به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، پیادهروی اربعین تنها در بعد عبادی آن خلاصه نمیشود؛ بلکه فرصتی برای شناخت عمیقتر از آموزههای قیام عاشورا، بازخوانی ارزشهای انسانی و همدلی میان اقوام و ملل مختلف است. مسیر نجف تا کربلا، در ایام اربعین، به دانشگاهی معنوی تبدیل میشود که در آن درس ایثار، خدمت، صبر و وفاداری آموخته میشود.
با وجود این عظمت و ابعاد گسترده معنوی و اجتماعی، متأسفانه بخش بزرگی از تجربیات و وقایع این حرکت تاریخی ثبت و ضبط نمیشود. بسیاری از زائران، خاطرات و مشاهدات بینظیری از این مسیر دارند که میتواند منبع ارزشمندی برای نسلهای آینده، پژوهشگران، نویسندگان، و حتی فعالان فرهنگی و رسانهای باشد. اما نبود نظام منسجم برای خاطرهنگاری و عدم تمایل یا آگاهی به مستندسازی این وقایع، موجب از بین رفتن گنجینههای بزرگی از تجربه زیسته این مسیر میشود.
ثبت وقایع و خاطرهنگاری از پیادهروی اربعین، علاوه بر اینکه به حفظ میراث معنوی این حرکت کمک میکند، میتواند در تحلیلهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نیز مؤثر باشد. این اسناد میتوانند واقعیتهایی همچون نقش مردم در خدمترسانی، شکلگیری همبستگی دینی میان ملتها، امنیت مسیر، جلوههای معنویت و حتی چالشهای زائران را به نمایش بگذارند. چنین منابعی، همچنین زمینهای مناسب برای تولید آثار هنری، مستندهای تصویری، مقالات تحلیلی و حتی رمانهای دینی فراهم میآورد.
مطالعه درباره اربعین نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است. آگاهی نسبت به ریشههای تاریخی اربعین، اهداف قیام امام حسین(ع)، فلسفه زیارت، و پیامهای نهفته در این حرکت جهانی، میتواند در تعمیق تجربه زائران و ارتقای معرفت دینی جامعه مؤثر باشد. کتابها، مقالهها، مستندها و تحلیلهای علمی میتوانند ابزارهایی برای این آگاهیبخشی باشند.
در نهایت، پیادهروی اربعین تنها یک رخداد موقتی نیست؛ بلکه جریانی ماندگار و الهامبخش است که باید با نگاه عمیقتری به آن نگریست. اگر این واقعه بزرگ به درستی ثبت، تحلیل و روایت شود، میتواند به الگویی جهانی از مقاومت، همبستگی و معنویت تبدیل شود. در ادامه این گزارش تلاش شده تا تعدادی از کتابهایی که با موضوع پیاده روی اربعین نگارش شده است معرفی شود.
خس بی سر و پا
کتاب «خس بی سر و پا» سفرنامه حمید حسام در سال ۹۳ به کربلا است که به بیان شور و حال مردم برای شرکت در اربعین حسینی پرداخته است و در آن تصاویری از پیادهروی شهید همدانی در اربعین حسینی منتشر شده است. این کتاب توسط حوزه هنری همدان در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
حمید حسام، نویسنده کتاب درباره کتابش چنین عنوان کرده است: عنوان «خس بی سر و پا» برگرفته از غزلی است که علامه محمد حسین طباطبایی در سال ۱۳۶۳ سروده است و شاه بیت آن این است: «من خس بی سر و پایم که به سیل افتادم/ او رفت من را هم به دل دریا برد»، تفسیر من، او، سیل و دریا در این بیت در ذائقه من در سالهای دفاع مقدس تفسیر عاشورایی و اربعینی داشت که در آن سالها با دوستان به تحلیل این بیت میپرداختیم و قسمت این بود که دوستانی مانند شهید اسماعیل اکبری و شهید جلیل شرفی که همراه بنده در سنگرها و خاکریزها به تحلیل این بیت میپرداختند به شهادت برسند و ما بمانیم و روزگاری را ببینیم که سیل جمعیت مشتاقانه به دریا روانه هستند و به کانون معنویت که همان کربلا معلی است، خود را برسانند.
در بخشی از این کتاب آمده است:
«کنار موکب، دقایقی درنگ میکنم و گلویی تر؛ و هنگام سوار شدن به اتوبوس، صاحب موکب برگهای را با یک خرما به من میدهد که روی برگه این حدیث نوشته شده است: «قال الصادق (ع): لوقتل اهل الارض به الحسین ماکان اسرافا.» یعنی اگر تمام اهل زمان به خاطر امام حسین (ع) کشته شوند، اسراف نیست!
سوار اتوبوس میشوم و در دفترم مینویسم: «اینجا هیچکس مالک و متعلق به هیچچیز نیست. اینجا همان آرمانشهری است که در هیاهوی عصر مدرنیسم، غریب و ناشناخته مانده است. دین در اینجا دکان دنیاخواهی نیست. مردم این سرزمین فریاد علی (ع) را از اعماق تاریخ شنیدهاند. دین را، چون پوستین وارونه نپوشیدهاند. ریا و تملّق را کشتهاند. مال و جان را برای معامله با خدا میخواهند. برایشان عروس هزاررنگ دنیا، نقاب از صورت کنار زده است و سیمای حقیقی این عجوزهی سستنهاد را میبینند. با حسین زندگی میکنند و با شوق دیدار او راه میروند.»

سر بر خاک دهکده
این کتاب روایت سفر فائضه غفار حدادی(نویسنده کتابهای خط مقدم، یک محسن عزیز و دهکده خاک برسر) از پیاده روی اربعین است که به رشته تحریر در آورده و توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.
کتاب «سر بر خاک دهکده» روایت سفر خانم نویسنده از پیاده روی اربعین است. زنی که روزگاری در لوزان سوئیس زندگی میکرده جایی در کتابش از آن به عنوان «دهکده خاک بر سر» نام برده و حالا به دهکده ای سفر می کند که دوست دارد سر بر خاکش بگذارد. دهکده ای که شهردارش همان علمدار کربلا است. از سفری می نویسد که سراسر رحمت و است و جذبه، رحمتی واسعه از سفره ارباب که در عالم پهن شده و جاذبه ای مغناطیسی که کل عالم را به خود مجذوب کرده است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
مگر یک شهر چقدر ظرفیت دارد؟ نکند این سیل جمعیت که لابد از صبح همین شکلی بوده، از این طرف شهر وارد می شود و به همین حالت از آن طرف شهر خارج می شود؟ شاید هم این چند روز شهر گشاد می شود و جا باز می کند؟ بعید هم نیست! شاید این ایام، امام حسین کربلا را می سپارد به علمدارش. شهردار که او باشد، دیگر همه چیز ممکن است. شهر اندازه یک کشور، کش می آید و بعد که همه را بغل کرد، فشارشان می دهد. آن قدر به هم نزدیک شان می کند که دل هایشان به هم گیر کند. اخبار و احوال شان در هم گره بخورد. از غریبگی مسافت های دور و دراز دربیایند و مثل مردم یک دهکده به هم نزدیک شوند. دهکده ای که انگار زادگاهشان بوده و خانه پدری را هنوز هم دلشان نیامده بفروشند و هر سال اربعین میعادگاهی است که همه رفته ها و هویت گم کرده ها برمی گردند به وطنشان. به هویتشان. به خاکشان. خاکی که برایشان مقدس است.

قدم عاشقی
کتاب «قدم عاشقی»، ماحصل سخنرانیهای محمدرضا عابدینی در خصوص زیارت اربعین است که در سه گفتار با عناوین اربعین و ظهور حق در طول تاریخ، اربعین امتداد عاشورا تا ظهور و شرح زیارتنامه اربعین تنظیم شده است و به همت دفتر نشر معارف روانه بازار شده است.
گفتار اول دربردارنده نگاه تاریخی - تمدنی به جریان نبرد حق و باطل و نقش انبیا الهی در تاریخ انسانی و تبیین جایگاه حماسه عاشورا و توجه انبیا و اولی الهی به آن، به عنوان گلوگاه تاریخ در این سیر و نسبت یابی اربعین به عنوان فعالیت و امتداد ظرفیتهای عاشورا برای مقدمه سازی ظهور است.
گفتار دوم این مبنا را با نگاهی عینی و مصداقی و با تدبر و تجربه اندیشی در متن حماسه پیادهروی اربعین همراه میکند و تلاش میکند با نگاهی تحلیلی و مصداقی به نهضت اربعین ظرفیت آن را به عنوان یک الگوی اجتماعی و تمدنی تحلیل کرده و در نهایت به آسیبشناسی اربعین بپردازد.
در گفتار سوم تلاش شده است، به زیارت اربعین به عنوان فصل اخیر و کمالی غایی زائر نگاه شده و شرحی هر چند مختصر بر متن زیارتنامه اربعین، با این مبنا اراده شود.
در بخشی از این کتاب آمده است:
محور جریان اربعین حرکت به سوی امام با مرکب محبت امام است. این وحدتی که در کنگره اربعین ایجاد میشود، حول محور امام حسین(ع) شکل گرفته است. در واقع فرایند ظهور توحید والایی در جریان اربعین در حال وقوع است. همه چیز با مغناطیس محبت امام محک میخورد و سنجیده میشود. وقتی همه جاذبهها به یک سمت باشد، اصطکاک برداشته میشود و همه در یک راستا قرار میگیرند؛ از این رو سرعت سیر انسان به مراتب افزایش مییابد و این یکی از عظیمترین ظرفیتهای اربعین است که میتواند سیر انسان را اولاً واحد و توحیدی کرده و ثانیاً سرعت دهد و انسان را در حرکتها و تصرفات عادی نیز همسو کرده و او را از اصطکاکها، تعارضها و آشوبها نجات داده، وحدت ببخشد.

پادشاهان پیاده: خرده روایت های از زیارت اربعین
«پادشاهان پیاده» روایت دقیق و بدون تصرف زائران حسین(ع) از ایام پیادهروی اربعین است که توسط بهزاد دانشگر و محمدعلی جعفری نوشته شده و موسسه عهد مانا یه عنوان ناشر این کتاب فعالیت کرده است.
راویان این اثر جامعه میلیونی و متفاوت عاشقان اباعبدالله هستند؛ عکاس یا پزشک، مسلمان یا غیر مسلمان، شیعه یا اهل سنت، آسیایی یا اروپایی، غنی و فقیر، زن و مرد و زائر و مجاور، کوچک و بزرگ، همه یک نقطه مشترک دارند و آن دلدادگی است. در مسیر مشایه، هر کسی یک داستانی دارد، با سرگذشت خوب یا گذشتهای تاریک اما حالا در این چند روز کنار یکدیگر، به دور از خط کشیهای نژادی، زبانی، وطنی، مالی، دینی و مذهبی، زیر پرچم اتحاد امام حسین(علیهالسلام) یکدل و یکقدم شدهاند برای پاسداشت نام بزرگمرد تاریخ. این عشق را از بیان ساده و جذاب و پرکشش متونی که توسط بهزاد دانشگر و محمد علی جعفری، جمعآوری شدهاست، می توان فهمید.
در بخشی از این کتاب آمده است:
توی این مسیر شهر دیوانیه به نجف، دو تا قبیلهٔ عشایر با هم درگیری داشتند، حدود ده سال قبل. یکی از قبیلهها سهنفر از آن قبیله را کشته بودند. اینها ازشان دیه نمیگرفتند. میگفتند ما حق بچههایمان را ازتان میگیریم. باید سهتا از شما را بکشیم. تا اینکه زیارت اربعین امام حسین (ع) شد. هردو عشیره موکب داشتند. یک شب عشیرهای که خون جوانهایش را طلبکار بود مهمان نداشت. پیغام فرستادند برای آن عشیرهٔ دیگر که اگر امشب زائرهایتان را بفرستید موکب ما، خون جوانهایتان را میبخشیم و از خون جوانهایمان میگذریم؛ یعنی به عشق امام حسین یک اختلاف و انتقام عشیرهای که میتوانست باعث جنگ بشود، تمام شد.

موکب آمستردام
این کتاب را میتوان به عنوان یک مجموعه داستان کوتاه نیز توصیف کرد. در این اثر نویسنده با گردآوری روایتهای انسانهایی که از قلب اروپا به کاروان اربعین امام حسین پیوستهاند، یک مجموعه داستان ساخته است. افرادی که یکی پس از دیگری جلوی مخاطب مینشینند و داستان خودشان را تعریف میکنند، از اینکه چرا به اروپا رفتهاند و چگونه اربعینی شدهاند، حکایت میکنند. متأسفانه روایتها در این کتاب بسیار مختصر و گاها حتی در دو-سه صفحه خلاصه شدهاند، در حالی که به وضوح اتفاقات بیشتری برای این دوستان قصهگو رخ داده است و جزئیات جذاب و خاص بیشتری وجود دارد که به آنها پرداخته نشده است.
برخی از این روایتها دارای پتانسیل تبدیل به کتابهای پرفروش و جذاب با بیش از دویست صفحه هستند، اما در «موکب آمستردام» به طور کلی و گذرا از آنها عبور میشود. میتوانست کتابهایی موفقی مثل «خاطرات سفیر» یا «دهکده خاک بر سر» از این روایتها به وجود آورد. این کتاب به قلم بهزاد دانشگر به رشته تحریر درآمده و توسط انتشارات عهد مانا به چاپ رسیده است.
در بخشی از کتاب آمده است:
من وقتی کسی را خوشحال می کنم خودم هم خوشحال می شوم. امسال سه شب نخوابیدم چون به کلینیک های مختلف رفتم برای کمک. خیلی بهم خوش گذشت الحمدالله. خیلی چیزهای قشنگی توی این راه دیدم، ولی قشنگ ترینش روابطی است که آدم ها توی این راه باهم دارند. به طور معمول اگر از شما بپرسم که شما می توانید روی پتوهایی که اینجاست بخوابید؟ در هلند حتما می گفتی نه؛ من باید یک تخت تمیز داشته باشم؛ اما اینجا اینطور نیست.

انتهای پیام/
نظر شما