه میکنم که با عشق، کار کرده و فرصت خدمت به مردم، خصوصاً در مناطق محروم را مغتنم شمرده و نهایت توان خویش را در این راه بگذارید؛ چرا که به فرموده امام حسین(ع): "نیاز مردم به شما از نعمت های خدا بر شما است؛ از این نعمت افسرده و بیزار نباشید.".
خبرنگار: زهرا آقابابایی دهکردی
انتهای پیام/
نظر شما