گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز- در قرن هجدهم میلادی، زمانی که آفتاب استعمار بریتانیا از هند تا شمال آفریقا میتابید، جهان اسلام صحنهای پیچیده از ضعف داخلی، رقابتهای مذهبی و طمع قدرتهای اروپایی بود. در چنین فضایی، مأموریتهایی پنهان و خاموش از سوی دستگاه اطلاعاتی بریتانیا شکل گرفت؛ مأموریتهایی که هدفشان نه فتح نظامی سرزمینها، بلکه تصرف ذهنها و دلها بود. در میان این روایتها، کتابی با عنوان خاطرات مستر همفر تصویری از چهره پنهان سیاستهای انگلستان در کشورهای اسلامی ترسیم میکند؛ روایتی که با وجود ابهامات تاریخیاش، هنوز هم نماد سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» در میان مسلمانان است.
مستر همفر، مأمور جوان وزارت مستعمرات بریتانیا، در این خاطرات از سفر خود به سرزمینهای اسلامی، از عراق و حجاز گرفته تا ایران و استانبول سخن میگوید. او مأموریتی ویژه داشت. مطالعه جوامع اسلامی از درون، شناسایی نقاط ضعف اجتماعی و مذهبی و یافتن راههایی برای نفوذ نرم در میان مسلمانان.
در این خاطرات آمده است که وزارت مستعمرات بریتانیا گروهی از جاسوسان خبره را به شرق اعزام کرد تا ساختار فکری و دینی مسلمانان را بررسی کنند. همفر ادعا میکند که مأموران موظف بودند اختلافات مذهبی را بهدقت مطالعه و از آن برای تضعیف وحدت اسلامی بهرهبرداری کنند. به تعبیر او، بریتانیا دریافته بود که قدرت واقعی اسلام نه در سلاح و ثروت، بلکه در اتحاد مسلمانان نهفته است؛ اتحادی که اگر حفظ شود، استعمار را در هم میشکند.
در بخشهایی از کتاب، همفر با جزئیات از تلاش خود برای نفوذ در میان علما و طلاب نجف و بصره سخن میگوید. او مینویسد که با پوشیدن لباس مسلمانان، فراگیری زبان عربی و انجام ظواهر دینی، توانسته اعتماد بسیاری را جلب کند. در همین مسیر است که به چهرههایی مذهبی و اثرگذار نزدیک میشود و میکوشد با ایجاد شبهه در میان آنان، اختلافات فکری را شعلهور کند.
اما نقطهٔ اصلی روایت، جایی است که همفر از طرح بریتانیا برای پرورش جریانهای مذهبی جدید سخن میگوید. بر اساس خاطرات او، سیاست استعمار بر آن بود که با تقویت تفاسیر افراطی از دین، در میان مسلمانان جدایی و خصومت پدید آورد. این همان سیاستی بود که بعدها در قالب گروهها و جریانهای مختلف مذهبی خود را نشان داد و دههها بذر دشمنی میان پیروان مذاهب اسلامی را کاشت.
کتاب «دست ابلیس» که نسخه فارسی و بازنویسیشده خاطرات مستر همفر است و توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده، این روایت را با نگاهی هشداردهنده به نسل امروز منتقل میکند. نویسنده ناشناسی که این خاطرات را ترجمه کرده، تلاش کرده تا فراتر از داستان یک مأمور انگلیسی، تصویری از پروژه بزرگتری ارائه دهد؛ پروژهای برای سلطه بر جهان اسلام از راه تفرقه، جهل و بیاعتمادی.
در خلال این روایت، استعمار بهعنوان پدیدهای پیچیده و چندوجهی معرفی میشود؛ پدیدهای که تنها در شکل لشکرکشی و اشغال نظامی خلاصه نمیشود، بلکه از طریق نفوذ فرهنگی و روانی نیز عمل میکند. همفر مینویسد که آموزشهای او در لندن شامل شناخت قرآن، تاریخ اسلام و اختلافات مذهبی بود. به گفته خودش، هدف این بود که مأمور بتواند در میان مردم مسلمان چنان طبیعی رفتار کند که هیچکس به نیت اصلی او شک نکند.
او در خاطراتش اعتراف میکند که مأموران استعمار یاد گرفته بودند چگونه از احساسات مذهبی مردم سوءاستفاده کنند. در جایی از کتاب میگوید: «ما دریافتیم که اگر مسلمانان بر محور قرآن متحد شوند، هیچ قدرتی در جهان توان مقابله با آنان را ندارد؛ پس باید در فهم قرآن میان آنان اختلاف انداخت.» این جمله، عصاره سیاستی است که بسیاری از تحلیلگران، آن را جوهره استعمار در شرق میدانند.
با خواندن این خاطرات، پرسشی جدی پیش روی ما قرار میگیرد، آیا واقعاً جهان اسلام هنوز هم گرفتار همان دام تاریخی است؟ نگاهی به تحولات امروز منطقه، از درگیریهای مذهبی تا رسانههای وابسته به قدرتهای خارجی، نشان میدهد که راهبرد «تفرقه و سلطه» همچنان زنده است، فقط ابزارهایش تغییر کردهاند. رسانهها، فضای مجازی و سیاستهای اقتصادی اکنون جای مأموران مخفی را گرفتهاند.
کتاب دست ابلیس با زبانی تند اما هشداردهنده، یادآور میشود که شناخت دشمن تنها در شناخت چهره نظامی او خلاصه نمیشود. دشمن گاهی در لباس دوست، مبلغ، یا حتی مصلح ظاهر میشود. از نگاه نویسنده، استعمار مدرن امروز همان مسیری را دنبال میکند که همفر در قرن هجدهم توصیف کرده بود؛ مسیری که از شناخت ضعفها آغاز و به تسلط بر ارادهٔ ملتها ختم میشود.
با وجود بحثهای تاریخی دربارهٔ صحت یا ساختگی بودن این خاطرات، نمیتوان انکار کرد که محتوای آن با واقعیات سیاست استعماری بریتانیا در قرون گذشته همخوانی دارد. اسناد تاریخی بسیاری نشان میدهند که وزارت مستعمرات انگلیس برنامههایی دقیق برای شناخت جوامع اسلامی و بهرهگیری از شکافهای درونی آنها داشته است. از هند تا مصر، از عراق تا ایران، حضور انگلیس همواره با نوعی مهندسی اجتماعی همراه بوده است؛ مهندسیای که هدف نهاییاش تضمین سلطه سیاسی و اقتصادی بود.
در پایان، خاطرات مستر همفر صرفنظر از میزان واقعیبودنش، به نمادی از هشدار تاریخی تبدیل شده است. این کتاب ما را دعوت میکند تا مراقب باشیم دشمنان وحدت اسلامی در لباسهای نو بازنمیگردند. روایت همفر، چه واقعیت تاریخی باشد و چه تمثیلی از سیاستهای استعماری، پیامی روشن دارد. هرگاه مسلمانان در دام تعصبات مذهبی، قومی یا سیاسی گرفتار شوند، استعمارگران برندهاند.
امروز، در عصری که شبکههای جهانی و رسانهها جای مأموران مخفی را گرفتهاند، همان سیاست قدیمی در لباسی تازه تکرار میشود. وظیفهٔ روشنفکران و رسانههای آگاه، همان است که کتاب دست ابلیس یادآور میشود، بازخوانی تاریخ برای بیداری امروز. زیرا استعمار، اگرچه ممکن است چهره عوض کند، اما هدفش همان است، تسلط بر ملتهایی که از درون دچار تفرقهاند.
کیانوش رضایی- خبرنگار*
انتهای پیام/
نظر شما