به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، زخم کاری سریالی چهار فصلی به تهیه کنندگی محمدرضا تخت کشیان و کارگردانی محمدحسین مهدویان است که توسط شبکه نمایش خانگی ساخته و فصل اول آن در سال ۱۴۰۰ پخش شده است.
زخم کاری یک سریال ایرانی اقتباس شده از رمان «بیست زخم کاری» نوشتهی محمود حسینیزاد است. این رمان خود اقتباسی است آزاد از نمایشنامه معروف «مکبث» اثر «ویلیام شکسپیر» که یکی از نمایشنامههای پرقدرت شکسپیر است که انسان اسیر وسوسهی قدرت و فساد را نشانه گرفته است.
فصل اول زخمکاری توانست تعداد زیادی از علاقهمندان به سریالهای نمایش خانگی را جذب کند. زخم کاری یک سریال کاملاً عامه پسند است که البته در جذب مخاطب عام بسیار موفق عمل کردهاست و آنچه دستمایه سازندگان این سریال قرار گرفته زندگی شخصیتهایی است که در هزارتوی قدرت، ثروت، فساد و چالشهای پیچیدهی خانوادگی و روابط مشروع و نامشروع دست و پا میزنند. قصه مردمانی است زیادهخواه، تشنهی قدرت و جاهطلب که برای رسیدن به اهدافشان نه تنها روی فضائل اخلاقی پا میگذارند بلکه نزدیکترین کسان به خودشان را قربانی میکنند.
اما اینبار فصل سوم زخم کاری هم به پایان رسید؛ سریالی که مدت زیادیست محمدحسین مهدویان کارگردان خوش نام کشورمان را مشغول به خود کرده و مهدویان تصمیم گرفته این بار به جای ساختن فیلم های سینمایی همچون «ایستاده در غبار» و «لاتاری» و... به سراغ سوژه هایی با تم مایه زندگی های لاکچری و اعیانی برود.
تحلیل قسمت آخر فصل سوم سریال زخم کاری در صورتی برای شما قابل درک خواهد بود که بیننده این سریال بوده باشید در غیرصورت باید ۱۴ قسمت زخم کاری را مو به مو بررسی کنیم که در مقال نمی گنجد.
در زخم کاری ۱ و ۲ شاهد شخصیتی از مالک بودیم که هم ترس زیادی از طلوعی داشت و هم ترس زیادی از سمیرا؛ اما در فصل سوم شخصیت کامل تر، زیرک تر و جسورتری از مالک شکل گرفت که توانست هم طلوعی را از رده خارج کند و هم توانست جلوی زورگویی های سمیرا بایستد.
همین موضوع را می توان زمینه شروع فصل چهارم قلمداد کرد. فصلی که در آن شاهد درگیری بین سمیرا و مالک خواهیم بود و هرچند این فصل آمادست اما به دلیل فیلم هایی که در نوبت پخش از نمایش خانگی هستند بعید است تا قبل از آبان و آذر پخش بشود.
این سریال با وجود همه جذابیت ها و بازی های خوب اما گاها دارای ضعف هایی در فیلمنامه است که در قسمت آخر بیشتر جلوه می کند؛ برای مثال در سکانس پس از کشته شدن طلوعی به دست مالک و در دیالوگی که بین مالک و سیما شکل می گیرد مالک به سیما می گوید: «تو مگه اومدی ترکیه؟ توکه تهران موندی» در صورتی که سیما خیلی رسمی به فرودگاه رفته و با هواپیما به ترکیه سفر می کند و این دیالوگ که مثلا برای مخفی نگه داشتن سفر سیما به ترکیه است با آن پرواز قانونی به ترکیه در تضاد است و اگر پلیس بخواهد در مورد مرگ طلوعی تحقیق کند به راحتی متوجه سفر سیما به ترکیه می شود.
یا در جایی دیگر طلوعی به ویلای ریزآبادی ها در ترکیه پناه می برد؛ مایی که سکانس به سکانس شاهد طی کردن مسیر توسط طلوعی تا رسیدن به ویلا هستیم اما در جایی نمی بینیم که طلوعی از کسی کلید ویلا را بگیرد، کلید ویلا را از کجا آورده؟
از نکات عجیب فصل دوم و سوم این سریال حس عمیق مادری سیما نسبت به فرزندان شفاعت است؛ این همه حس مادری نسبت به بچه هایی که بچه خودت نیستند و تصمیم برای انتقام به هیچ عنوان باورپذیر نیست.
از دیگر ضعف های فیلمنامه که به هیچ وجه متوجه منظور کارگردان نمی شویم این است که از شروع فصل اول تا پایان فصل سوم، طلوعی به عنوان یک شخصیت قدرتمند، مولتی میلیاردر و بسیار با نفوذ در حاکمیت معرفی می شود، شخصیتی که به راحتی افراد مزاحم بر سر راه خود را چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور حذف فیزیکی می کند و هیچوقت هم پایش گیر نمی افتد اما حالا که اسناد فساد مالی طلوعی توسط مالک لو رفته و طلوعی مجبور به فرار به ترکیه می شود اما چگونه با آن همه ثروت و نفوذ هیچ آشنا و محافظ و حتی سرپناهی در ترکیه ندارد و مانند افراد کارتن خواب با لباسی کثیف به این طرف و آن طرف رفته و در پی سرپناهی است و حتی مقداری پول با وساطت سیما به دستش می رسد. تبدیل آن طلوعی قدرتمند به این طلوعی آس و پاس به هیچ وجه قابل باور نیست و این را می توان از ضعف های فیلم محسوب کرد.
با وجود فیلم ضعیف و بسیار بدی که مهدویان در زخمی کاری ۲ ارائه کرد اما فصل سوم را با دقت بیشتر و فیلمنامه قوی تری پیش برد تا حدی که می توان به اشتیاق منتظر ماند تا فصل چهارم به پخش برسد.
انتهای پیام/
نظر شما