نویسنده یک پژوهشگر جدی است، نه یک میرزابنویس/ همه مسیر نویسندگی چالش است

نویسنده رمان «زایو» گفت: عقیده دارم نویسنده یک پژوهشگر جدی است، نه یک میرزابنویس. نویسنده موضوع را با اشراف می‌فهمد و مانند صدف که روی خاک نشسته بر سینه‌اش کار می‌کند تا از آن مروارید بسازد، عمل می‌کند به همین دلیل نویسنده را فردی والا، مهم و پیشرو می‌دانم.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، مسیر خلق کردن، راهی است پر از کوه‌های صعب‌العبور و دره‌های چشم‌نواز. اثری که هنرمند برایش وقت می‌گذارد و آن را خلق می‌کند، جان دارد، نفس می‌کشد، گاهی تند می‌دود و گاهی درجا می‌زند؛ شبیه انسانی است که یک روز لبخند بر لب دارد و فردایش دلش سنگین است. شبیه ما آدم‌ها که برای دوام آوردن، بیشتر از هر چیز به «امید» نیاز داریم؛ امیدی که در سربالایی‌ها وقتی یادش می‌کنی، نفست تازه می‌شود برای بیشتر دویدن و محکم‌تر قدم برداشتن و در سراشیبی‌ها هم قوت دلت می‌شود برای افتخار کردن به موفقیتت و ادامه دادن آن مسیر سخت اما پرهیجان و دوست‌داشتنی.

داستان مصطفی رضایی کلورزی، نویسنده کودک و نوجوان، از علاقه‌اش به نوشتن آغاز می‌شود؛ علاقه‌ای که از روزهای نوجوانی در قلبش پروراند و منتظر لحظه‌ای بود که به ثمر برسد. داستانی که پستی و بلندی‌های زیادی را تجربه کرد و در نهایت رضایی را به خانواده امید رساند؛ جایی که باب دلش بود و به خاطر پویایی و تولید که دغدغه جدی خودش هم بود به آن علاقه‌مند شد و تصمیم گرفت باقی مسیر نویسندگی‌اش را همگام با امید پیش ببرد. حالا پای صحبت‌های آقای رضایی نشسته‌ایم تا از زبان خودش این قصه پرماجرا را بشنویم.

ایسکانیوز: چه شد که نوشتن را آغاز کردید؟

رضایی: از کودکی به کارهای خلاقانه علاقه داشتم. عمویم مهندس کامپیوتر بود و کارگاهی در خانه قدیمی پدربزرگم داشت و شرکتی هم تأسیس کرده بود. نقش من آنجا جز خرابکاری و تجربه‌های فنی چیز دیگری نبود. این فضا باعث شد بعدها رشته الکترونیک را انتخاب کنم.

علاقه‌ام به دنیای فیلم و بازی و رمان هم همیشه پررنگ بود. هنوز هم فیلم و رمان دوست همیشگی‌ام هستند؛ اگرچه این روزها فرصت کمتری برای بازی حرفه‌ای دارم. پدر و مادرم هر دو فرهنگی بودند و از این جهت همیشه با کتاب و مسائل فرهنگی سر و کار داشتم.

در اواخر دوران دانشجویی، علاقه‌ام به رسانه و نقد فیلم و کتاب باعث شد نوشتن را شروع کنم. همه آن فیلم‌ها، بازی‌ها و کتاب‌هایی که با ذوق می‌خواندم و می‌دیدم، جرقه‌ای در من ایجاد کرد و شوق اصلی‌ام را شکوفا نمود. این سوال در ذهنم شکل گرفت که چرا ایده‌های جذاب و پرداخت‌های زیبا و انسانی را همیشه باید در آثار غربی ببینیم و در نمونه‌های ایرانی کمتر وجود دارند؛ به‌خصوص در فضایی که نوجوان‌های امروز به آن علاقه دارند. به خودم گفتم خب خودت بنویس کله‌پوک! منتظر کی هستی؟

نوشتن برای من فقط یک فعالیت تئوریک یا رسانه‌ای نیست؛ بیشتر یک نیاز درونی و طرح دغدغه است. مدتی بعد با حوزه هنری آشنا شدم و به جلسات نقد داستان «سه‌شنبه‌های عزیز» حوزه وارد شدم. هر هفته یک داستان کوتاه می‌نوشتم و ارائه می‌کردم. دریافت واکنش‌های اعضا و نقدهایشان برایم بسیار جذاب بود. خیلی می‌نوشتم و خیلی هم نقد می‌شدم. از دل این فرایند، مخاطب‌شناسی و مباحث فنی داستان و البته نقد فنی را یاد گرفتم.

حدود ۵۰ داستان کوتاه حاصل آن دوران است؛ دورانی که از سال ۹۲ تا ۹۷ ادامه داشت. دو سال آن جلسات برگزار نشد و بعد از سربازی با همان لباس نظامی برگشتم حوزه و پیشنهاد دادم دوره دوم را برپا کنیم. هم استاد پذیرفت و هم مرکز آفرینش‌های ادبی همکاری کرد. در آن زمان در گروه‌های ادبی دیگر هم سرک می‌کشیدم و حضور فعالی داشتم. جوایزی هم برای برخی از داستان‌هایم گرفتم که از ذکر جزئیاتش می‌گذرم.

ایسکانیوز: از اولین رمان‌هایی نوشتید توضیح دهید.

رضایی: اولین رمانم به نام «زایو» در دل یک رمان اجتماعی-عاشقانه دهه شصتی شکل گرفت. فکر می‌کنم آذر ۹۳ بود که مشغول نوشتن این رمان بودم و دوستش داشتم. اما دوباره یک جرقه‌ای در من شکل گرفت؛ با خودم گفتم رمان‌هایی با این موضوع زیادند، چیزی بنویس که مخاطب هنگام خواندن حتی یادش برود نفس بکشد! همان لحظه شروع کردم. همه چیز زایو از ناخودآگاهم بیرون آمد. کتاب تمام شد و من نویسنده‌ای گمنام بودم.

کتاب تا به دست ناشر برسد یک سالی طول کشید و سال ۹۴ آقای حقی به من زنگ زد و سال ۹۵ در نمایشگاه کتاب، زایو منتشر شد. بعد رمان «ایذا» متولد شد و سپس «سپر». حالا هم این مسیر با دغدغه‌های فراوان و طوفان ایده‌ها و کلمات همچنان داغ و در جریان است. البته اگر بپرسید، می‌گویم همه‌شان خزعبلات است.

نویسنده یک پژوهشگر جدی است، نه یک میرزابنویس/ همه مسیر نویسندگی چالش است

عقیده دارم نویسنده یک پژوهشگر جدی است، نه یک میرزابنویس. نویسنده موضوع را با اشراف می‌فهمد و مانند صدف که روی خاک نشسته بر سینه‌اش کار می‌کند تا از آن مروارید بسازد، عمل می‌کند. وقتی به صحبت‌های نویسندگانی مثل فرانک هربرت، ری کورزویل یا آرتور سی کلارک گوش می‌کنیم، می‌بینیم تحلیل‌هایشان در بسیاری از موارد دقیق و تأثیرگذار است. حتی نویسندگان بزرگی مثل داستایفسکی، همینگوی و مارکز هم چنین جایگاهی دارند. ما در نظرات و مصاحبه‌هایشان می‌بینیم که چقدر در شناخت انسان و جامعه جلوتر هستند.

به همین دلیل نویسنده را فردی والا، مهم و پیشرو می‌دانم؛ نه صرفاً یک پژوهشگر یا سخنران. البته این به معنای آن نیست که تمام آثار یک نویسنده شاهکار باشند. به قول علی حاتمی: «هنر مزرعه بلال نیست که هر سال محصولش بهتر شود. یکی می‌شود کوکب درخشان و بقیه سوسو می‌زنند».

ایسکانیوز: چرا ژانر علمی-تخیلی و آینده‌پژوهی را به عنوان ژانر خودتان انتخاب کردید؟

رضایی: استیون کینگ در کتاب «از نوشتن» قانونی دارد که می‌گوید: «چیزی را بنویس که خودت دوست داری بخوانی». معتقدم با توجه به رسانه‌های امروز که پر از جذابیت‌های متنوع‌اند، به‌ویژه برای نوجوانان، داستان‌ها دیگر حق ندارند بی‌رمق باشند. اگر قرار است نوجوانی کتابی به دست بگیرد، آن کتاب باید از همان لحظه اول جذاب و خوش‌ریتم باشد.

داستان‌هایی که موفق‌اند، ساختاری دارند که بند به بند و صحنه به صحنه، مخاطب را درگیر می‌کنند و اجازه نمی‌دهند از متن جدا شود. من طرفدار این ضرب‌آهنگ بالا در آثار علمی-تخیلی هستم، مخصوصاً وقتی پای سوژه آینده و علم در میان باشد.

ایسکانیوز: در مسیر نویسندگی چه چالش‌هایی وجود دارد؟

رضایی: همه‌اش چالش است؛ از مسیر پر فراز و نشیب زندگی تا فضاهای کاری و هنری. کسانی که این مطلب را می‌خوانند و دوست دارند نویسنده شوند، همین حالا بروند دنبال کار دیگر!

هنر ظاهرش شیرین و دلفریب است، اما حقیقتش جنگ است؛ جنگ محتواها، جنگ سلیقه‌ها، جنگ تکنیک‌ها و ساختارهای ادبی. حتی این جمله معروف است که ادبیات خشن است.

چالش دیگر، تغییر شرایط زندگی است؛ سربازی، ازدواج، شغل و همه این‌ها تأثیر مستقیمی بر فضای نوشتن دارند. اینجا مقوله‌ای مهم به میان می‌آید به نام «آداب نوشتن»؛ چیزی که کمک می‌کند بهترین شرایط را برای نوشتن فراهم کنیم. من هم مدتی تلاش کردم عادات نوشتنم را تغییر بدهم.

این تلاش‌ها گاهی ماجراهای عجیبی داشت؛ از خوردن آب‌لیمو سرد ساعت ۳ بامداد برای افزایش تمرکز و استفاده از سکوت سحرگاه که منجر به گلودرد و سه روز بیماری شد تا تجربه‌های دیگر. در سال‌های اخیر با برنامه‌ریزی و حمایت جدی همسرم که او هم عاشق کتاب و فیلم است، توانستم نوشتن را ادامه دهم و کارهای جدیدی بنویسم.

«ایذا» یک کار تاریک با فضای سایبری بود و بعد رمان «سپر» که کوچولوی دوست‌داشتنی من است و در سال ۱۴۰۱ توسط نشر معارف منتشر شد؛ فضایی علمی با چاشنی نجوم دارد. در سپر تلاش کردم ضرب‌آهنگ بالا و بحران را در داستانی موجز و فشرده بیاورم. خدا را شکر که استقبال از این سه رمان بسیار خوب بوده است.

ایسکانیوز: از فعالیتتان در کارستان توضیح دهید.

رضایی: به دعوت و پیشنهاد دوستان برای تشکیل یک هسته ادبی با کارستان بهارستان آشنا شدم. مجموعه کارستان متشکل از گروه‌ها و گعده‌های بزرگ و کوچک هنری در حوزه‌های مختلف است که با ایده تولید گرد هم آمده‌اند.

در «کارستان» آدم‌ها با هم در ارتباط مستقیم‌اند، فعال‌اند و از حوزه‌های مختلف فرهنگی کنار هم جمع شده‌اند. اگر بخواهم با متخصصانی مثل تصویرگران یا خبرنگاران صحبت کنم، لازم نیست وقت بگیرم و درگیر بوروکراسی بشوم؛ اینجا راحت می‌توانم سراغ آدم خلاقی بروم و سوالاتم را بپرسم و برعکس. این آشنایی برای من منشأ امیدواری جدی بود، مخصوصاً وقتی پای تولید و کار مداوم در میان باشد.

دریافت بودجه مشخص از طرف کارستان به‌عنوان محرک اولیه، امکان برنامه‌ریزی و پیشبرد پروژه‌ها را در بازه زمانی معین فراهم می‌کند. خانواده امید ویژگی‌های مهمی در مدیریت فرهنگی از قبیل همگرایی، جمع افراد پیشرو با اولویت تولید، تعامل، کثرت‌گرایی و جوان‌گرایی ایجاد کرده است.

کارستان اتفاقی مهم و تحسین‌برانگیز است. ما یک شیوه مدیریتی داشتیم که اوایل انقلاب پدید آمد و مرحوم امیرحسین فردی در مسجد جوادالائمه آن را پیش برد. او گعده‌ای هنری و ادبی راه انداخت که شامل کتاب‌خوانی، نقد و داستان‌نویسی در کنار فعالیت‌هایی مثل ورزش و فوتبال بود.

من بچه محله سی‌متری جی هستم و پدرم عضو کتابخانه مسجد و جلسات آقای فردی بود. به نظرم این شیوه، یک الگوی درست مدیریت فرهنگی انقلابی است که امروز می‌توان رد آن را در کارستان بهارستان دید. نتیجه این الگو، رونق و توسعه سخت‌افزاری و نرم‌افزاری در هنر کشور است؛ همان‌طور که در گروه مسجد جوادالائمه شاهد تولد نویسندگان موفق و آثار ماندگار بودیم.

ایسکانیوز: چه آثاری تاکنون در این هسته ادبی تولید کرده‌اید؟

رضایی: در هسته ادبی آیندگار، تاکنون دو رمان، یک فیلم‌نامه و یک مجموعه داستان نوشته‌ایم. رمان اول، اثری کوتاه در ژانر علمی-تخیلی با محوریت هوش مصنوعی است که در آینده‌ای نزدیک رخ می‌دهد؛ داستان حول نوجوانی شکل گرفته که با نظام هوش مصنوعی مبتنی بر تراشه‌های کاشته‌شده در بدن مقابله می‌کند.

این تراشه‌ها به انسان‌ها امکان مدیریت امور اجتماعی و اقتصادی می‌دهند اما در عین حال ابزار کنترل رفتار نیز هستند. تلاش کرده‌ام با نگاهی متفاوت وارد این موضوع شوم و همان ضرب‌آهنگ پرشتاب و تعلیق بالا را که در آثار قبلی‌ام داشتم، حفظ کنم. رمان دوم ادامه مبارزه آریو است اما در فضایی بسیار متفاوت. نسخه نهایی آن احتمالاً تا یک ماه آینده آماده خواهد شد.

همچنین در کارگاه آموزش داستان، با حضور نوجوانان به آموزش و تبادل نظر درباره ژانر علمی-تخیلی پرداختیم. هر یک از اعضا داستانی کوتاه براساس ایده شخصی خود خلق کردند و بنا داریم همه این داستان‌ها را در قالب یک مجموعه منتشر کنیم. نسخه اولیه آثار آماده است، اما به دلیل تمرکز فعلی بر تکمیل رمان‌ها، بازنویسی مجموعه داستان فعلاً متوقف شده و پس از اتمام پروژه‌های اصلی آن را ادامه خواهیم داد

انتهای پیام/

کد خبر: 1289892

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =