به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز_اسماعیل والی؛ هنر زیادی میخواهد با شعار امید مردم را ناامید کردن؛ شرایط اقتصادی جامعه سخت است اما مردم ما شرایط سختتر از این را هم در دوران جنگ تحمیلی دیده بودند ولی امیدشان را از دست نداده بودند. اینکه دولتی با نشان دادن در باغ سبز و دادن وعدههای رنگارنگ بر سر کار آید و توان تحقق وعدهها را نداشته باشد؛ نه تنها مردم را ناامید میکند که باعث عصبانیت آنها هم میشود.
دانشگاه به واسطه حضور روح جوانی حاضر در آن همیشه منبع امید و نشاط در جامعه بوده است اما دانشجوی امروز ناامید و سرخورده است. ناامید از آینده مبهم خود و سرخورده از فریبی که خورده است. جوانان و دانشجویان مهمترین سرمایه اجتماعی دولت کنونی بود که با حمایت آنها توانست بر سر کار آید؛ سرمایهای که به خاطر شنیدن دروغها و عملی نشدن وعدهها امروز احساس میکند؛ فریب خورده است.
امید بستن به دشمن و ناامید کردن نخبگان
گره زدن حل مشکلات اقتصادی به مذاکره با آمریکا، اقتصاد کشور را شرطی کرده است. راهکار دولت برای جذب سرمایههای خارجی به خاطر همین موضوع موفق نبوده و از طرف دیگر سرمایهگذاران داخلی هم به خاطر عدم ثبات بازار داخلی ترجیح میدهند که سرمایههای خود را یا از کشور خارج کنند یا آن را در بازارهای غیرمولدی چون ارز و ملک سرمایهگذاری کنند.
اقتصاد نابهسامان امروز بیشتر از اینکه نتیجه تحریمهای خارجی باشد؛ حاصل امید بستن به دشمن و ناامید کردن نخبگان است. دانشگاه به عنوان محل پرورش نخبگان و تولید علم در جهت حل مشکلات کشور امروز خود درگیر مشکلاتی است که نتیجه توجه نداشتن دولت به این نهاد به عنوان نهاد تحولساز در جامعه است.
بیتدبیری دولت تنها منحصر به حوزههای اقتصادی و اجتماعی نبوده است و یقه آموزش عالی کشور را هم گرفته است. مسائل گذشته دانشگاهها نه تنها حل نشده که حجم آنها افزایش یافته است؛ اما امروز مهمترین مسأله آموزش عالی ناامیدی به وجود آمده بین دانشجویان است.
وزارت علوم نیازمند تحول ساختاری
تحول در ساختارهای مدیریتی و اداره کشور از ضروریات دولت آینده خواهد بود. لازمه تحول هم استفاده از علم دانشگاهیان و روحیه جوانی و تحولخواه است؛ اما ساختار وزارت علوم و دانشگاههای کشور خود دچار مشکلاتی است. در حال حاضر بسیاری از دانشگاههای ما صرفا به محلی برای آموزش تبدیل شدهاند؛ آموزشی که بخش زیادی از آن نه منتج به مهارت میشود و نه به تولید فناوری میانجامد.
بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی یکی از موضوعاتی است که ناکارآمدی ساختار فعلی آموزش عالی کشور را به خوبی نشان میدهد. دانشگاه قرار است مشکلات کشور را حل کند اما در سالهای اخیر و با کاهش تعداد متقاضیان ورود به دانشگاه، جذب دانشجو به مهمترین دغدغه دانشگاهها و وزارت علوم تبدیل شده است.
وزارت علوم به جای آنکه برنامه خود را مبتنی بر پرورش دانشجوها قرار دهد که بعد از فارغالتحصیلی بتوانند در شغل متناسب با رشته خود مشغول شوند به فکر پر کردن صندلیهای دانشگاه هستند. غلامحسین رحیمی معاون پژوهشی و فناوری وزارت علوم، پنجم خرداد و در کنفرانس ملی انجمن علمی پارکهای علمی و فناوری و مراکز رشد گفته است: «در آینده نزدیک اکثر دانشگاههای کشور با کمبود داوطلب ورود به دورههای دکتری روبرو میشوند».
رحیمی با بیان اینکه «نمیتوانیم به طور مرتب روی متقاضیان نامحدود دورههای دکتری و کارشناسی ارشد حساب کنیم»؛ راهکار را تقویت دورههای پسادکتری و دستیاری پژوهشی عنوان میکند. این مسأله در حالی از سوی معاون پژوهشی وزارت علوم مطرح شده که حتی برخی از فارغالتحصیلان مقطع دکتری در کشور بیکار هستند و به جای اینکه تمرکز خود را بر این مسأله بگذارند؛ فکر خود را درگیر کاهش داوطلب ورود به دکتری و جبران آن با برگزاری دورههای پسادکتری کردهاند.
دانشجویان دکتری ما در حالی بعد از فارغالتحصیلی هم بیکار میمانند که در کشورهای پیشرفته دنیا دانشجویان این مقطع، همزمان با تحصیل حقوق هم دریافت میکنند. این دانشجویان از همان لحظه ورود به دوره دکتری موضوع پژوهششان مشخص است و باید روی پروژهای که دانشگاه تعیین کرده کار تحقیقاتی انجام دهند. موضوعاتی که دانشگاه برای سازمانهای دولتی و خصوصی انجام میدهد و بابت انجام آن هزینه دریافت میکند و از همین طریق حقوق دانشجوها هم تامین میشود.
مهاجرت نخبگان حاصل ناامیدی
ناامیدی و بیکاری بسیاری از دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی را به فکر خروج از کشور انداخته است. وضعیت به حدی بغرنج شده که کمتر جوانی پیدا میشود که گوشهای از ذهنش درگیر مهاجرت نباشد. بیان این مسأله شاید سیاهنمایی به نظر آید اما واقعیتی است که اگر گفته نشود و برای آن برنامهریزی صورت نگیرد؛ شاهد عواقب بد آن در آینده خواهیم بود.
چهارم خرداد و در جلسه ۸۴۱ شورای عالی انقلاب فرهنگی که به ریاست رئیس جمهور برگزار شد؛ مصوبه راهکارهای ارتقاء، جذب، نگهداشت و بازگشت نخبگان، به منظور حفاظت و صیانت از نخبگان، تسهیل بازگشت نخبگان ایرانی در سطح جهان و حضور نخبگان کشورهای اسلامی در کشور مورد تصویب اعضای شورای عالی قرار گرفت.
سعید رضا عاملی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره این مصوبه گفته است که با استفاده از این ظرفیت فرآیند جذب نخبگان کوتاهتر میشود. اصل این مصوبه و توجه به بازگشت نخبگان، فارغ از محتوا و راهکارهایی که برای این کار در نظر گرفتهاند؛ امر مبارکی است اما خوب بود آقای روحانی به عنوان رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی به عوامل این مهاجرت هم توجه میکرد. عواملی که ناشی از عملکرد آقای روحانی در نقش ریاست قوه مجریه در ۸ سال گذشته است.
از این گذشته وقتی صف مهاجرت نخبگان و جوانان از کشور اینقدر طولانی شده، چطور انتظار داریم؛ کسانی که بعد از تحمل مشقت فراوان توانستهاند خارج از کشور برای خود شغل و درآمدی دست و پا کنند دوباره به کشور برگردند. نخبگان ایرانی خارج از کشور وقتی شاهد این موج تقاضای خروج از کشور هستند با چه امیدی میخواهند به کشور برگردند.
«کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی»؛ این ضربالمثل احتمالا پاسخ نخبگان خارج از کشور به رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی، در مقابل مصوبه ذکر شده باشد. وقتی رئیسجمهور محترم نتوانسته به وعدههای خود عمل کند و وضعیت اشتغال و اقتصاد مردم هم در این سالها روز به روز بدتر شده است؛ چرا جوان نخبه مهاجرت کرده به وی و مصوباتش اعتماد کند؟
وقتی این همه جوان تحصیل کرده و آماده به کار در کشور، به خاطر بیکاری و وضعیت بد اقتصادی و معیشت از آینده خود ناامید شدهاند؛ وقتی سن ازدواج دختر و پسر ایرانی به خاطر مشکلات اقتصادی به بالاتر از ۳۰ سال رسیده؛ وقتی افسردگی، گوشهگیری و سرخوردگی جزوی از زندگی جوان امروز شده و بعد هم از رئیسجمهورش میشنود: «اگر کسی بیکار باشد مقصر خودش است»؛ چطور انتظار داریم جوان دانشجو از آینده خود ناامید نباشد.
«باغ تفرج است و بس، میوه نمیدهد به کس»؛ این ضربالمثل حکایت عملکرد دولت تدبیر و امید در این سالها بوده است. کسانی که با هزار امید و آرزو به گلابیهای برجامی و غیربرجامی این دولت دل بستند؛ امروز فهمیدهاند که باغ این دولت درختانش پیر بود و فقط برای تفرج آقازادهها و بالانشینها به کار آمد؛ سر دانشجو و کارگر و کارمند و معلم هم کلاه رفت و خبری از میوه نبود.
جامعه بدون امید، حیاتش، حیات نباتی است؛ روح ندارد و خبری از نشاط در آن نیست. دولت آینده برای حل مشکلات جامعه، چه از نوع اقتصادی و چه از نوع اجتماعی، باید نگاهش معطوف به دانشگاه باشد. دانشگاه متحول شود؛ جامعه را هم متحول میکند؛ اما پیش از هر چیز باید امید را به جامعه دانشگاهی به خصوص دانشجو برگرداند.
انتهای پیام/
نظر شما