به گزارش خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز، امروز ۱۹ شهریورماه سالروز وفات آیتالله محمود طالقانی از چهرههای شاخص انقلاب اسلامی است که در دفاع از حقوق ملت ایران گامهای محکمی برداشت. وی احیاگر اندیشه محمد حسین نائینی و یار و یاور امام خمینی (ره) در به پیروزی رساندن نهضت انقلاب اسلامی بود.
همواره یکی از راههای شناخت و تحلیل انقلاب اسلامی بررسی اندیشهها و عملکرد رهبران و مبارزان آن در فرآیند انقلاب است. آیت الله طالقانی از جمله افرادی بود که در حرکت انقلاب همراه با امام (ره) در تکوین مبانی فکری و در بسیج تودهها و سازمان دهی مبارزان انقلابی نقشی چشمگیر داشت. طالقانی از لحاظ اندیشهای در چارچوب گفتمان اسلام انقلابی میاندیشید و اسلام را دینی جامع و کامل میدانست. ایشان با ابداع روش های جدید، قرآن را مبنای عمل و تفکر خود قرار داد و آن را به عامل پیوند و تعامل خود بانهادها، تشکل های مذهبی و جریان های فکری تبدیل کرد.
سید محمود علایی طالقانی (زاده ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ در طالقان – درگذشته ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ در تهران) مفسر قرآن، نواندیش دینی، فعال سیاسی و اجتماعی، عضو جبههٔ ملی دوم و یکی از مؤسسین نهضت آزادی ایران بود.
وی در خانوادهای اهل علم و دارای روحیات انقلابی در روستای گلیرد طالقان در استان البرز دیده به جهان گشود. پدرش ابوالحسن علایی طالقانی نخستین استاد وی بود. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ملارضا در میدان امین السلطان آغاز کرد و مبانی صرف و نحو و علوم دینی را نزد پدرش سید ابوالحسن طالقانی آموخت.
پس از آن در مدارس رضویه و فیضیه قم تا سال ۱۳۱۷ تحصیل را تا درجه اجتهاد ادامه داد. در مدرسه فیضیه و رضویه قم نزد مدرسین حوزه علمیه قم مانند عبدالکریم حائری یزدی سیدشهابدالدین مرعشی نجفی، محمد تقی اشراقی و میرزا خلیل کمرهای تعلیم یافت. سپس در سال ۱۳۱۰ مخفیانه به نجف رفت و در درس سید ابوالحسن اصفهانی و محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) شرکت و از اصفهانی موفق به اجازهنامه اجتهاد شد. او سپس به تهران برگشت و دروس خود را در مدرسه فیضیه ادامه داد. وی از عبدالکریم حائری یزدی اجازهنامه اجتهاد و از شمس الدین محمود مرعشی و سید حسین طباطبایی قمی اجازه نقل حدیث دریافت کرد. در سال ۱۳۱۸ برای تدریس در مدرسه سپهسالار راهی تهران شد.
ازدواج
سید محمود طالقانی دو بار ازدواج کرد. ازدواج اولش با بتول اعلاییفرد دختر عمویش در سال ۱۳۱۶ انجام شد. او بنا به دلایلی بار دوم هم ازدواج کرد. او از ازدواج اولش پنج دختر و پسر داشت و در دومین ازدواجش با توران طالقانی انجام داد بار دیگر صاحب پنج دختر و پسر شد. دخترهایش طیبه، طاهره، بدری، وحیده و اعظم و پسرهایش حسین، مهدی، مجتبی، ابوالحسن و محمدرضا بودند.
طاهره طالقانی یکی از دخترهایش که علت دو همسره بودن پدر برایش مهم بود از او در این باره پرسید و آقا جوابش را اینگونه داد: «این مسئلهای بین من و مادرتان است»
او با یادآوری اینکه همسران پدرم در یک خانه زندگی نمیکردند گفت: «بتول خانم و فرزندانش در خانه پیچ شمیران و توران خانم مادرم و فرزندانش در خانه شمیران زندگی میکردند. پدرم نیز در دوره اسارتش در زندان قصر بین مسیر این دو خانه زندانی بود.
توران خانم یک سال قبل از آیتالله در سال ۱۳۵۷ و بتول خانم سال ۱۳۸۶ بیست و هشت سال بعد از ایشان درگذشتند.
آیتالله ۱۰ سال بعد از رسیدن به سن اجتهاد و از اواخر سال ۱۳۲۸ مرکز فعالیتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعیش را به مسجد هدایت در خیابان شاهآباد - جمهوری اسلامی – منتقل کرد و امام جماعت این مسجد شد.
فرزندان آیت الله طالقانی
مریم (بدری)، وحیده، حسین، مهدی، مجتبی، اعظم، ابوالحسن، طیبه، طاهره و محمدرضا طالقانی فرزندان آیت الله محمود طالقانی هستند.
عمری که بیشتر آن پشت میلههای زندان سپری شد
آیتالله طالقانی در سال ۱۳۱۸ با انتشار اطلاعیهای در اعتراض به سیاستهای رضا شاه درباره کشف حجاب فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و نزدیک به چهل سال در این عرصه و در سطوح مختلف سیاسی فعالیت کرد. وی به دنبال مبارزات و فعالیتهای سیاسی در سال ۱۳۴۱ همراه با اعضای نهضت آزادی برای مدتی به زندان رفت و بار دیگر در سال ۴۲ پس از قیام ۱۵ خرداد دستگیر و به ۱۰ سال زندان محکوم شد که البته در سال ۱۳۴۶ به دنبال عفو عمومی آزاد شد. مسجد هدایت در طول سالهای ۴۰ و ۴۱ محل حضور صدها بلکه هزاران نفر از مشتاقان نهضت اسلامی بود، از این رو سخنرانیهای آیتالله طالقانی همواره مورد استقبال مردم و جوانان بود.
مرگ
آخرین کسی که پیش آقا بود، آقای ولیالله چهپور، پدر زن محمدرضا یکی از پسران آیتالله بود.
چهپور در خاطرهای از آخرین لحظات زندگی سید محمود تعریف کرد: «یک وقت خانمم گفت پاشو آقا دارد صدایت میکند. گفتم، بگذار بخوابم. گفت پاشو. آقا بالای پلهها ایستاده و دارد صدایت میکند. بلند شدم و دیدم آقا بالای پلههاست و گفت من حالم به هم خورده. مثل اینکه سرما خوردهام. گفتم بروم دکتر بیاورم؟ گفت نه، لازم نیست. سرما خوردهام. کولر اتاق مرا خاموش کن. رفتم و کولر اتاق آقا را خاموش کردم.
تشییع جنازه آیتالله سید محمود علایی طالقانی
بعد گفت روغنی، چیزی بیاور روی سینه من بمال. خانم پماد آورده بود، آن را به سینه آقا مالیدم. آقا یک شال نازک مشکی، مثل یک عمامه کوچک داشت. گفت این را محکم دور سینه من ببند. افاقه نکرد. همانی شد که آقا خودش گفته بود. آقا گفته بود مثل اینکه قرار است برویم، ببینیم آن طرف چه خبر است؟ که خانم گفته بود آقا، این فرمایشات چیست که میفرمایید؟ و از این صحبتها. آقا باز تکرار کرده بود، خیر باید برویم ببینیم آن طرف چه خبر است و این گونه شد که آقا ساعت ۱:۴۵ بامداد دوشنبه، ۱۹ شهریور ماه ۱۳۵۸ در گذشت.
پیام امام
بنیانگذار فرزانه انقلاب اسلامی پس از اطلاع از درگذشت آیتالله سید محمود علایی طالقانی در پیامی مکتوب نوشتند: «عمر طولانی این عیب را دارد که هر روز عزیزی را از دست می دهد و به سوگ شخصیتی مینشیند و در غم برادری فرو میرود. مجاهد عظیم الشأن و برادر بسیار عزیز حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای طالقانی از بین ما رفت و به ابدیت پیوست و به ملأ اعلی با اجداد گرامش محشور شد. برای آن بزرگوار، سعادت و راحت و برای ما و امت ما، تأسف و تأثر و اندوه.
آقای طالقانی یک عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او یک شخصیتی بود که از حبسی به حبس و از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود؛ و هیچ گاه در جهاد بزرگ خود سستی و سردی نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پر ارج خودم را یکی پس از دیگری از دست بدهم. او برای اسلام به منزله حضرت ابوذر بود؛ زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر بود؛ بُرنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او، که در رأس پرهیزکاران بود، و بر روان خودش که بازوی توانای اسلام. من به امت اسلام و ملت ایران و عائله ارجمند و بازماندگان او، این ضایعه بزرگ را تسلیت میدهم. رحمت بر او و بر همه مجاهدان راه حق.»
انتهای پیام/
نظر شما