به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، در سالهای اخیر یکی از جلوههای بیبدیل همدلی میان ملتها، حرکت خودجوش زنان ایرانی در اهدای طلا و زیورآلاتشان برای یاری به خانوادههای لبنانی بوده است؛ خانوادههایی که در جنگ با رژیم صهیونیستی دچار رنج و خسارتهای سنگین شدند. این اقدام، نهتنها بهمثابه یک کمک مالی ساده نیست، بلکه بیانگر پیوند عاطفی و معنوی میان دو ملت مسلمان است؛ پیوندی که بر مبنای باورهای دینی، مشترکات فرهنگی و روحیه مقاومت شکل گرفته است. وقتی زنی از دارایی شخصی و گرانقیمتترین متاع خود میگذرد، در واقع نشانهای از ایمان، ایثار و همدلی را به نمایش میگذارد. همین حرکت سبب شد تا در رسانهها و فضای اجتماعی، جلوهای ناب از مشارکت مردمی در تداوم مسیر مقاومت نمایان شود.
این اقدام زنان ایرانی را میتوان ادامه همان سنت دیرینه دانست که در روزهای سخت دفاع مقدس نیز جلوهگر بود؛ زمانی که مادران و همسران شهدا، داراییهای اندک خود را برای جبههها تقدیم میکردند. اکنون نیز همین روحیه در بستر دیگری بروز یافته است. اهدای طلا، که به لحاظ مادی ارزش فراوانی دارد، بیانگر این است که ایرانیان رنج برادران و خواهران لبنانی خود را رنج خود میدانند. زنان ایرانی، با کنار گذاشتن تعلقات فردی و دنیوی، در واقع پیام روشنی ارسال کردند: مقاومت، مرز نمیشناسد و حمایت از آن وظیفهای انسانی و اسلامی است.
با این وجود، باید به یک نکته اساسی توجه کرد صرف شکلگیری چنین حرکتهایی دلیل نمیشود که هر روایت یا اثری که در این باره منتشر میشود، ارزش ادبی یا هنری پیدا کند. یک موضوع خوب و یک حرکت ارزشمند، تنها زمینهای است برای آفرینش اثر، نه خودِ اثر. نوشتن کتاب، نیازمند خلاقیتی است که بتواند با قلمی گیرا، با روایتپردازی جذاب و با خلق صحنههایی پرکشش، مخاطب را با خود همراه کند. هر کتابی که صرفاً به سفارشی تولید شود، بدون آنکه از روح نویسندهای خلاق بهرهمند باشد، اغلب به اثری خشک و کمرمق تبدیل میشود.
در این میان میتوان به نمونهای اشاره کرد که انتشارات روایت فتح منتشر کرده است. کتاب «جان و دل» نوشته سیده خدیجه حسینی اگرچه انتظار میرفت چنین کتابی بتواند با تکیه بر موضوع ارزشمند اهدای طلا و همدلی ملتها، اثری ماندگار خلق کند، اما واقعیت آن است که این اثر بیشتر رنگوبوی سفارشی دارد. روایتها در آن فاقد کشش داستانیاند و صرفا مانند اخبار موجود در رسانه ها تعدادی از افرادی که طلاهای خود را اهدا کرده اند یک مصاحبه با نویسنده داشته اند و هرچند نویسنده تلاش کرده تا از یک مصاحبه کوتاه روایتی احساسی بسازد اما به دلیل عدم وجود کشش در داستان تلاش نویسنده بیهوده بوده است و مخاطب بهجای اینکه با یک روایت زنده و پویا مواجه شود، بیشتر با گزارشی خام روبهروست. همین مسئله موجب شده که کتاب نتواند جایگاهی در دل خوانندگان بیابد.
در حقیقت، مخاطب امروز، حتی اگر به موضوعی اعتقاد قلبی داشته باشد، باز هم از کتاب انتظار دارد جذابیتهای هنری و ادبی داشته باشد. او نمیخواهد صرفاً یک گزارش خشک یا تکرار شعارها را بخواند، بلکه دوست دارد در دل داستانها، شخصیتها و لحظات عاطفی غرق شود. نویسنده توانمند میتواند از همین حرکت زنان ایرانی، داستانهایی خلق کند که در آن هم اشک شوق باشد، هم لحظات سخت تصمیمگیری، هم تضادهای درونی شخصیتها، و هم لحظاتی که زیبایی ایثار آشکار میشود.
به بیان دیگر، ارزش یک موضوع بهتنهایی کافی نیست؛ بلکه روایتگری و توانایی نویسنده است که میتواند آن را به کتابی ماندگار بدل کند. کتابی که نتواند مخاطب را با خود همراه کند، هرچند درباره موضوعی ارزشمند نوشته شده باشد، در نهایت به یک کار بیاثر یا کماثر تبدیل میشود.
اهدای طلا توسط زنان ایرانی، یکی از زیباترین و نمادینترین جلوههای همدلی میان ملتهاست و ارزش روایتگری هنری را دارد. این حرکت میتواند موضوع رمانها، داستانهای کوتاه، فیلمنامهها و آثار مستند ماندگار شود. اما شرط آن است که نویسنده و هنرمند با عشق، تخیل و مهارت سراغ آن بروند.
هرچند کتاب از نظر شیوه نگرش در محتوا فاقد ظرافت های ادبی است اما طراحی جلد آن به زیبایی انجام شده و جزو کتاب هاییست که اگر مخاطب از محتوای آن آگاه نباشد و صرفا به زیبایی کتاب توجه کند جزو لیست خریدهایش خواهد بود.
در نهایت، میتوان گفت که حرکت زنان ایرانی در اهدای طلا، جلوهای از استمرار راه مقاومت و همبستگی ملتهاست؛ حرکتی که نیازمند روایتهای قوی و آثار ادبی و هنری ماندگار است. اما تجربههایی چون کتاب جان و دل نشان دادهاند که اگر اثر بیتوجه به جذابیتهای هنری نوشته شود، هرچند موضوع ارزشمند باشد، نمیتواند جایگاهی در ذهن و دل مخاطب پیدا کند. بنابراین، رسالت نویسندگان و ناشران این است که با بهرهگیری از قلمهای توانا، چنین حرکتهایی را در قالب روایتهایی جاندار و ماندگار به نسلهای آینده منتقل کنند.
انتهای پیام/
نظر شما