مهدی لکزی استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی سیستان و بلوچستان و رئیس گروه مطالعات ایرانی آفریقایی انجمن مطالعات ایران در گفتوگو با خبرنگار ایسکانیوز در رابطه با دغدغههای اساتید و دانشجویان علوم سیاسی در ایران گفت: علوم سیاسی در ایران مستقل نیست و سیاسیون در دورههای مختلف، افکار و عقاید شخصی خود را در سیاستگذاری آموزشی رشتههای مختلف تحصیلی مثل رشته علوم سیاسی اعمال میکنند به این ترتیب نظریهپردازی تحت تاثیر دولتها صورت میگیرد و شاید به همینخاطر نظریهپرداز یا سیاستمدار حرفهای به معنای درست کلمه نداریم اما اگر تصمیمگیری و سیاستگذاری در این حوزه، توسط اندیشمندان آن صورت گیرد، میتوان به اعتلای بیشتر آن امیدوار بود.
وی افزود: امروز اغلب افراد در حوزه علوم سیاسی بهجای تولید علم و اندیشه، مشغول ترجمه آثار جوامع غربی هستند. اگرچه ترجمه به اندازه کافی مفید است اما گیرکردن در این حد موجب جلوگیری از ظهور ایدههای نوین میشود و به این ترتیب اقبال عمومی به علوم انسانی کاهش پیدا می کند و بالتبع خلاقیتهای موجود در این زمینه نیز دیده نمیشود و افرادی هم که صاحبِ نظر و اندیشهاند در تلاطمهای سیاسی مجبور به کتمان آرای خود می شوند.
استاد علوم سیاسی با اشاره به بومیسازی نظریات علمی در علوم سیاسی عنوان کرد: ما هنوز نتوانستهایم از مفاهیم اسلامی خود تعریف درستی ارائه دهیم؛ بنابراین امکان ارزیابی درستی از روند اسلامیسازی نظریات و منابع علمی وجود ندارد. البته پس از انقلاب در دانشگاهها تلاش هایی مانند تشکیل گروه معارف، تالیف کتب اندیشه اسلامی و ایجاد سرفصلهای دینی در رشتههای علوم سیاسی و اجتماعی صورت گرفت اما چون همچنان در ارائه تعریف جامع و مستقل از مفاهیم اولیه گیر کردهایم، نظریهپردازی در این حوزه ابتر باقی مانده و توان ظهور و بروز نداشته است. دسترسی به یک اندیشه تمدنساز نیازمند تشریح دقیق مفاهیم و ترسیم افقی اهداف در این مسیر است.
لکزی ضمن تاکید برلزوم بازبینی در دروس علوم انسانی گفت: بازنگری دروس رشتههای علوم انسانی زمانی میتواند موثر واقع شود که نیازهای جامعه و پرسشهای نظری آن حوزه را پاسخ دهد. اغلب کتب درسی ما بر پایه مطالب انتزاعی و دور از دغدغهمندیهای جامعه تالیف شده است. تدریس دروس بازبینیشده نیز برای تاثیرگذاری نیازمند اساتید مسلط به حیطه علوم سیاسی و روابط بین الملل و همچنین مورد وثوق اندیشهورزان همان حوزه است.
وی ادمه داد: امروز جامعه جهانی در زمینههای علمی به سمت اندیشههای بین رشتهای حرکت میکند؛ مثلا رشته اقتصاد سیاسی در یک علم کلی بهنام علوم انسانی تعریف میشود که نشاندهنده درهمتنیدگی و ارتباط دو مقوله اقتصاد و سیاست است. اگر تولید رشته براساس واقعیات زندگی، ظرفیتها و علایق افراد و همچنین مسئله محور باشد، می توان به نتایج سودمند آن در آینده امیدوار بود، در غیر این صورت شاخص کمیت نشان دهنده کیفیت مطلوب نیست و افزایش دروس، رشته و دانشکده نمیتواند مشکلی از مشکلات سابق این حوزه را رفع کند.
رئیس گروه مطالعات ایرانی آفریقایی انجمن مطالعات ایران اظهار کرد: یکی از مهمترین دغدغههای دانشجویان علوم انسانی، موضوع اشتغال ایشان است و اساسا رشتههای دانشگاهی هم برای این تاسیس می شوند که در آینده بتوان از آنها مشاغلی ایجاد کرد تا دانشجویان پس از تحصیل به آن راه پیدا کنند. رشتههای علوم انسانی و خصوصا سیاسی علیرغم ارتباط محکمی که با نیازهای انسانی و حکومتی دارند، اما بهره کافی را از این موقعیت در زمینه اشتغال و احیانا استخدام نبردهاند و لازم است حاکمیت برای این رشتهها جایگاه مناسبی قائل شود.
لکزی در پایان گفت: مثلا در فضای استخدامی ما رشتههایی گنجانده میشود که ارتباط مشخصی با آن حوزه ندارند. شاید به همین خاطر، تعداد کمی سیاستمدار وجود دارد که علوم سیاسی خوانده باشند. همچنین باید توجه داشت که ماهیت علوم انسانی با علوم طبیعی و مهندسی متفاوت است. در علوم سیاسی مسائل حول محور متافیزیک و روابط انسان در جامعه بررسی قرار میشود و مسئولیت اندیشهورزی را برعهده دارد؛ لذا از جمله اقدامات موثر و لازم، تسهیل فعالیتهای پژوهشی در پژوهشکدهها برای اساتید و فارغ التحصیلان این رشتهها است تا بتوانند به تولید فکر و مشاوره بپردازند.
خبرنگار: حسن دانش
انتهای خبر/
نظر شما