به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، بیش از ۳ میلیون نفر از جوانان ایرانی هماکنون مشغول به تحصیل در دوره کارشناسی دانشگاههای کشور هستند. این دانشجویان ۴ سال از بهترین سالهای عمر خود را برای گرفتن مدرک صرف میکنند. مدرکی که برای برخی فارغالتحصیلان بود و نبودش هیچ فرقی ندارد. فارغ از جوانانی که نمیدانند چرا دانشگاه میروند و مدرک میگیرد، بسیاری از دانشگاههای کشور هم نمیدانند چرا دانشجو پذیرش میکنندو مدرک صادر میکنند.
به عبارت دقیقتر، آمار بیکاری فارغالتحصیلان در کشور نشان میدهد که دانشگاهها برنامه دقیقی برای این دانشجویان و فارغالتحصیلان خود ندارند. به بیان دیگر، اگر دانشگاهها ماموریت داشتند و پذیرش دانشجو در کشور بر اساس آن ماموریت انجام میشد، حتی پیش از فارغالتحصیلی مشخص بود که هر دانشجو قرار است چه جایگاهی در جامعه داشته باشد.
با وجود این که ماموریتگرایی دانشگاهها همیشه مطرح بوده است؛ اما اظهار نظر اخیر مسعود پزشکیان رئیس جمهور در مورد دانشگاه پیامنور دوباره موضوع ماموریتگرایی را پر رنگ کرد. چندی پیش پزشکیان در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «هدف دانشگاه پیام نور، آموزش حین خدمت و مهارت افزایی بود؛ اما امروز به ارائه کننده مدرک تبدیل شده.» او در ادامه از طرحهای برای اصلاح ساختار موجود صحبت کرد
نتایج پژوهشها نشان میدهد که داﻧﺸﮕﺎﻫﻬﺎ و ﻣﺆﺳﺴﺎت آﻣﻮزش ﻋﺎﻟﯽ ﮐﺸﻮر، ﺑﺎ وﺟﻮد ﺗﻨﻮع در ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﻣﺄﻣﻮریتهای ﺧﻮد، ﺑﻪ ﺳﺎزﻣانهاﯾﯽ ﻣﺸﺎﺑﻪ و ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻤﺎﯾﺰ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪهاﻧﺪ. همچنین محمد سعید سیف مدیرکل دفتر ارتباط جامعه و صنعت وزارت علوم یکی از مشکلات موجود نظام علم و فناوری را در پراکندگی ظرفیتها و موازیکاریها میداند و معتقد است که اگر ماموریتگرایی دانشگاهها و همکاری همه موسسات آموزشی و پژوهشی برای حل مسائل به کار گرفته شود، بسیاری از مسائل موجود حل خواهد شد.
همچنین جمشید صباغزاده قائممقام ریاست دانشگاه آزاد در واحد علوموتحقیقات یکی از معضلات بزرگ آموزش عالی را ماموریتگرا و نیازمحور نبودن این حوزه و دانشگاه میداند و بر این باور است که وزارت علوم باید این مساله را حل کند یعنی این موضوع باید در ارتقای اساتید، بخشنامهها یا سیاستگذاریها دیده شود. فعالیتهای اساتید و ارتقای آنها و در مجموع هرگونه خدماتی که وزارت علوم به استاد ارائه میکند را باید به این نکته که آنها چقدر نیاز جامعه را رفع کردند، پیوند خورد.
ماموریتگرایی دانشگاهها در اسناد بالادستی
بررسی اسناد بالادستی نشان میدهد که ماموریتگرایی دانشگاهها به عنوان یک ضرورت پذیرفته شده و برنامههای متنوعی برای تحقق آن هم تدوین شده است. برای مثال، شیوهنامه مأموریتگرایی دانشگاهها چارچوبی برای تعیین مأموریتهای آموزشی، پژوهشی و منطقهای دانشگاهها فراهم میکند. همچنین طرح آمایش آموزش عالی در سالهای گذشته بارها به عنوان نقشه راه ساماندهی دانشگاهها معرفی شده است. در این طرح، مأموریتگرایی یکی از ستونهای اصلی برای جلوگیری از موازیکاری دانشگاهها، تنظیم ظرفیتها و ایجاد تفاوتهای واقعی میان دانشگاههای آموزشمحور، پژوهشمحور، مهارتی و منطقهای تعریف شده است.
شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در مصوبات مرتبط با ساماندهی آموزش عالی، مأموریتگرایی را یک ضرورت حکمرانی علمی معرفی کرده است. در گزارشها آمده که شورا بر لزوم تدوین مأموریت مشخص برای هر دانشگاه در چارچوب آمایش تأکید کرده و آن را شرط بهبود کارآمدی نظام آموزش عالی میداند.
علاوه بر اسناد کلان، دانشگاهها نیز موظف شدهاند مأموریتهای خود را در اسناد راهبردی داخلیشان ثبت کنند. این مأموریتها باید همراستا با نقشه کلان آمایش باشد و تفاوت «رسالت ذاتی دانشگاه» و «مأموریت تخصیصی» را مشخص کند. به عبارت دیگر، دانشگاهها باید در برنامهریزی میانمدت خود نشان دهند که چه وظیفه ویژهای (مثلاً مهارتمحوری، توسعه منطقهای یا پژوهش مرزدانش) بر عهده دارند.
جدول زیر اسناد بالادستی و جزئیات آن را نشان میدهد؛
| سند بالادستی | توضیح جزئیات |
| شیوهنامه مأموریتگرایی دانشگاهها (وزارت علوم) | این شیوهنامه در شورای گسترش آموزش عالی تصویب شده و پس از تأیید وزیر علوم، باید به دانشگاهها ابلاغ شود. |
| طرح آمایش آموزش عالی | مأموریتگرایی در چارچوب آمایش آموزش عالی تعریف میشود — یعنی تقسیم بندی دانشگاهها بر اساس توانایی، نیاز منطقهای/ملی، و تخصیص مأموریت متناسب با ظرفیت و شرایط |
| شورای عالی انقلاب فرهنگی | مأموریتگرایی یکی از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره ساماندهی آموزش عالی است. |
| اسناد راهبردی دانشگاهها + «رسالت / مأموریت» داخلی آنها | دانشگاههایی که مأموریتگرا شدهاند، در سند راهبردیشان «رسالت/ماموریت» متناسب با مأموریت مصوب را درج میکنند. این تفاوت بین «رسالت ذاتی دانشگاه» و «ماموریت تخصیصی» مهم است |
به نظر میرسد این اسناد فقط روی کاغذ باقی ماندهاند. علی باقر طاهرینیا دبیر ستاد علم و فناوری شورای عالی انقلاب فرهنگی بر این باور است که مهمترین عامل توقف پیگیری سند آمایش، نگاه بخشی مدیران محلی و نمایندگان مجلس به حوزه استانی خود است. در نتیجه، سیاستی که قرار بود ساماندهنده نظام آموزش عالی باشد، هنوز نتوانسته به اهداف خود برسد.
به علاوه، با وجود این که مأموریتگرایی بهصورت سیاست رسمی در اسناد بالادستی تعریف شده اما؛ هیچ آماری در مورد میزان ماموریتگرا بودن دانشگاههای کشور وجود ندارد. برای مثال هیچ منبع عمومی، رسمی یا رسانهای — عددی ارائه نکرده که بگوید «مثلاً ۳۰٪ دانشگاهها مأموریتگرا شدهاند».
برخی کارشناسان معتقدند که گسترش سریع کمی دانشگاهها (کمّیسازی) در کنار رشد موسسات آموزش عالی غیرمتمرکز باعث شده دانشگاهها بیش از پیش درگیر جذب دانشجو و صدور مدرک باشند؛ این روند ممکن است مأموریتگرایی را کماثر کند.
مأموریتگرایی دانشگاهها در ایران یک سیاست رسمی و مصوب است، با سند و شیوهنامه؛ یعنی امکان دارد دانشگاهها بر اساس آن بازطراحی شوند. اما در واقعیت امروز، مسیر مأموریتگرایی با چالشهای جدی مواجه است: نبود آمار، تمرکز بر کمیت و مدرک، گسترش بیش از حد دانشگاهها، و اولویت درآمد بر کارکرد اجتماعی و منطقهای.
مأموریتگرایی در ایران یک سیاست رسمی و مصوب است، اما فاصله میان سیاست و اجرا هنوز زیاد است. برای تحقق مأموریت واقعی، دانشگاهها باید مأموریت خود را به طور شفاف ثبت و پایش کنند، فعالیتها و برنامههای آموزشی و پژوهشی را با نیازهای جامعه و منطقه همسو سازند و همکاری میان مؤسسات آموزش عالی برای جلوگیری از موازیکاری تقویت شود. ایجاد سامانه پایش مأموریتها و گنجاندن آن در ارتقای اعضای هیئت علمی نیز میتواند این روند را سرعت بخشد.
در نهایت، مأموریتگرایی دانشگاهها میتواند راهکاری برای کاهش بیکاری فارغالتحصیلان، بهبود کیفیت آموزش و پژوهش و استفاده بهینه از ظرفیتهای کشور باشد؛ اما بدون نظارت، ارزیابی و پیگیری مستمر، این سیاست رسمی تنها روی کاغذ باقی خواهد ماند.
انتهای پیام/

نظر شما