به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، حوزههای علمیه با پیشینه تاریخی طولانی، نقشی محوری در تولید دانش دینی، تربیت روحانیون و هدایت مذهبی جامعه دارند. اما ورای نمایی که گاه در رسانهها از حوزه و طلاب ارائه میشود، یعنی روحانیونی با جایگاه اجتماعی بالا، نفوذ سیاسی یا امکانات مالی، واقعیتی کمتر دیده شده از زندگی طلاب گمنام، ساکن حجرههای ساده و زندگی بیسر و صدای وجود دارد. بسیاری از طلاب سطح پایین نه جایگاه مشخصی در نظام دارند و نه پشتوانه مالی یا اجتماعیای که بتواند فشار زندگی را بر آنان کم کند.
بیشتر طلاب در سالهای اول تحصیل در حجرههای طلبگی زندگی میکنند. حجرههایی که گاه تنها چند متر مربع و فاقد کمترین امکنات هستند. در یک حجره، گاهی دو یا سه نفر زندگی میکنند، بدون تخت، تنها با یک زیرانداز ساده، کمدی کوچک و چند جلد کتاب در گوشهای از اتاق. این تصویر برای بسیاری از مردم که تصور متفاوتی از روحانیت دارند، شگفتانگیز است.
البته با پیشرفت روزافزون و سرمایه گذاری افراد صاحب نفوذ، حوزه هایی با امکانات پیشرفته و در زمینی با متراژ بالا در کشورمان ایران و بسیاری از کشورهای اسلامی ساخته شده که به لطف فضای مجازی و پروپاگاندای رسانه ای این حوزه ها که تعدادشان اندک است بسیار سروصدا به راه انداخته و با همین تبلیغات عمده مردم گمان می کنند که طلبه های حوزه های علمیه در ناز و رفاه دوران خود را سپری می کنند.
درآمد اصلی طلاب، شهریهای است که از طرف مراجع تقلید یا نهادهای حوزوی پرداخت میشود. این شهریه، بسته به سطح درسی، معمولاً بین ۵۰۰ هزار تا یک و نیم میلیون تومان در ماه است (تا سال ۱۴۰۳). با توجه به نرخ تورم، هزینه اجاره، خوراک و سایر ملزومات، این رقم به هیچوجه برای یک زندگی حداقلی نیز کافی نیست. در نتیجه، طلاب سطح پایین مجبور میشوند برای تأمین معیشت، به کارهای پارهوقت، تدریس خصوصی، کارگری، فروشندگی یا حتی دستفروشی روی آورند.
علیرغم تمام سختیها، برخی طلاب همچنان به آرمانهای اولیه خود وفادار میمانند. آنها با نیت خدمت به مردم، تبلیغ دین، پاسخ به شبهات، یا حتی اصلاح اجتماعی، تلاش میکنند در همین شرایط سخت باقی بمانند.
در طول این سالها نیز فلیم های زیادی برای به تصویر کشیدن زندگی این قشر ساخته نشده و کتاب های اندکی در این زمینه وجود دارد که یکی از آن رمان «دلسوز» نوشته سیدمصطفی موسوی است و انتشارات کتابستان معرفت چاپ و انتشار آن را بر عهده داشته است. نویسندهای که خود به دلیل زندگی طلبگی و دغدغه هنریاش تلاش کرده تا در کتابش گوشهای از زندگی طلاب را بیان کند.
«دلسوز» رمانی با قلم روان داستان طلبهای به اسم آقا سیدهادی است که ۷-۸ روز دیگر مراسم عقد و ازدواجش است اما صبح روز دوم یک خانمی که از شهرستان آمده جلوی ایشان تصادف میکند و آقا هادی طلبه امام جماعت مسجد محل مجبور میشود به این خانمی که سر راهش قرار گرفته است کمک کند و این شروع داستان است.
این خانمی که از شهرستان آمده تک و تنهاست و حالا به مشکل خورده است و این داستان روایت اینکه این طلبه چگونه به این خانم کمک میکند با همه حرف و حدیثها و مشکلات و مسائلی که سر راهش قرار می گیرد.
هرچند که پرداختن به موضعی که کمتر مورد توجه سایر نویسندگان بوده ارزشمند است اما کتاب دارای بی نقص نیست. در این کتاب عمده اتفاقات حول محور تصادف هایی با اتوموبیل رخ میدهد. جلوی چشم طلبه داستان خانمی تصادف می کند و طلبه او را به بیمارستان می رساند. در ادامه داستان طلبه متوجه می شود این خانم قبلا تصافی داشته که به موجب آن فرزند و همسرش را از دست داده است. در بخش دیگری از داستان طلبه که مشغول رانندگی با ماشین دوستش است یک موتور سوار پشت سرش تصادف می کند و یا در جایی از داستان که طلبه در تاکسی نشسته راننده با ماشین نزدیک است تصادف کند و در آخر کتاب جلوی تالار عروسی یک تصادف زنجیره ای رخ می دهد.
گویی نویسنده در داستان پردازی خودش جز تصادف، اتفاق دیگری برای خط و ربط دادن داستان به یکدیگر پیدا نکرده و راحت ترین و دم دستی ترین اتفاق که تصادف است را انتخاب کرده است.
سیدمصطفی موسوی نویسنده رمان «دلسوز» در گفت و گو با خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز در خصوص کتابش گفت: چرا در این ۴۰ سال انقدر کم به این سوژه اصلی و اصیل انقلاب اسلامی پرداخت شده؟ این موضوع برای خود من دغدغه بود.حالا که نتوانستم فیلم و سریال بسازم در حد خودم شروع کردم به نوشتن. نوشتن از دغدغههای طلبهها و نوشتن از نگاه طلبهها.
وی نگاه به مسئله طلاب و کم بودن محصولات نوشتاری و رسانه در زمینه طلبگی را زمینه پیدایش و تولد کتاب «دلسوز» دانست و بیان کرد: تصمیم گرفتم در کتاب، رمان و داستان قصهای را روایت کنم از کسانی که هم یک بار سنگینی از مسئولیت اجتماعی، انسانی و اسلامی را به دوش می کشند.
نویسنده رمان «دلسوز» خاطرنشان کرد: خواستم کتابی بنویسم که اگر از کسی پرسیدند طلبگی چیست؟ بگوید برو کتاب «دلسوز» را بخوان و ببین یک طلبه یک هفته از زندگیاش به چه شکل و به چه صورت است و با سختی ها، تلخی ها و شیرینیهایش آشنا شود.
وی در پایان سخنانش با بیان اینکه یک طلبهای راجع به زندگی یک طلبه بنویسد شاید بسیار کم و حتی شاید به تعداد انگشتان یک دست نباشد گفت: با خودم بسیار فکر کردم و تصمیم گرفتم این خلاء را پر کنم. خلا که یک طلبه از زندگی طلبگی بنویسد زیرا طلبه با جامعه روحانیت بیشتر اخت بوده و زوایای مختلفش را میداند.
زندگی طلاب سطح پایین که گاه دیده نمیشوند اما ستونهای خاموش حوزههای علمیهاند، شایسته توجه، حمایت و درک عمیقتری میطلبد. و بهتر است به جای تمرکز بر آن تعداد از روحانیونی که به واسطه جایگاه اجتماعی و سیاسی برای خود زندگی مرفهی دست و پا کرده اند واقعیت زندگی طلبگی در کف حوزه های علمیه دیده شود.
انتهای پیام/
نظر شما