به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، یک افسانه شرقی میگوید؛ خدایان حقیقت را طوری آفریدند که از بین موجودات روی زمین فقط انسان بتواند به آن دسترسی پیدا کند، اما سعی کردند راه رسیدن انسان به آن را سخت کنند، یکی از خدایان گفت آن را در بالای بلندترین کوه قرار دهیم، خدای دیگری گفت حقیقت را در اعماق دریایی عمیق پنهان کنیم، اما خدای خردمندی گفت باید حقیقت را درون وجود انسان قرار دهیم چرا که انسانها به سختی میتوانند به درون خود نفوذ کنند. زمانی که حقیقت را در خود کشف کنند میتوانند آن را با بقیه نیز به اشتراک بگذارند.
شاید این موضوع تنها یک افسانه باشد اما حقیقت این است که سفر به درون خود همیشه یکی از راههای دسترسی به حق و حقیقت است، حتی میتوان گفت این سفر راهی برای رسیدن به خداست؛ گاهی اوقات نیز این سیر، فرمی برعکس به خود میگیرد، یعنی در اثر سفرهای متداوم در جای جای دنیا، انسان به درون خود نیز سفر میکند و حقیقت وجودی خود را کشف میکند؛ این موضوع را در کتاب «محله چائوسنها» میشود دید.
این کتاب به زندگی شیخ احمد قمی میپردازد، داستان کتاب اینطور شروع میشود که سلطنت پادشاه تایلند در خطر است و حکومت او درحال فروپاشیست، پادشاه در این زمان به هر چیزی چنگ میزند تا این حکومت را نگهدارد و با «چائومن» از سربازان وفادار خود مشورت میخواهد؛ چائومن ناگهان به ذهنش میرسد که فردی در محلهی چائوسنها زندگی میکند که شیخ احمد قمی نام دارد و مرد بسیار بخشنده و بزرگی است و با افراد خود میتواند به کشور کمک کند.
«چائومن» از قصر بیرون میآید و برای حل این مشکل به محلهی شیعیان تایلند میرود، در آن زمان که عده زیادی از تایلندیها با توجه به رفتار محترمانه و بزرگ منشانهی شیخ احمدقمی به دین اسلام و مذهب شیعه روی آورده بودند اسم محلهی خود را محلهی چائوسنها گذاشته بودند، اصل اسم برگرفته از واژهی (یا حسین) بود اما لهجهی تایلندیها این واژه را به چائوسن تبدیل کرده بود.
«چائومن» به سمت محلهی چائوسنها میرود و خاطرات او با شیخ احمد قمی در طول مسیر زنده میشود، از داستان تجارت زعفران میگوید که شیخ احمد بار و سود حاصل از این تجارت را به چائومن بخشید یا میکدهای که صرفا برای اینکه شیخ احمد قمی در آن حضور پیدا کند به قهوهخانه تبدیل شد یا حتی ازدواج او با شاهزاده تایلند به رشته تحریر درمیآید.
شیخ احمدقمی در مسیر سفر خود توانسته بود حقیقت خود را پیدا کند و در نتیجه با دست پیدا کردن به این گنج بزرگ، حقیقت را با بقیه افراد نیز شریک شد و توانست روی عده زیادی از اهالی تایلند تاثیر بگذارد تا جایی که حتی امروز هم صدای او را از دل کتاب «محله چائوسنها» میشود شنید.
کتاب «محلهی چائوسنها» میتواند یک چهره واقعی از اسلام را به ما نشان بدهد، بدون ریا و یا هرنوع ماسک اجتماعی دیگری؛ چیزی که به ندرت پیدا میشود و خواندن زندگی این مرد بزرگ که همواره در سفر بوده میتواند سرگرم کننده و آموزنده باشد.
کتاب به جهت فنی نثر روان و بسیار شیوایی دارد؛ میتوان گفت حتی یک کلمه زیاد یا کم در آن وجود ندارد، توضیحات کتاب برای این داستان به اندازه کافی است. در راستای این کتاب و کسب اطلاعات بیشتر از شیخ احمدقمی؛ خبرنگار فرهنگ و هنر ایسکانیوز با سیدسعید هاشمی نویسنده کتاب «محلهی چائوسنها» به گفتوگو نشست.
هاشمی دربارهی نحوهی شکلگیری ایده این کتاب گفت: شخصیت اول این سوژه، همشهری خودم بود، مرحوم شیخ احمد قمی همشهری من بود؛ بخشی از شیعیان تایلند هم در نزدیکی منزل ما، در محلهی ما زندگی میکنند. من اینها را در جاهای مختلف محله مثلا در فروشگاهها، خیابان یا تاکسی میدیدم و بعضی وقتها با آنها صحبت میکردم. دیدم که شیخ احمد قمی خیلی شخصیت مستعدی برای نوشتن یک رمان است. به خاطر همین تصمیم گرفتم در اینباره بنویسم.
وی درباره روند پژوهشی این سوژه گفت: برای نوشتن کتاب با دوستان تایلندی صحبت کردم. یک بار هم با تایلندیهایی که طلبه هستند و در قم در جامعهالمصطفی درس میخوانند، صحبت کردم. یک بار هم یک طلبهی فیلیپینی دیدم، با او صحبت کردم و شماره تلفنش را گرفتم. او تایلند رفته بود و اطلاعات خوبی در مورد شیخ احمد داشت. یک کتاب هم خواندم و آثار شیخ احمد قمی را در کتابها پیدا کردم.
هاشمی درباره روند رسیدگی به کتاب شیخ احمدقمی گفت: نوشتن این کتاب برای خودم مقداری دلچسب بود، چون هم به قمشناسی علاقه دارم و هم بخشی از روایات مربوط به قمشناسی را مجبور بودم در کتاب بیاورم؛ اینکه شیخ احمد قمی کجای قم مینشست و خاندانش چگونه بودند. آیا متمول بودند؛ آیا اصالتاً قمی بودند یا نه، برای من جذاب بود، خانواده شیخ احمدقمی اسم (قمی) را داشتند و در بعضی روستاهای قم مثل مبارکآباد و شاهآباد زیاد بودند. خاندان متمولی بودند، به دیگران کمک میکردند و در نزدیکی مدفن امامزاده موسی مبرقع (از نوادگان امام جواد) ساکن بودند. این باعث شد که من به آن منطقه بروم، تحقیق کنم و کمی به تاریخ قم هم در کتاب بپردازم.
وی در ادامه گفت: ضمن اینکه شیخ احمد قمی داماد پادشاه تایلند بود و به این دلیل داماد شد که یک بار پادشاه تایلند را از سقوط و شکست سلطنت نجات داده بود، داستان شکلی پلیسی داشت و میتوانست برای اینکه سوژه یک کتاب باشد جذاب باشد.
نویسنده کتاب «محله چائوسنها» درباره همکاری با انتشارات و چالشهای نوشتن این کتاب گفت: چالش خاصی با انتشارات نداشتم، اتفاقاً وقتی گفتم درحال نوشتن چنین رمانی هستم استقبال کردند و گفتند حتماً این کار را برای چاپ به انتشارات جمکران بدهم.
وی ادامه داد: چون من در زمینهی رماننویسی خیلی کار کردهام. پیچ و خمهای رمان را تا حدودی میشناسم و دستم در نوشتن تند است. یکی از چالشها البته پیدا کردن اسامی تایلندی مربوط به حدود ۴۰۰ سال پیش بود. شیخ احمد قمی زمان صفویان به تایلند رفت و آمد میکرد، که در زمان شاهعباس صفوی بود. پیدا کردن آن اسامی کمی سخت بود. همانطور که الان فرهنگ نامگذاری در کشور ما تغییر کرده، در تایلند هم تغییر کرده است. نامهای خاص کودکان مدرنتر شدهاند. اما با صحبت کردن با شهروندان تایلندی توانستم تا حدی مشکل را حل کنم.
هاشمی در پایان به مخاطب داستان کتاب خود گفت: تشیع خیلی سخت به کشورهای دیگر سرایت کرده و هیچوقت مبلغین تشیع این مذهب را با جنگ به کشورهای دیگر و فرهنگها و تمدنهای دیگر نبردهاند. همیشه با نفوذ در دلها این مذهب وارد سرزمینهای دیگر شده است. امیدوارم که هم مبلغین امروز و هم مبلغین آینده بتوانند این مسیر را ادامه دهند و تشیع را در کشورهای دیگر حفظ کنند.

خبرنگار: صبا هراتی
انتهای پیام/
نظر شما