به گزارش گروه دانشگاه ایسکانیوز، اجلاس شورای معاونان آموزشی و مهارتی دانشگاه آزاد اسلامی با حضور دکتر محمدمهدی طهرانچی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی در واحد جامع مستقل نجف آباد برگزار شد.
دکتر طهرانچی در ابتدای این نشست با گرامیداشت یاد شهدای مقاومت به ویژه شهید حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن نصرالله، اظهار کرد: در دنیایی زندگی میکنیم که اگر قوی نباشید، محکوم به فنایید. امروز به اسم حقوق بشر و صلح انسان میکشند و میخواهند صدای هر حق جوی عدالت طلب را در سینه خفه کنند. اتفاقاتی که در دنیای پیرامون ما رقم میخورد، حوادث مهمی است که باید به آن توجه داشت و به آن واکنش نشان داد.
وی عملیات وعده صادق ۲ را نشانه اقتدار جمهوری اسلامی ایران و عامل موثر در ثبات منطقه دانست که توانست سیلی محکمی بر دهان حیوان ددمنش صهیونیستی بنوازد.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی در ادامه با اشاره به اقدامات تحولی جدید دانشگاه، مطالبی را بیان کرد که مشروح آن در ذیل آمده است:
اتفاقات مهمی در دانشگاه آزاد اسلامی راهبری میشود که ان شاالله بتواند به کمک شما عزیزان مسائل کشور را حل کند. رهبر معظم انقلاب در دیدار با نخبگان از جهش جدید علمی کشور سخن گفتند و انتظاری که جامعه نسبت به آن دارد. واقعیت این است که اگر نجنبیم و حرکت به موقعی نداشته باشیم، بلاشک زیان خواهیم دید. امروز تکنولوژیهای جدیدی پدید آمده که شعار «غذای روح و جسم تو در دست من است» دارد. نتیجه کار کسی که حرکت بموقع، فعال و پیشگام ندارد، بردگی است. لذا باید یک حرکت جدی را شروع کرد.
وقتی نامه حضرت سلیمان به دربار ملکه سبا رسید، مشاوران دربار به ملکه گفتند که ما صاحبان قوه و قدرت و بأس شدید هستیم. قوه آن چیزی است که به جسم نسبت داده میشود و نشان از توان چه در بعد اجتماع و چه در بعد فرد دارد. وقتی درباریان صحبت از قوه میکنند، یعنی آنها صاحب فناوریهای بهروز هستند. در آیه شریفه «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّة وَمِنرِّبَاطِ ٱلۡخَیۡلِ تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّکُمۡ ...» نیز منظور از قوه همین است. قوه همان توان فناورانه و کنشی شما است که به زبان امروز به آن فناوری میگوییم که هم دشمن را میترساند و هم سبب آبادانی میشود.
نکته دوم در صحبتهای درباریان سبا، بأس شدید بود. خداوند در آیه شریفه «وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ...» در میان همه فلزات موجود باس شدید را به آهن نسبت داده است. آهن چه خصوصیتی دارد که باس شدید است؟ فیزیکدانان معقتدند که آهن حدود ۴هزار کیلومتر از ۶هزار کیلومتر هسته مرکزی زمین را در بر گرفته و سبب شده یک میدان مغناطیسی و سپر محاظی در دور زمین شکل گیرد که به دنبال آن در نتیجه بمباران یونی، شفق قطبی بوجود میآید. این سپر دفاعی نمیگذارد که زمین مورد هجمه قرار گیرد که اگر این سقف نبود، حیات شکل نمیگرفت. اگر این باس شدید را جامعه داشته باشد، میتواند از خود دفاع کند. وقتی به آهن مینگریم، درمییابیم که آهن دارای دو نظم است؛ اول یک نظم ساختاری و دوم یک نظم مغناطیسی. همه کریستالها از جمله نمک طعام نظم ساختاری دارند اما آهن علاوه بر نظم ساختاری، در نقطهای از ساختار نظم مغناطیسی پیدا کرده و نقاط مختلف یکدیگر را درک کرده و همجهت اسپینی میشوند. اینجاست که باس شدید شکل میگیرد؛ یعنی در ساختار اول باس شدید را پدید نمیآورد، بلکه نظم دوم است که باس شدید را سبب میشود.
خداوند در آیه شریفه «لَا یُقَاتِلُونَکُمْ جَمِیعًا إِلَّا فِی قُرًی مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ ۚ بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ ۚ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّیٰ ۚذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَعْقِلُونَ» خطاب به پیامبر اکرم درباره قوم یهود میفرماید که آنها با شما جنگ نمیکنند، مگر از درون قلعههها یا از پشت دیوارها. مرد مقابله رو در رو نیستند. ای پیامبر تو گمان میکنی ارتباط میان آنها باس شدید است و آنها یک جماعت است درحالی که قلبهای (دل و فکر) آنها واگرا است و با هم نیست؛ زیرا آنها قومی هستند که اندیشهورز نیستند. اولا از همین جا معلوم میشود باس شدید، مربوط به ارتباط میان آدمهاست.
دوماً دانشگاهیان که قوم اندیشهورزند، باید در میان خود باس شدید داشته باشند تا به شکل یک جماعت دیده شوند و قلبهای واگرا نداشته باشند. همچنین نباید از پشت دیوار با مسائل مواجه شوند. پس اگر قوم یعقلون باشیم، که ما مدعی هستیم دانشگاهیان قوم اندیشهورز هستند، باید دارای این خصوصیات شویم. در حقیقت این جا دو نظم مشاهده میشود. یک نظم هندسی بدون هماهنگی اجزا و یک نظم هندسی با هماهنگی اجزا که در آن اجزا همدیگر را میبینند.
سوال امروز آن است که ما در دانشگاه علاوهبر آن که جمع دیده میشویم، همفکر و موید هم هستیم یا خیر؟ اگر سازمانها همفکر، همدل و هم هدف شوند، صاحب باس شدید خواهند شد. اگر حتی دانشگاه را جهتدهنده همه وجوه ندانیم و آن را فقط جهتدهنده دانش ببینیم، باز هم قوم یعقلون است. قوم یعقلون که خصوصیات آن جماعت دیده شدن، دارای باس شدید بودن و همدل بودن است. همچنین این قوم در مواجهه با مسائل از پشت دیوار و در اتاقهای دربسته و جدای از واقعیت برخورد نمیکند. ما باید ببینیم که این ویژگیها را داریم یا خیر.
از بیرون که به دانشگاه نگاه میکنیم، متوجه میشویم که آرایش سازمانی خوبی دارد؛ رئیس دانشگاه، رئیس دانشکده و گروه و اساتید آرایش گرفته اند ولی هرکدام از آنها جدا سر کلاس میرود و حرف خود را میدهد و هیچ همفکری با دیگری ندارد. جمع هستند ولی با هم نیستند. قلوب جدایی از هم دارند. هیچ گاه با هم بر روی حل یک موضوع جمع نشدهاند. هرکس انفرادی به حل مسئله میپردازد و هیچ کار جمعی نمیکنند و با هم یک بار هم حر علمی نزدهاند و مقاله هم را نقد نکردهاند. نظام یکپارچهای ندارند و به عبارتی اصلا یکدیگر را نمیبینند و هیچ همپوشانی فکری حتی مخالف هم نیز با هم ندارند. پس بصورت سازمانی با هماند ولی گفتمانی و فکری با هم یکی نیستند و نوع مواجهه عینی ندارند. اگر هم گفتمان و همفکر شدیم و مواجهه عینی پیدا کردیم، نتیجه باس شدید میشود و ما مایه قدرت خواهیم بود.
کشوری که در هوش مصنوعی ۱۰۰ مقاله داشته باشد ولی هیچ کدام دیگری را کاور نکند، قدرت هوش مصنوعی از آن در نمیآید. مقالهای که تکی با دنیای علم به اشتراک گذاشته میشود، جامعه علمی ایجاد نمیکند. امروز کنفرانسهای علمی محلی برای ارائه دانشجویان شده که نیم نمره بگیرند. اساتید هم در شأن خود نمیبینند در آن شرکت کنند؛ درحالی که کنفرانس علمی برای همفکر شدن و همدل شدن و برای هم جهت شدن اسپینها است. ما فقط ساختار منظمی داریم و فراتر از ساختار وجود ندارد. در فیزیک میگوییم اگر فاصله دو اسپین از یک محدوده کمتر نباشد، یکدیگر را نمیبینند. بعد از نزدیک شدن بهم همجهت میشوند. ما امروز سازمان دانشگاه داریم ولی نهاد دانشگاه نداریم. سازمان دانشگاه سازمان شغلی است. برای همین وقتی کسی مدیر گروه و معاون آموزشی میشود، بقیه دیگر کاری با او ندارند. کل دانشگاه بر روی نظام ظغلی نشسته است و هیچ تعاملی با هم ندارند. از این نظام، باس شدید شکل نمیگیرد. پس دانشگاهی که فقط نظام شغلی داشته باشد، نهایتاً سازمان دانشگاه میشود؛ نه نهاد دانشگاه.
ما چهار رکن پیشرفت در نظر گرفتهایم که عبارتند از توانایی، دانایی، حیات و رفاه. هر اجتماعی برای رشد به این ۴ رکن نیاز دارد. ما باید در هر جامعه مواجهه با ۴ نهاد باشیم که اگر این نهادها در هرجامعه شکل بگیرد، پیشرفت خواهد کرد. نهاد اول، نهاد توانایی است. برای مثال دولت یک نهاد است. دولتی که در آن هر وزیر به سویی برود و با دیگری کاری نداشته باشد، رشد نخواهد کرد. هیئت وزیرانی که متفرق باشند، توان حل مسئله نخواهد داشت. این دولت نتوانسته به نهاد تبدیل شود و در شکل سازمان باقی مانده است. پس توان یک اجتماع به مولفههای توان انسانی و ابزاری حکومتها بازمیگردد.
مردمی توانمندند که با هم حرف بزنند. اجتماع توانمند وقتی شکل میگیرد که نهادهای اجتماعی در آن شکل بگیرد و گفتگو در آن رواج داشته باشد. نهاد بعدی، نهاد حیات است. خانواده مبنای حیات است. حیات انسانی در کره خاکی شکل نمیگیرد و ادامه پیدا نمیکند، مگر با تشکیل خانواده. نهاد حیات بر پایه خانواده است. محیط های رفاقتی نیز یکی از نهادهای حیات است. امروز جوانان با نهاد رفاقت خیلی مواجهه دارند. حتی در شبکههای اجتماعی یکدیگر را حضوری ندیده اند ولی کاملاً همفکر و همدل عمل میکنند. یا مثلاً محیط های زندگی؛ در محلههای قدیمی نهاد زندگی وجود داشت اما امروز در آپارتمانها و برجها نهاد زندگی وجود ندارد، بلکه در حد سازمان زندگی هستند. در این سازمان همسایهها یکدیگر را نمیشناسند.
ما نهاد حیات را به سازمان زندگی تبدیل کردیم که اتفاقاً خیلی نظاممندتر است اما کسی دیگری را در آن نمیبیند. محیطهای کسب و کار نیز همین مشکل را پیدا کرده است. امروز سازمان بازار و کسب و کار داریم و دیگر برخلاف گذشته نهاد بازار ازبین رفته است. مدرسه، دانشگاه و رسانه نهاد دانایی هستند، به شرطی که کلیه کنشگران یکدیگر را ببینند. وقتی یکدیگر را نبینند باس شدید در آن شکل نمیگیرد و قدرتآفرین نیست و کشور را قوی نمیکند. پرسشی که مطرح میشود آن است که دانشگاه نهاد دانایی یا سازمان دانایی است؟ غرب university را به عنوان گلخانهای از ۴ نهاد دانایی، توانایی، حیات و رفاه ساخت. مفهوم پارک علم و فناوری تمرین نهاد ثروت در دانشگاه است؛ پس نباید در آن تعدادی شرکت که با هم تعامل ندارند، ایجاد کنیم.
خوابگاه در دو دهه قبل بهترین رفیقهای دانشجوها را به آنها میداد؛ لذا خوابگاه نهاد حیات در دانشگاه بود. محیط دانشگاه را غرب برای تولید بذر در این ۴ نهاد ساخت تا نشا آن بذر را وارد جامعه کند. ما فقط به نهاد دانایی دانشگاه توجه کردیم؛ درحالی که در پیاده کردن نهاد دانایی دانشگاه نیز کاملا موفق نبودهایم. سازمان در جوامع انسانی به نهاد تبدیل میشود که در مغناطیس علت آن رویت دو الکترون بود اما در جوامع انسانی نهادها دو مولفه مودت و عدالت دارند. در تعریف عدالت میگوییم که هرچه سر جای خود باشد. در زبان فیزیکدانها وقتی هرچیزی سر جای خود بنشیند، انرژی سطح کمینه پیدا میکند؛ آهن ربا وقتی ایجاد میشود که در یک دما انرژی کمینه باشد. عدالت وقتی پیاده میشود، جامعه دیگر در تنش نخواهد بود. بنابراین باید مفهوم دیگری را ذیل عدالت اجتماعی داشته باشیم، به نام عدالت نهادی.
اگر در سازمان دانشگاه عدالت برقرار نشود، سازمان به نهاد دانایی تبدیل نمیشود. عدالت در دانشگاه همه ابعاد کنشها را از جمله عدالت در ارتقا، شایستهسالاری، نحوه پرداخت حقوق و مزایا و ... دربرمیگیرد. باید پرسید که آیا در رابطه استاد و دانشجو و رابطه مجموعه دانشجویان با هم و با اساتید، معاون و رئیس و ... عدالت حاکم است یا خیر؟ مودت همان دیدن همدیگر است که در مقابل عداوت قرار دارد. مودت همان چیزی است که خداوند آن را مایه شکل گیری نهاد خانواده قرار داده است. رحمت نیز بروز مودت است. ابتدا باید مودت انسانی بین ما شکل بگیرد تا مودت علمی نیز پدید آید. مودت علمی یعنی من از موفقیت همکارم خوشحال میشوم. وقتی مقاله همکارم را میبینم، اگر اشکالی پیدا کنم، به او دوستانه میگویم.
نظام علمی ما برای تبدیل شدن به نهاد علم نیازمند مودت افراد با هم و عدالت است. باید در رابطه با این که مودت و عدالت در گروه های علمی دانشگاه به چه معناست. بنابراین در نهاد برخلاف برهم کنش صرفاً ساختاری، ارتباطات تعاملی، سازنده و هم افزا که نتیجه آن همبستگی علمی است، شکل میگیرد. از طرفی عدالت در کلیه کنشهای حوزه نهاد علم اعم از نظام تربیتی، علمی، فرهنگی و در نظام اداری علمی و در مواجهه دانشجویان و اساتید با هم یکی از دو عامل تبدیل سازمان به نهاد است.
در نامه امام علی (ع) به مالک اشتر نیز حضرت عدالت و مودت دو مسئله مهم در جامعه میداند. ایشان میفرمایند که آنچه بیشتر دیده والیان به آن روشن است، برقراری عدالت در شهرها و دوستی پدید شدن در میان رعیت است. الماس در مقابل دوده متمایز است زیرا توانسته ساختار پیدا کند. آهن میتواند از ما در مقابل طوفان خورشیدی دفاع کند چون اتمهای آن همدیگر را میبینند. اگر یکدیگر را نمیدیدند ما اصلا در این کره خاکی امکان حضور نداشتیم. مدرسه و حوزه علمیه در نظام سنتی ما سازمان مربیمحور بود که عدالت و مودت در این سازمان فردمحور برقرار بود. ما خواستیم راه رفتن کبک را بیاموزیم، راه رفتن خود را نیز فراموش کردیم.
فردا که منشا مودت و اجرای عدالت بود را از سازمان بیرون کشیدیم و گفتیم که دیگر فرد مهم نیست و مشاغل هستند که مهم اند. بنابراین خواستیم تبدیل به نهاد تربیت عالم و تولید علم شویم که نتوانستیم و در این میان گیر کردیم. باید نهاد میساختیم ولی سازمان را شکل دادیم. در این سازمان نیز دیگر ارتباطات مورد نظر برقرار نشد؛ برای همین قدرتآفرین نشد. در حقیقت یک ساختار منظم غیرمرتبط ساختیم که در آن ساختار دورهای وجود دارد و نظم در آن احساس میشود اما هیچ اشتراکگذاری بین اجزا با هم صورت نمیگیرد. نظمپذیری رفتاری مانند ساختار آهن دو نوع است. در آهن دسته ای از مواد نسبت به نظم پذیری مغناطیسی لجاجت دارند که به آنها دیامغناطیس میگوییم. در همه عناصر لجاجت وجود دارد اما لجاجت در ستون آخر جدول تناوبی بارز است زیرا آنها حالت استغنا دارند. بقیه لجاجت پایینتری از قدرت همراهی خود دارند. همراهی تا حد اشباع و همراهی بدون اشباع که پارامغناطیس و دیامغناطیس نام دارند. اما در سیستم نظمپذیر، سیستم نظمپذیر یک قطبی داریم که همه به یک شکل فکر میکنند. سیستم دو یا چندقطبی با قطب مرجح و بدون قطب مرجح نیز داریم. اکثر آهنرباهایی که ما میبینیم چند قطبی با قطب مرجح هستند.
ما در جامعه به دنبال تکقطبی نیستیم و نمیگوییم همه باید مثل هم فکر کنند ولی باید یک قطب مرجح از این میان درآید. سیر نهاد دانایی مکتبخانهها در گذشته که فردمحور بود، وارد سازمانمحور شد. در این میان هنوز در این مرحله به دنبال اشمالات خود بودیم که شبکه وارد شد. شبکهای که خود از بیرون، نهاد اجتماعی خلق میکند که ما جا ماندیم. امروز استادهایی که با هم فکر میکنند از ایران و آمریکا و نیوزیلند و استرالیا با هم تبدیل یه یک شبکه شدهاند. چه کسی سود این شبکه را میبرد؟ کسی که جریان علم را هدایت میکند. شبکه درحال شکلگیری است اما دانشگاه ما در آن کارهای نیست. شبکهای که از آن بمب سنگرشکن هم تولید میشود؛ زیرا تو از اهداف خبر نداری، تو یک جزء از این شبکه هستی. شبکه بسترساز کنش اجزاء است.
ما در دانشگاه آزاد اسلامی به دنبال آن هستیم که از مفهوم اول به مفهوم دوم برویم. تحولات امروز دانشگاه نیز در همین جهت است. امروز اگر در سازمان دانشگاه باقی بمانیم، با مشکل مواجه خواهیم شد. باید تا ما را به شبکه تبدیل نکردهاند، خود شبکه بسازیم. شبکه شدن راهحلها و قواعد خود را دارد. ارتباطات در این شبکه فقط بسترساز است که سعی میکند با تنظیمگری روابط، عدالت و مودت ایجاد شود تا افراد خود با یکدیگر کار کنند. شما رئیس اینستاگرام را نمیشناسید. او بستر را ایجاد کرده و بعد با تنظیمگری میگوید اینجا نباید از شهید سیدحسن نصرالله و شهید حاج قاسم سلیمانی حرف بزنید. بستر فعالیت شبکههای مختلف مداحها، ورزشکاران، آشپزها و... را ایجاد کرده است ولی اجازه بروز نظر مخالف را نمیدهد. همین قاعده در رابطه با گوگل و تلگرام و ... نیز برقرار است.
در سازمان ارتباط ارگانیک اداری بین اجزا وجود دارد ولی در نهاد ارتباط شبکهای همافزا بین اجزا برقرار است. ما اگر نجنبیم تبدیل یه آمادگاهی میشویم که به دیگران خدمترسانی میکند و خود نفعی ندارد؛ لذا ما باید خود شبکه بسازیم. در رسانه نیز مفهوم گذار مرجعیت خبری رسانه ملی به شبکه اجتماعی مبتنی بر این گذاره است که دنیا به سمت شبکه میل میکند. پس نظام تعلیم و تربیت از سازمان فردمحور به سازمان علمی جمعی و سپس شبکه اجتماعی دانشی تبدیل میشود. دانشگاه آزاد اسلامی نیز باید شبکه دانشی خود را به عنوان یک مبنا بسازد. در غیر اینصورت در مقولههای مختلف هوش مصنوعی، کوانتوم و ... تبدیل به یک پیرو میشویم.
دانشگاه آزاد اسلامی ضرورتهای این مسیر را در سند تحول و تعالی خود آورده است که تشکیل چارچوب یکپارچه سایبری فیزیکی، تبدیل به یک اجتماع تربیتی هویتی و فرهنگی، تغییر آموزش، تبدیل مدیریت جزیرهای به مدیریت شبکهای از جمله آنها است. امروز محتوای آموزشی و روش آموزشی در دانشگاهها ما با کپیکاری وارد میشود و از آن دو رشته بوجود میآوریم و با استاد و دانشجو درسازمان دانشگاه پیاده میکنیم. نهاد علمی مسئله و رشته خود را از جامعه میگیرد. در آن زمان مسئله جامعه را نمیتوان تنها با یک تخصص فهمید و حل کرد بلکه لازم است مثلاً برای حل مسئله کشاورزی، همزمان چند متخصص جامعهشناسی، صنایع غذایی، مهندس و روانشناسی شناختی و ... در کنارت حضور داشته باشند.
مسائل جامعه انسانمدار، چندوجهی، پیچیده، سریع التغییر و دارای ارتباطات گسترده است. این موارد کفایت میکند که دیگر ما با تخصص فردی خود قادر به حل یک مسئله اجتماعی نباشیم. در مسیر تبدیل سازمان دانشگاه به نهاد، اعضای هیئت علمی باید یکدیگر را ببینند و حول یک موضوع حرف بزنند. در ساختن یک کودکستان نباید مهندس کار خود را کند و استاد تعلیم و تربیت بعدا آن را نقد کند. این دو باید با هم صحبت کنند و به یک نقشه درست برای ساخت کودکستان برسند. این معنای مودت است. عدالت یعنی طوری برنامهریزی در سازمان انجام بشود که انرژی کمینه از این باشد که با هم حرف بزنیم.
راجع به برقراری عدالت و مودت نیاز داریم که خیلی حرف بزنیم. گروههای علمی دانشگاه باید در ابتدا عدالت و مودت را در گروه خود ایجاد کند تا مردم به کمینه انرژی برسند و عدالت را حس کنند و از آن لذت ببرند. سپس با تجمیع به نهاد دانایی برسد. از ساختاری که متکلم وحده است و بقیه صرفا شنونده، نهاد علم بوجود نمیآید. در این ساختار باید تجدید نظر کرد. ساختار باید نحوه سازماندهی نظام یادگیری و یاددهی، مدیریت و نظامات استاد را بازتعریف کند. در محتوا نیز باید بازنگری کنیم. عدالت حکم میکند که تحولات اجتماعی را ببینیم و مودت حکم میکند برای وقت و زندگی دانشجوها ارزش قائل شویم تا حرف ۲۰ سال پیش را به آن ها تحویل ندهیم. نسل جدید در استخراج و استفاده از اطلاعات فوق العاده است. اساساً آنها بلدند که چگونه از سیستم ماشین همراه استفاده کنند. آیا مودت حکم میکند همان محتوای قدیم را به آنها تحویل دهیم و به آن دست نزنیم؟
ما به کسی که دوستش داشته باشیم، بهترین هدیه را میدهیم. اساساً وقتی مودت در دانشگاه حاکم شد، مسئله تخلف و کمیته انضباطی کم میشود و همه مشکلات سازمان دانشگاه حل میشود. وقتی دست دانشجو را گرفتهای تا او را بالا بیاوری، اگر خطایی از او سر زد ریشهاش را نمیکنی و او را بیچاره نمیکنی. اگر تقلب کرد، رویت را برنمیگردانی، بلکه سر یاد نگرفتن مطالب توسط او دغدغه داری و به او میفهمانی که با تقلب چیزی یاد نمیگیرد. اگر به معاون آموزشی خبر رسید که استادی سر کلاس کم فروشی علمی میکند، مودت و عدالت اجازه نمیدهد او از کنار این موضوع عبور کند. این حرفها، حرفهای جدی است. مودت در نهاد دانایی میخواهد دانشجو را دانا کند. امروز مودت میان دستیاران آموزشی و دانشجوها شکل گرفته و دانشجوها از آنها رضایت دارند؛ زیرا حس میکنند دستیاران آنها را دوست دارند. گروههای کشوری برای برقراری عدالت تشکیل شد.
مدیران گروههای کشوری باید سطح و محتوای آموزش دانشجویی که در خاش تحصیل میکند را با دانشجوی تهرانی یکسانسازی کند. در روش آموزش نیز یادگیری عمیق در دانشگاه آزاد اسلامی شکل گرفته است و باید تقویت شود. ئر نهاد دانشگاه که در آن مودت و عدالت حاکم است، میزان یادگیری دانشجو برای ما مهم است زیرا او را دوست دارم. اگر در نهاد دانشگاه با مودت سراغ دانشجو برویم، معاونان آموزشی ما از هر معاون فرهنگی، فرهنگیتر خواهد بود. معاونان آموزشی هستند که انسانسازی را برعهده دارند. اینکه نسبت به شغل و آموزش و نظام عرصه و پایه او فکر کنی، از روی مودت است. اگر این چنین به دانشگاه نگاه کردی، درمییابی که دانشگاه چیز دیگری است.
معاونان آموزشی باید برای آموزش تک تک دانشجوها نگران باشند. ما در دانشگاه آزاد اسلامی تلاش میکنیم با نگاه به روندهای جهانی، الگوی پیشرفت خود و ادبیات خاص خود را داشته باشیم. مقام معظم رهبری در بیانی میفرمایند: اسلام الگوی مستقلّ خودش را دارد. الگوی اسلامی برای نظامسازی و جامعهسازی به طور خلاصه یک الگویی است مرکّب از ایمان و علم و عدل؛ این سه عنصر اصلی است. ایمان به معنای ایمان توحیدیِ خالص که این ایمان توحیدیِ خالص، هم در ساخت شخصیّت انسانها تأثیر میگذارد، هم در ساخت جامعه و قوارهی عمومی جامعه اثر میگذارد، و هم در عمل شخصی امتداد دارد، هم در شکل اجتماعی. علم با گسترهی بیانتهای [آن] -هم علم الهی، هم علم طبیعی به آن [معنا] که غربیها هنرشان را در آن نشان دادند، [یعنی] تسخیر طبیعت و تسلّط بر طبیعت و مانند اینها- جزو چیزهایی است که در اسلام ممدوح است. بعد انسان عروج میکند از این مرحله به مراحل بالاتر؛ علم به هویّت انسان، علم به عالَم ملکوت و علوم الهیِ برتر از این حرفها. این علم شامل همه این مسائل است. عدل هم به معنای وسیع عدل؛ هم عدالت اقتصادی، هم عدالت قضائی، هم عدالت اجتماعی، [یعنی] عدالت به معنای واقعی کلمه.
این، آن چیزی است که امام به ما یاد داده. طبق فرمایش ایشان، رکن اصلی دانشگاه را علم یا همان نهاد دانایی میدانند. دانشگاه سه وظیفه اصلی دارد تربیت عالم، تولید علم و جهت دهی به آن. آیا بدون مودت میتوان عالم تربیت کرد؟ خداوند متعال درمورد حضرت خضر میفرماید: «فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا» یعنی خضر هم بنده بود، هم صاحب رحمت و هم علم لدنی. مگر می شود در نظامی مودت وجود نداشته باشد؟ اگر مودت نبود نهاد نیست، بلکه سازمان است. در سازمان هیچ مودتی میان ارباب رجوع و کارمند وجود نخواهد داشت. مودت سازمان نهاد و بأس شدید را میسازد که قدرتآفرین است و دشمن را میترساند و مایه همبستگی اجتماعی میشود.
دانشگاه نهاد پیشرفت در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است که مودت و عدالت دو بال آن است. تولید علم و فناوری و دانایی و توانایی، تربیت عالم و فناور دارد. ما معتقدیم جهت دهی بر تولید علم و فناوری مبتنی بر ایمان صورت میگیرد و تربیت عالم و فناور با جهت دهی به تربیت رخ میدهد. جهتدهی به تربیت نیز تقوا در مقابل فجور است. بنابراین ایمان به تولید علم جهت میدهد و تربیت عالم مبتنی بر یادگیری خویشتنداری بر محور خدا است. از این دانشگاه است که قدرت خلق و جامعه قوی میشود و کسی نمیتواند به این جامعه چپ نگاه کند. این دانشگاه نظام تربیتی، علمی فناوری و فرهنگی داریم که معاونان آموزشی و مهارتی نظام تربیتی را برعهده دارند؛ یعنی هم به فکر درس دانشجوها است و هم دغدغه شغل آنها را دارد.
رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان علمی از ما خیزش جدید علمی را طلب کردند. همه ما مامور هستیم که با هم این خیزش را رقم بزنیم. محتوای خیزش قبلی مقالهمحور بود اما این نوبت باید محتوای خیلی قویتر و جدیتری در حوزههای نو داشته باشد.
انتهای پیام/
نظر شما