به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۲۳ آبان غزل شماره ۸۴ میپردازیم:
بیشتر بخوانید:
فال حافظ / ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
ساقی بیار باده که ماهِ صیام رفت / در دِه قدح که مُوسمِ ناموس و نام رفت
وقتِ عزیز رفت بیا تا قضا کنیم / عُمری که بی حضورِ صراحی و جام رفت
مستم کُن آنچنان که ندانم ز بیخودی / در عرصۀ خیال که آمد کدام رفت
بر بویِ آنکه جُرعۀ جامت به ما رسد / در مصطبه دُعای تو هر صبح و شام رفت
دل را که مُرده بود حیاتی بجان رسید / تا بویی از نسیمِ می اش در مشام رفت
زاهد غرور داشت سلامت نبُرد راه / رِند از رهِ نیاز به دارالسلام رفت
نقدِ دلی که بود مرا صرفِ باده شد / قلبِ سیاه بود از آن در حرام رفت
در تابِ توبه چند توان سوخت همچو عود / مِی دِه که عُمر در سرِ سودای خام رفت
دیگر مکن نصیحتِ حافظ که ره نیافت / گمگشته ای که بادۀ نابش بکام رفت
شرح و تفسیر غزل شماره ۸۴ دیوان خواجه حافظ شیرازی
شرح و تفسیر بیت یکم
ساقی بیار باده که ماهِ صیام رفت / در دِه قدح که مُوسمِ ناموس و نام رفت
ای ساقی باده بیار که ماه روزه تمام شد ، جامِ باده به دستم بده که مُوسمِ وقار وعار سپری شد . یعنی ماهِ رمضان که زمانِ رعایت آبرو و حفظ ناموس است گذشت . آن ایّام رفت و حالا زمانِ عیش و نوش فرا رسیده است . [ مُوسم = کنایه از زمان / ناموس = به معنی وقار آمده ]
شرح و تفسیر بیت دوم
وقتِ عزیز رفت بیا تا قضا کنیم / عُمری که بی حضورِ صراحی و جام رفت
خطاب به ساقی می فرماید : وقتِ گرانبها تلف شد ، بیا که قضا کنیم یعنی عُمری که بدون صُراحی و جام رفت قضا کنیم . خلاصه اوقاتی را که بدون باده گذرانده ایم جبران نماییم .
شرح و تفسیر بیت سوم
مستم کُن آنچنان که ندانم ز بیخودی / در عرصۀ خیال که آمد کدام رفت
خطاب به ساقی : ای ساقی مرا آنچنان مست کن که از بیخویشی نفهمم که در میدان خیالم که آمد و به کجا رفت ، به ضرورت قافیه «کدام» گفته شده و اِلّا جایش بود «کجا» بگوید . یعنی چنان مرا مست کن که از شدّتِ مستی به کُل بی خبر از عالَم شوم . ندانم که آمد و که رفت و به کجا رفت .
شرح و تفسیر بیت چهارم
بر بویِ آنکه جُرعۀ جامت به ما رسد / در مصطبه دُعای تو هر صبح و شام رفت
به امید آنکه جُرعۀ جامت به ما رسد ، هر صبح و شام در مصطبه دعاهای خیر در بارۀ تو می شود . خلاصه به امید آنکه احسانِ تو شامل حالِ ما بشود . هر صبح و شب در مصطبه ها به دعاگویی تو مشغولیم . [ بوی = در اینجا به معنای امید است / مصطبه = صفۀ میخانه ]
شرح و تفسیر بیت پنجم
دل را که مُرده بود حیاتی بجان رسید / تا بویی از نسیمِ می اش در مشام رفت
دل، مُرده بود امّا همینکه از نسیمِ تو بویی به دماغش رسید جانِ تازه گرفت . [ دل را = برای دل ]
شرح و تفسیر بیت ششم
زاهد غرور داشت سلامت نبُرد راه / رِند از رهِ نیاز به دارالسلام رفت
زاهد به جهتِ زُهدِ خود مغرور شد . برای همین به مُرادش واصل نشد . امّا رِند از طریقِ عِجز و نیاز به جنت رفت . خلاصه ، زاهد به جهت غرور به جهنم رفت و رِند به به جهتِ عِجز و نیاز به بهشت رفت . [ دارالسلام = مراد جنت است ]
شرح و تفسیر بیت هفتم
نقدِ دلی که بود مرا صرفِ باده شد / قلبِ سیاه بود از آن در حرام رفت
نقد دلی که داشتم صرفِ باده شد یعنی دل به باده دادم . قلب سیاه بود ، از آن جهت صرفِ حرام شد . [ قلب سیاه = سکه غیر رایج ، سکه تقلبی ]
شرح و تفسیر بیت هشتم
در تابِ توبه چند توان سوخت همچو عود / مِی دِه که عُمر در سرِ سودای خام رفت
تا کی می شود که در شعله ، یعنی در آتشِ توبه چون عود سوخت . توبه اقتضا می کند که از باده نوشی دست بکشیم این کار بسیار زحمت افزاست یعنی رنج می دهد . ای ساقی فعلاََ می بده که عُمرم سرِ سودای خام تلف شد و گذشت . چون قادر به رعایتِ توبه نبوده و شکستن آن را حتمی می داند ، از آن جهت به توبه ، سودای خام گفته است . [ تاب = شعله / سر = این جا به معنی نوک و جهت / سودای خام = مراد توبه است ]
شرح و تفسیر بیت نهم
دیگر مکن نصیحتِ حافظ که ره نیافت / گمگشته ای که بادۀ نابش بکام رفت
باز حافظ را نصیحت نکن زیرا هیچ گمگشته ای به این عالَمِ ظاهر ، راه نیافت یعنی به این عالَمِ صغری نیامد که بادۀ شیرین و بادۀ محبّت به دماغش نرسیده باشد . حاصل کلام اینکه : حافظ بادۀ محبّتِ جانان را نوش کرده و در وادی محبّت گم گشته است . حالا دیگر به حافظ نصیحت نکن . زیرا گم گشته ای که بادۀ محبت به دماغش رسید ، او دیگر از وادی محبت به این عالَم ره نیافت یعنی شرابِ محبت جانان را ترک ننمود . [ بادۀ شیرین = مراد محبّت است / به حافظ نصیحت مکن خطاب عام است ]
نظر شما