گروه فرهنگ و هنر ایسکلنیوز- «قرهباغ، باغی بزرگ» نوشتهٔ حامد خسروشاهی که در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده و راهی بازار نشر گردیده شده تلاشی است برای بازخوانی یکی از حساسترین و در عین حال ناشناختهترین مناطق پیرامونی ایران؛ منطقهای که نامش طی سالهای اخیر بیشتر با مناقشه و تیترهای سیاسی گره خورده، اما در ورای این هیاهو، تاریخی عمیق، فرهنگی ریشهدار و هویتی پیچیده را در خود جای داده است. خسروشاهی در این کتاب میکوشد تصویری متفاوت از قرهباغ و بهطور کلی جمهوری آذربایجان ارائه دهد؛ تصویری فراتر از اخبار کوتاه و تحلیلهای امنیتی که معمولاً سهم ما از شناخت این همسایهٔ شمالی بوده است.
قرهباغ در ذهن مخاطب ایرانی اغلب با جنگ میان آذربایجان و ارمنستان شناخته میشود؛ جنگی که بار دیگر در سالهای اخیر شعلهور شد و پای بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را نیز به معادلات قفقاز باز کرد. اما «قرهباغ، باغی بزرگ» تلاش دارد این نگاه تقلیلگرایانه را بشکند. نویسنده، بهجای تمرکز صرف بر نبردها و خطوط مرزی، قرهباغ را بهمثابه یک «باغ» میبیند؛ باغی که لایههای متعددی از تاریخ، فرهنگ، موسیقی، غذا و مبارزه را در دل خود جای داده است. این استعاره، از همان ابتدا نشان میدهد که با کتابی صرفاً سیاسی یا نظامی روبهرو نیستیم، بلکه با سفرنامهای اجتماعی مواجه هستیم.
یکی از نکات محوری کتاب، تأکید بر فاصلهٔ شناختی میان ایران و جمهوری آذربایجان است. با وجود همسایگی جغرافیایی، اشتراکات تاریخی، زبانی و فرهنگی، آگاهی عمومی در ایران درباره جامعه و زیست روزمره مردم آذربایجان چندان گسترده نیست. نویسنده بهدرستی یادآور میشود که نگاه ما اغلب محدود به چالشهای سیاسی چند سال اخیر، مناقشات مرزی، یا تحلیلهای ژئوپلیتیکی بوده و کمتر به لایههای عمیقتر این کشور پرداختهایم. «قرهباغ، باغی بزرگ» میتواند بهعنوان یک مقدمه قابلقبول برای آشنایی بیشتر با این همسایهٔ شمالی عمل کند؛ مقدمهای که خواننده را به دیدن فراتر از تیترهای خبری دعوت میکند.
خسروشاهی در روایت خود، به تاریخ قرهباغ و آذربایجان بازمیگردد و تلاش میکند ریشههای مناقشه را در بستر تاریخی آن بررسی کند. این بخش از کتاب نشان میدهد که قرهباغ نهتنها یک نقطهٔ جغرافیایی، بلکه یک بستر از هویتها، خاطرهها و روایتهای متضاد است. نویسنده با نگاهی غیر سیاسی، تاریخ را نه بهصورت خشک و آکادمیک، بلکه در قالب روایتهایی از سفر چند روزهاش بازگو میکند؛ روشی که باعث میشود مخاطب عام نیز بتواند با متن ارتباط برقرار کند.
بخش قابلتوجهی از کتاب به فرهنگ و زندگی روزمره مردم آذربایجان اختصاص دارد. از موسیقی محلی گرفته تا اجرای اپرا در مسکو تا غذاهای محلی، از سبک معماری و مدرنیته شدن بخشهایی از این کشور تا گرایش به سنت، همه و همه در کنار هم تصویری زنده از جامعهای پویا ترسیم میکنند. این پرداخت فرهنگی، یکی از نقاط قوت اصلی کتاب است؛ چرا که نشان میدهد قرهباغ و آذربایجان فقط میدان نبرد و مناقشه نیستند، بلکه سرزمینی با میراث فرهنگی غنی و مردمانی با زیستجهانی خاص خود هستند. نویسنده در این بخشها، با جزئینگری و توصیفهای ملموس، موفق میشود حس نزدیکی و همدلی را در خواننده ایجاد کند.
مبارزات مردم آذربایجان برای حفظ سرزمین و هویت خود نیز بخش مهمی از روایت را تشکیل میدهد. خسروشاهی تلاش میکند این مبارزات را نه صرفاً در قالب روایت رسمی دولتها، بلکه از زاویهٔ نگاه مردم عادی و خانوادهها به تصویر بکشد. این رویکرد، کتاب را از یک گزارش سیاسی صرف فراتر میبرد و به آن بعد دیگری میبخشد. خواننده با داستانهایی مواجه میشود که درد، امید، شکست و پیروزی را در کنار هم نشان میدهند.
با این حال، کتاب خالی از ضعف نیست. یکی از مهمترین نقدهایی که میتوان به «قرهباغ، باغی بزرگ» وارد کرد، نحوهٔ اشاره به اسرائیل است. در بخشهایی از کتاب، از اسرائیل با عنوان «کشور» یاد شده؛ در حالی که در گفتمان رسمی و عمومی ایران، اسرائیل بهعنوان یک رژیم غاصب شناخته میشود. این مسئله میتواند چالشبرانگیز باشد و نوعی ناهمخوانی گفتمانی ایجاد کند. هرچند ممکن است نویسنده از منظر ژورنالیستی و با هدف بازتاب ادبیات رایج در منطقه چنین تعبیری را بهکار برده باشد، اما بیتوجهی به حساسیتهای موجود، نقطهضعفی است که نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت.
در مجموع، «قرهباغ، باغی بزرگ» کتابی است که میکوشد تصویری تازه و چندلایه از منطقهای ارائه دهد که معمولاً در سایهٔ مناقشات سیاسی دیده میشود. این اثر نه ادعای پژوهش دانشگاهی دارد و نه میخواهد بیانیهای سیاسی باشد؛ بلکه روایتی ساده است که تلاش میکند مخاطب ایرانی را به شناخت عمیقتر یکی از نزدیکترین و در عین حال ناشناختهترین همسایگانش دعوت کند و پرداختن همزمان به تاریخ، فرهنگ، موسیقی، غذا و مبارزات، کتاب را به اثری خواندنی و قابلتأمل تبدیل کرده است.
شاید مهمترین دستاورد این کتاب، طرح یک پرسش اساسی باشد؛ چرا با وجود این همه نزدیکی جغرافیایی و تاریخی، شناخت ما از آذربایجان و قرهباغ تا این اندازه محدود است؟ «قرهباغ، باغی بزرگ» پاسخی قطعی به این پرسش نمیدهد، اما دستکم مسیری را برای اندیشیدن و کنجکاوی بیشتر باز میکند. برای مخاطبی که میخواهد فراتر از اخبار روزمره، تصویری فرهنگیتر از قفقاز جنوبی داشته باشد، این کتاب میتواند نقطهٔ شروع مناسبی باشد.
کیانوش رضایی-منتقد*
انتهای پیام/
نظر شما