تاریخ عقل و تعقل، همزاد تاریخ بشر است. وجه ممیز انسان از موجودات دیگر نیز عقل اوست و آدمی با تعقل به حیات انسانی خویش ادامه میدهد. به فرموده امام علی علیهالسلام، اصل انسان به خرد اوست؛ بنابراین تاریخ تعقل با پیدایش آدم آغاز میشود. در این رابطه، با مهدی آزادپرور -دکتری فلسفه اسلامی و عضو گروه فلسفه جامعه المصطفی العالمیه- گفتوگویی داشتیم تا جایگاه عقل را از منظر اسلام و حکمت علوی تشریح کند؛ عقلی که به اعتقاد این پژوهشگر فلسفه، جلوی فرمانروایی هوای نفس انسان را میگیرد. گفتوگوی خبرنگار گروه استانهای ایسکانیوز از اصفهان با مهدی آزادپرور را در ادامه میخوانید.
وجه ممیز انسان و حیوان
از جایگاه عقل صحبت کنید؛ از زمانی که انسان شروع به اندیشیدن در رابطه با زیستن کرد، تا جهانی که امروز ساخته است. عقل در نگاه فلاسفه چه جایگاهی دارد؟
عقل در نزد فلاسفه به عنوان یکی از قوای ادراکی شناخته میشود. اگر بخواهیم از قوای ادراکی تعریفی داشته باشیم، شامل «حواس پنجگانه» است که در ضعیفترین دسته جای میگیرند؛ پس از آن، «خیال» و در مرحله بعد «متخیله» است که کاربرد آن، ترکیبِ قوای دیگر بدن با یکدیگر است. پس از قوه متخیله، «قوه واهمه» را داریم که کاربرد آن درک مفاهیم جزئی است. اما قوهای که باعث ایجاد تفاوت بین انسان و حیوانات دیگر میشود «قوه عاقله» است؛ از همین روست که در فلسفه یونان، از انسان به عنوان حیوان ناطق یاد میشود.
پس میتوان گفت؛ عقل آدمی بالاترین قوه ادراک است؟
بله؛ عقل در دو حیطه کاربرد دارد. اول زمانی است که عقل در حیطه «هست و نیست» قدم برمیدارد و دوم، فعالیت در حیطه «بایدها و نبایدها» است. اگر کلمه عقل را ریشهیابی کنیم ریشه آن به کلمه عقال میرسد که در معنای لفظی و استفاده عامیانه به معنای پابند شتر است؛ ارتباط این کلمه با عقل انسان این است که در مواقعی که لازم است، عقل انسان جلوی فرمانروایی هوس و احساسات را میگیرد و به نوعی انسان به واسطه عقل خود و حسب نیاز، ضد طبیعت و غریزه حیوانی خود قدم برمیدارد.
قاطعیت در شکاکیت!
فراتر از رویکرد فلاسفه باستان، نگاه جهان مدرن به عقل چیست؟
انسان مدرن ذاتاً شکاک است؛ این همان موضوعی است که دکارت -نظریهپرداز قرون معاصر- نیز به آن اشاره کرده و در نظریات خود به قاطع بودن انسان در شکاک بودناش اشاره دارد. در جهان مدرن، عقل، در بندِ خواستههای دنیوی انسانها قرار گرفته است. حقوق بشر هم در جهان مدرن به وجود آمده است؛ هرچند انسان معاصر پایبند به این اصول بشردوستانه و صلح جهانی هم نمانده است. در این رابطه، از دیگر موضوعاتی که در جهان مدرن ایجاد شده، انتظاراتی است که از دین یا حقوق انسانها در مواجهه با ادیان مطرح میشود و با قرون پیشین، تفاوتهایی دارد.
آزادی حقیقی
در چهارچوب مسئله حقوق بشر، فلسفه اسلامی چه نگاهی به مقوله «آزادی انسان» دارد؟
آزادی در جهان امروز به معنای آزاد بودن از هر نوع قید و بندی معنی میشود؛ در واقع از کلمه آزادی در دنیای مدرن سوءاستفادههای فراوانی شده و صرفا آزادی جسمانی را در نظر میگیرند. در این تفکر، تمرکز بر آزادی قوای جسمانی معطوف شده و با دادن آزادی جسمانی به مردم، نیاز آنان به آزادی را به ظاهر ارضا میکنند.
این در حالی است که امام علی علیهالسلام فرمودهاند «چه بسا عقلی که اسیر و گرفتار هوا و خواهشی است که بر او امیر است»؛ در توضیح این کلام باید گفت که امیرالمؤمنین علیهالسلام به انسان هشدار داده که آزادی حقیقی این نیست که به جای قوه عاقله، به قوه نفسانی توجه ورزیم؛ اینگونه عقل به اسارت درآمده و نفس امیر و پادشاه خواهد شد. در دیدگاه حضرت علی علیهالسلام، زمانی ما آزادی حقیقی داریم که تمام قوای انسان زیر نظر قوه عاقله پیش بروند.
با این تفاسیر، جهان مدرنِ تجربهگرا که دهههاست عقل و تجربه محض را تنها معیار شناخت میداند، چه مسیری را ترسیم کرده است؟
با شکلگیری نظریه دکارت در «نقد عقل محض» و پس از آن با مبنا قرار گرفتن عقل محض در رویکردهای پوزیتیویستی، جامعه مدرن به مسیری کشیده شد که خطاهای بسیاری را مرتکب شد. جریانی که پوزیتیویسم یا «اثباتگرایی منطقی» به وجود آورد، باعث شد تا احساسات، نقش زیادی در رسیدن به دستهای از شناختها پیدا کنند که از قضا باید بدون درنظرگیری حواس پنجگانه، درک میشدند.
این در حالی است که در دیدگاه فلاسفه اسلامی، اساسیترین شناخت، «شناخت خداوند» است که با احساس نمیتوان به آن دست یافت. در این میان، البته برخی جریانهای فکری دینی نیز به صورت افراطی راه عقل و تفکر را میبندند و ادعای آنان نیز شناخت دین خالص است؛ اینها بر این باورند که برای شناخت خداوند باید عقل را به صورت کامل از دین جدا کرد. اما در این رابطه امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «عقل به شناخت کُنهِ صفات خدا دسترسی ندارد، اما از شناخت کلی نیز بیبهره نیست.»
در اندیشه علوی، نسبت به چه موانعی بر سر راه عقل هشدار داده شده است؟
امیرالمؤمنین علیهالسلام، دشمن اصلی عقل را پیروی از شهوات میداند. شهوت چیزی است که عقل انسان را به اسارت میگیرد. حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: «یکی از بلاها فقر است و بدتر از آن، مریضی جسمی است و از مریضی جسمی بالاتر، مرض روحی است. خصلتهایی مانند حرص و غضبِ هر شخص میتواند باعث از بین بردن قوای عقلی وی شود.»
امروزه بزرگترین مشکلات خانوادهها نیز از پوشیده شدن عقل افراد سرچشمه میگیرد. این پوشیدگی، از قدرت یافتن خصلتهای بدِ رفتاری نشأت میگیرد. امیرالمؤمنین علیهالسلام این خصلتها را دشمنان عقل میدانند که اگر به آنها بیش از حد بها داده شود، باعث ویرانیِ تعقل در انسان خواهند شد.
نسخهای که نهجالبلاغه برای رسیدن به شناخت درست از «حقیقت» به انسان ارائه میکند چیست؟
یکی از ضعفهای مهم در جامعه ما این است که انتقال آموزههای صحیح و اصولی که باعث ساخت جامعه انسانی و علوی میشود را فراموش کردهایم. ما باید به اندازه ظرفیتمان به «زبان افراد» توجه کنیم و سپس سخن بگوییم. تطبیق دادن سخنان و دستوراتی که در ۱۴۰۰ سال پیش صادر شدهاند نیز چالشی است که باید برای حل آن از راهکارهای جدید بهره بگیریم. با این حال، اصولِ کنترل هوسها و خصوصیات بد فکری افراد، از آغاز تاریخ وجود داشته است. امیدوارم تلاشهایی که با تبیین و تشریح حکمت علوی به زبان امروزی انجام میشود، برای رسیدن به نتیجه مطلوب در بنای جامعه علوی، مؤثر واقع شود.
خبرنگار: محمدرضا زاهد
انتهای پیام/
نظر شما