گروه بین الملل ایسکانیوز- چین بیش از شصت درصد از نفت خود را از خاورمیانه و به خصوص خلیج فارس تأمین میکند. علاوه بر این سهم چین در سرمایهگذاریهای کلان و روندهای اقتصادی کشورهای منطقه بسیار زیاد است و به همین علت باید بر روی روند تحولات خاورمیانه حساس باشد. اما تاکنون حمایتی با اثرگذاری جدی برای کاهش تنشها از سمت چین ندیدهایم و حتی میتوان گفت عملکردی منفعل و به شدت محتاطانه داشته است.
دسترسی به خطوط مهم کشتیرانی جهانی و در دست داشتن بازارهای منطقه اهمیت زیادی برای این کشور دارد. در تکنولوژی و صنایع نظامی نیز پکن و تلآویو روابطی قوی و مهم داشتهاند. علاوه بر این پروژهی عظیم «جاده ابریشم نوین» هم باعث شده که پکن در تمامی زمینهها سرمایهگذاری عظیمی در منطقۀ راهبردی خاورمیانه کند و بنابراین برای به سرانجام رساندن طرحهای خود، نیاز به ثبات در منطقه دارد.
اهمیت رو به افزایش چین در جهان امروز
چین کمونیست از دهۀ 1970 استراتژی های کلان اقتصادی خود را تغییر داد و با ادغام در روندهای کلی اقتصاد جهانی به سمت توسعۀ اقتصادی رفت. اگرچه چه این کشور در ساختار سیاست داخلی سعی کرد شیوهی سابق خود را حفظ کند، اما در زمینۀ اقتصادی اقتضائات نظم اقتصاد سیاسی بینالملل را پذیرفت و در عین حفظ ثبات هویت خود به عنوان کشوری شرقی، پس از مدت نسبتا کوتاهی توانست به اقتصاد دوم جهان تبدیل شود.
تا سال 2022، کل حجم تجارت سالانه کالاهای چین با کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به 368.4 میلیارد دلار رسید که بیش از دو برابر ایالات متحده است. صادرات کالاهای چینی به این منطقه از 140 میلیارد دلار در سال 2018 به 226 میلیارد دلار در سال 2022 افزایش یافت.
چین همچنین به شدت درگیر توسعه پروژههای زیرساختی بزرگ از طریق ابتکار کمربند- جاده (راه ابریشم نوین) است که باعث شده این کشور به یک نقش آفرین بالقوهی مهم در صلح و امنیت منطقۀ خاورمیانه از شرق عربی گرفته تا خلیج فارس و شمال افریقا تبدیل شود.
ارزشمندی صلح و اجتناب از جنگ در فرهنگ سیاسی چین
فرهنگ استراتژیک چین، بر الگوی تدافعی در قبال بحرانهای بینالمللی تأکید دارد. اصل عدم مداخله و دیدگاه سودمحور بسیار برای سیاستگذاران چینی مهم است. بر این اساس به منافع بلندمدت توجه ویژه کرده و از اقدامات هیجانی خودداری میکنند.
راهبردهای کلان پکن در خاورمیانه عبارتند از: دوری از رقابت آشکار با امریکا (پذیرش نسبی تسلط امنیتی آن)، احترام به اصل حاکمیت کشورها، توجه به اهمیت گفتگو و دیپلماسی و حفظ توازن در ارتباط یا رقبای منطقهای یعنی ایران، رژیم غاصب صهیونیستی، عربستان سعودی و ترکیه.
به طور سنتی دیپلماسی پکن همواره حامی حق فلسطین بوده است و در عرصۀ فعالیتهای دیپلماتیک به طور مستمر از حق فلسطین برای مقاومت دفاع کرده است.
تعارض منافع پکن و واشنگتن در خاورمیانه
چین که دیرباز از منتقدان حضور ایالات متحده امریکا در خاورمیانه بوده است اکنون و پس از افزایش تنشها با صراحت بیشتری از چگونگی ایفای نقش امریکا در منطقه انتقاد میکند. در واقع چین که همواره خود را حامی فلسطین معرفی کرده و از حمایت اسرائیل در این دعوای تاریخی اجتناب نموده است امریکا را به دلیل حمایت از جنایات رژیم صهیونیستی مقصر میداند و از این رهگذر در پی ایجاد نوعی مشروعیت اخلاقی برای گسترش نفوذ خود در خاورمیانه است.
چین میداند که برای تبدیل شدن به ابرقدرت جهانی کشورهای جنوب، صرف توان اقتصادی کافی نیست و باید اسطورهسازی اخلاقی نیز از خود بکند. به عبارت بهتر مجبور است در مقابل ایدئولوژی تمام لیبرال امریکا نوعی جایگزین برای جهان شرق ارائه دهد که آنها قانع شوند در آیندهی خاورمیانه، غرب آسیا و شرق دور این چین است که آقای جهان خواهد بود.
در عین حال در ارتباط میان چین و امریکا، تطابق منافع هم در زمینههایی وجود دارد. به عنوان مثال اجتناب چین از درگیری جدی در جنگ خاورمیانه نشاندهندهی این است که پکن ترجیح میدهد همچنان ایالات متحده ضامن امنیت منطقه باشد و خودش بهرهبرداری اقتصادی کند. در واقع چین به شدت نگاهی بلندمدت دارد.
اتکا به دیپلماسی و دوری از میدان
چین از سال 2021 در زمینۀ امنیتی بیشتر فعال شد و سعی کرد نوعی اتحاد امنیتی با کشورهای منطقه برقرار کند. وانگ یی وزیر خارجه، به کشورهای منطقه سفر کرد و در سال 2022 نیز میزبان این کشورها بود. همچنین پادرمیانی برای آشتی دادن ایران و عربستان در 2023 بیش از پیش باعث شد که برای خاورمیانهای رو به صلح و پیشرفت چشم امید به سمت پکن دوخته شود.
در ماه ژوئن 2023 رئیس جمهور چین در دیدار با محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین خواستار مذاکرات صلح و پذیرش راه حل دو کشوری شد. پس از طوفانالاقصی نیز پکن حماس را محکوم نکرد و بنابراین پیام واضحی به اسرائیل فرستاد که از تلاش فلسطینیها برای مقاومت دفاع میکند. این در حالی بود که برخی از کشورهای عربی همچون امارات و بحرین حماس را محکوم کردند و آن را نمایندهی واقعی مردم فلسطین ندانستند.
در آوریل 2024 پکن میزبان فتح و حماس و سایر گروههای رقیب فلسطینی برای گفتگوهای آشتی در پکن بود که به صدور بیانیۀ پکن انجامید. اما با وجود مثبت بودن این اقدام، تاثیر خاصی بر روندهای کلی منطقه نداشت. همچنین صدور بیانیه در حمایت از حاکمیت و امنیت لبنان و اعتراض دیپلماتیک چین به اسرائیل بعد از ترور سید حسن نصرالله، تاثیری در ارادهی افراطگرایان یهودی در ویرانی منطقه نداشته است.
پیشروی و گسترش مداوم دامنۀ جنگ در منطقه و سرایت آن از غزه به لبنان و حتی ایران تأییدی بر انفعال چین در مقابل تحولات خاورمیانه است. بنابراین باوجود تلاشهای دیپلماتیک این کشور، روندهای کلی منفی در منطقه تغییری نکرده و ابتکار عمل در دست سایر بازیگران باقی مانده است.
چین در مقابل اقداماتی که حوثیها برای حمایت از مردم غزه در دریای سرخ انجام داده و حمل و نقل بینالمللی را پرهزینه و زمانبر کردند نیز هیچ واکنش خاصی نشان نداد. حتی زمانی که ائتلافی از کشورها همچون نروژ، کانادا، فرانسه و بحرین علیه حوثیها وارد عمل شدند، باوجود اصرار امریکا بر دخالت چین، پکن ترجیح داد نظارهگر باشد و خود را با محور مقاومت درنیندازد. در مقابل حوثیها هم تعرضی به منافع چین نکردند و کشتیهای چینی به عبور امن خود از منطقه ادامه میدهند.
بازی بُرد-بُرد چین در منطقۀ خاورمیانه
چین میتواند تسهیلکنندهای قابل اتکا و یک میانجی قابل احترام باشد. همانطور که در بهبود روابط ایران و عربستان سعودی در مارس 2024 نقشآفرینی کرد. اما نه راهبردهای سیاست خارجیاش، و نه حتی توان اقتصادی و امنیتیاش در مقایسه با امریکا همچنان اجازه نمیدهد که در بحرانهای تاریخی خاورمیانه نقش پررنگی ایفا کند.
در بحرانهای فعلی خاورمیانه باید همواره نقش تاریخی غرب را مدنظر قرار داد. نا به سامانیهای امروز منطقه بر اثر دخالتهای مکرر غرب در طی جنگ جهانی اول، پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی و تغییرات سیاست بینالملل پس از جنگ جهانی دوم رخ داده است. بنابراین بازیگری اثرگذار در این منطقه همچنان از جانب غرب ادامه پیدا میکند و چین به طرزی محافظهکارانه به تماشای عبور خاورمیانه از این تونل وحشت مینشیند. آنگاه که خاورمیانه تلی از خاک شد؛ چین به عنوان مُنجی بازسازی و احیای منطقه ظهور کرده و خواست خود را به عنوان ابرقدرت شرق محقق میکند.
چین میخواهد بگوید به دنبال منافع همه است و این خواستهای پر از تناقض و گرفتاری خواهد بود. به ظاهر رفتاری پیامبرگونه و خواهان صلح دارد اما در واقع انفعال راهبردی اصطلاحی بهتر برای توصیف موضع او در منطقه است.
چین جنگ غزه را ننگ تمدن بشری و تراژدی انسانیت توصیف کرده است. اما اکنون که یکسال پس از عملیات طوفانالاقصی غزه آسیب جدی دیده، رهبران مهم آن به شهادت رسیدهاند و ساختار سیاسی حزبالله دچار آسیب جدی شده و لبنان هر روز مورد تعرض رژیم صهیونیستی قرار میگیرد، دیگر صدور بیانیه به تنهایی کافی نیست.
شاید درجهای از بیثباتی و تغییرات مهم در نظم فعلی خاورمیانه به نفع چین تمام خواهد شد. به خصوص که جنگ اوکراین و تنش در خاورمیانه توجه غرب را از مسئلۀ تایوان و سایر مناقشات مرزی و سیاسی چین به طور موقت دور کرده و فرصت قدرتمندتر شدن به این کشور داده است.
گویی جهانی جدید و آخرالزمانی در حال شکلگیری است و پکن سعی میکند بیشتر نظارهگری فعال باشد. او یک سال پیش در تحلیلها به عنوان کشوری که میتواند حماسه بیافریند تصور میشد. اما امروز میتوان گفت بازی را برای خود طوری طراحی کرده که در هر صورت برنده است. حال اگر در این میان متحدان و شرکای سیاسی و اقتصادیاش قربانی هم شوند واکنش جدی نشان نمیدهد. این را تاریخ یک سال اخیر ثابت کرده است.
کارشناس مسائل بین الملل*
انتهای پیام/
نظر شما