به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری ایسکانیوز، سعیدرضا عاملی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در مراسم افتتاحیه «ششمین دوره مقدماتی طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی» در سالن فردوسی دانشگاه تهران برگزار شد، اظهار کرد: از تلاش عزیزانی که در راهاندازی دورههای تحلیلی، اندیشمندانه و نخبگانی فعال هستند، قدردانی میکنم. همچنین از فرمایشات استاد برگزیده، دانشمند و اندیشمند عزیزمان حضرت آیت الله جوادی آملی استفاده کردیم که سخنان نغز و پایهای را در آغاز همایش داشتند. عرایضم را در پنج قسمت تنظیم کردهام و در ابتدای مباحثم به اهمیت علوم انسانی و علوم اجتماعی در مقایسه با سایر علوم میپردازم. علوم انسانی و علوم اجتماعی به دلیل اینکه با انسان و پیچیدگیهای رفتاری آن سروکار دارد، دانششان به مراتب سختتر، ژرفتر و پیچیدهتر از علومی است که با جسم انسان و علومی که با شناخت پدیدههای هستی و فیزیک هستی چون علوم مهندسی، علوم پزشکی یا علوم پایه سروکار دارد.
استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: علوم انسانی و علوم اجتماعی از زمره علومی است که با فکر، آموزه ها، رویکردها، فهم، نوع رفتار کلامی و غیرکلامی و جهانبینی انسانها سروکار دارد و فهم این پدیده خلقت بسیار پیچیده است. ما بر عالم ذهن اشرف نداریم بلکه از آثار رفتاری عالم ذهنی انسانها حدس و گمانهایی میزنیم که چه نظام معرفتیای در فکر آن انسان خوابیده است.
علوم انسانی و علوم اجتماعی به لحاظ روشی تحت تاثیر علوم تجربی است
عاملی، علوم انسانی و علوم اجتماعی را به لحاظ روشی طی این دو قرن اخیر، تحت تاثیر علوم تجربی عنوان کرد و افزود: همان نگاه دکارتی که فرض میکرد اگر خط کشی در اختیار داشته باشد، همه پدیدههای هستی را از جمله رفتار انسان را میتواند اندازه گیری کند، نگاهی که در علوم تجربی با سعی، خطا و آزمایش تلاش میکرد، پدیدهها را کشف کند؛ اما در عمق فهمش با پدیده خطاپذیری روبرو بود، بدین معنی که علمای علوم تجربی از حیث دست یافتن به «فهم قطعی» دستشان بالا بوده و هست. از آغاز عنوان شده ما فهم قطعی نداریم و اعتقاد دارند اگر یافتهای را به دست آوردهاند که با یافته جدید نقض شود، یافته قبلی را غلط میدانند و عکس آن هم صادق است. به عنوان مثال عاملی که باعث درمان سرطان فرض شده است، بر اساس یافتههای جدید میتواند دلیل تشدید سرطان باشد!
وی ادامه داد: علوم انسانی و علوم تجربی هم از همین الگوی شناخت تجربی تبعیت کرد. بسیاری تلاش کردند با مطالعات تجربی به ابعاد وجودی انسان دست یابند. همانطور که با مطالعات اجتماعی آشنا هستید، قاعدتا از پیمایش استفاده میکنند. در پیمایشها، پژوهشگر هم سوال و هم جواب را تحمیل میکند. گویههایی را در کنار مولفهها قرار میدهیم و فرد پاسخ میدهد مثلا در طیف لیکرت به صورت سه گویهای، پنج گویهای، هفت گویهای، نه گویهای و یا از روشهای متنوع پیمایش استفاده میشود که هم سوال و هم جواب به پاسخگو تحمیل میشود. کسانی که با روشهای تجربی علوم انسانی آمیخته شدند، اساسا روش را تنها روش تجربی میدانند.
روشهای تجربی در فهم "کلیشه" ایجاد میکند
استاد دانشگاه تهران به اثر خود تحت عنوان «روشهای تحقیق در مطالعات فرهنگی و رسانه» اشاره و اظهار کرد: اگر این کتاب را ملاحظه کرده باشید، در آن ۴۰ روش را مخصوصا برای شکستن هیمنه روشهای تجربی معرفی کردهایم. روشهای تجربی قابل استفاده و قابلیت روایی دارد؛ اما بسیاری از اوقات خطاپذیر است. همچنین روشهای تجربی در فهم کلیشه ایجاد میکند، فهمش ناظر بر شناخت فردی نیست، بلکه شناختی کلیشهای و جمعی است.
روشهای پسامدرن، مطالعات پیشینی را نقض میکند
وی تاکید کرد: در مطالعات انسانی، بیشتر تحت تاثیر روشهای تجربی بودهایم، افزود: به دنبال روشهای تجربی، روشهای پسامدرن آمد و این روش از اول تمام مطالعات پیشینی را نقض کرد. درحقیقت پست مدرنها خصوصیت فکریشان این است که باید داستان را از اول شروع کرد و به نوعی از این واژه انگلیسی "Defamiliarization " استفاده میکنند که بنیان پسامدرنیزم است؛ آنها از ابتدا عنوان میکنند که ما با پدیده آشنا نیستیم. درواقع بر اساس این نگاه، هیچ اعتمادی به یافته ای دوره تجدد اعتماد نیست و خود را درگیر هیچ نوع دانش پیشینی نمی کنند. در نگاه پسامدرن هیچ نوع اعتماد آفرینی وجود ندارد و هیچ نگاه کمالگرایانهای به آینده نیست و بیشتر منشاء یک به هم ریختی فکری است. لذا هنر پسامدرن گرفتار آشفتگی و برهم ریختگی است. بنابراین هر آشفتگی در هنر برچسب هنر پسامدرن دارد.
علوم انسانی و علوم اجتماعی در طبقهبندی سختترین علوم است
عاملی مدل و روش پسامدرن را نوعی تشویش فکری به مراتب پیچیدهتر از روشهای تجربی مدرن دانست و اظهار کرد: روشهای تجربی یک سری از قاعدهها، ضوابط و فهمهای شکل گرفتهای را ایجاد میکرد؛ اما در نگاه پسامدرن رویکرد دقیقی وجود ندارد. این موضوع را از باب ورود به بحث روش و نظریه عرض نکردم بلکه از این باب عنوان کردم که رفتار انسان، غیر از جسم انسان است. طبیعت هستی غیر از خود انسان است. در فهم انسان پیچیدگیهای زیادی وجود دارد که باعث میشود علوم انسانی و علوم اجتماعی را در طبقهبندی سختترین علوم به لحاظ فهم و دقت فهم بدانیم. لذا نباید نگاه دست چندم به علوم انسانی داشته باشیم. شاهدیم کسانی که توان رفتن به رشتههای ریاضی و تجربی ندارند، میگویند جهنم، علوم انسانی را انتخاب میکنیم. بنابراین این نگاه سطحینگرانه نباید به علوم انسانی باشد. باید اذعان کرد فاخرترین و توانمندترین اشخاص وارد حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی شوند.
در علوم انسانی باید به تعداد مولفههای بسیاری توجه کرد
استاد دانشگاه تهران بیان کرد: در علوم تجربی متغیرها را به صورت محدود، دو یا سه تایی میگیریم و محیط را ثابت نگه میداریم که بتوانیم رابطه علی و معلولی را کشف کنیم؛ اما در علوم انسانی باید به تعداد مولفههای بسیاری توجه کرد. در علوم انسانی با انسانی روبرو هستیم که ذهنش ممکن است رویایی باشد و در رویاهایی سیر کند که رویا بر رفتارش تاثیرگذار باشد! با انسانی سروکار داریم که تابع هنجارهای اجتماعی است و همچنان جامعه، جامعه ای هنجاری است. اگرچه بسیاری معتقدند که به دلیل بلوغ انسانی هنجارها ضعیف شده است اما در اصل هنجارها جا به جا شده است. لزوما هنجارهای محیط بومی بر انسانها تاثیرگذار نیست بلکه هنجارهای فرابومی و غیر بومی هم وارد میدان تاثیرگذاری شده است. هنجار یعنی چه؟ هنجار به ارزش مورد پذیرش و عمومیت یافته و مقبول یافتگی گفته میشود و زمانی که افراد به معنایی درون جمع قرار میگیرند، تابع جمع میشوند. انسانهای متفکر، اهل تحلیل، فاخر و استثناییای هستند که درباره موضوعات قطعنظر از آنچه که هست، در رفتار اجتماعی به موضوع نگاه میکنند. در دوره جدید عوامل متعددی وارد زندگی ما شده است که پیچیدگی انسانها را افزایش داده است.
نگاه انتقادی و نقد به چه معنا است؟
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح کرد: در این دوره مقدماتی طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی، قصد دارید یک نگاه انتقادی را در ذهن و فهمتان تقویت کنید. نگاه انتقادی و نقد به چه معنا است؟ در نقد بسیاری اوقات، مغالطههایی صورت می گیرد. یکی از مغالطه های نقد این است که عیب و ایرادها را ببینیم و آنها را برجسته کنیم و ظرفیت های و نقاط کانونی یک نظریه، یک متن، یک ایده و یک پدیده اجتماعی را نادیده بگیریم. درواقع سیاهههای مسیر، فکر و اندیشه را درک کنیم و آنها را نمایان کنیم ولی ابعاد دیگر یک امر را نادیده بگیریم. به عبارتی بخشی از نقد این است اما نه همه ی آن. نقد از ذهن متفکر تراوش میکند. تفکر در قرآن کریم با ۱۲ واژه ای که مربوط به تلاش های ذهنی انسان است، چون تفکر، رأی، تدبیر، عقل، علم، حزم و ... طرح شده است. به فرمایش امیرالمومنین، امام علی (ع): "بالفِکرِ تَنجَلی غَیاهِبُ الاُمورِ" با اندیشیدن، تاریکی ها تبدیل به روشنی میشود. تفکر یعنی ظرفیتی که میتواند مجهولات تصوری و تصدیقی را تبدیل به معلومات تصوری و تصدیقی کند. البته در درجه اول باید مجهول را یافت چون در غیر این صورت روی هوا سنگ میزنیم و مجهولی نیست که تبدیل به معلوم جدید شود.
نقد از تفکر بر میخیزد
سعیدرضا عاملی گفت: نقد از تفکر بر میخیزد و قرآن در تعابیرش درباره تفکر، آموزههای بسیار بزرگی دارد. سعادت انسان با تفکر گره خورده است. در سوره ملک آیه ۱۰ آمده است "لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ" اگر از اهل شنیدن و تعقل بودیم، جای ما در جهنم نبود. ما بسیاری از شنیدهها را دریافت و عمل میکنیم و این عاقبت سعیر و شعلههای این آتش در دنیا برافروخته شده است و هیزم این آتش را با اهل عقل نبودن فراهم شده است. لذا تعبیر قرآن کریم فقط درباره حیات پس از مرگ نیست، بلکه درباره حیاتی است که انعکاس حیات زندگی امروز ما است. امروز اگر اهل شنیدن و تفکر باشیم سعادتمندیم و بازتاب آن در سعادت اخروی ما بروز پیدا میکند.
وی ادامه داد: معتقدم باید در نقد به چهار رکن آن توجه کنیم. رکن اول نقد؛ شناخت پدیده مورد مطالعه است. قبل از شناخت پدیده مورد مطالعه و مداقه دقیق در شناخت پدیده، آن را نمیتوان نقد کرد. یکی از معلمین ما درباره نوع نگاه شهید مطهری میگفت آنطور که ایشان مکتب مارکسیست را درک کرده، خود مارکسیستها این اصول را درک نکردهاند. درحقیقت این حاکی از فهم دقیق درباره پدیده است تا به نقد آن بپردازد.
نقد بدون توجه به نقطه مطلوب، تنظیم و تصویر نمیشود
استاد دانشگاه تهران رکن دوم نقد را درباره شناخت ظرفیت های یک فکر و برجسته سازی داشته های آن پدیده بیان کرد و گفت: ما در نقد ابتدا، خود یافته های پدیده را مشخص میکنیم. چه چیزی است و چه چیزی نیست؟ معلومات و مجهولات آن را بیان و فهم میکنیم و در مرحله سوم نقد به بیان ضعفها، کاستیها و فاصلهها میپردازیم، همچنین در نقد باید نقطه مطلوب داشته باشیم چون نقد بدون توجه به نقطه مطلوب، تنظیم و تصویر نمیشود. گاهی یک ایده و نظر را در درون خود آن ایده نقد میکنیم اما گاهی نقد ما ناظر بر افق مطلوب است. لذا وقتی تک جانبه نگری نظام های فکری سوسیالیستی و لیبرالیستی را با نگاه جامع نگر اسلام مقایسه می کنیم، نقد متفاوتی شکل می گیرد. در نگاه مطلب نگر، نقد منتهی به راه حل و برون رفت می شود. دکتر عاملی رکن چهارم نقد را توان ارایه راه حل و برون رفت ایجاد کردن و حرکت به سمت حوزه دانشی دانست.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، عرصه دیگر نقد را حوزه نظامها و سیستمها بیان کرد و گفت: این عصر را عصر الگوریتم نامگذاری کردهاند. عصر الگوریتم یعنی چه؟ الگوریتم در طبیعتش فرآیند و بازخوردهای آن را مد نظر دارد. در طراحی یک الگوریتم برنامه ای این نگاه وجود دارد که چگونه از نقطه الف به نقطه ب و جیم و دال برسیم. اگر در نقطه دال دچار مشکل شدیم، مسیر بازگشت چیست؟ الگوریتم یک ماژول یا پودمان است که فرآیندهای رابطههای بین چند گره (Node) را شکل می دهد. در واقع در بستر تعریف روابط برنامه ای بین این گره و پودمان ها الگوریتم های به هم پیوسته شکل می گیرد و نوعی "رفتار داده ای" را بوجود می آورد. در حال حاضر در دوره الگوریتم ها زندگی میکنیم و این نظام الگوریتمی حاکم بر ما، بازتابش بسیاری از تغییرات رفتار اجتماعی است که باید به آنها توجه کرد.
استاد دانشگاه تهران بیان کرد: پدیدههای پر بسامد جهان امروز در جهان دادهای، اولویتهای رفتاری جوامع را نشان میدهد و این رفتار دادهای شده، خالق دانشهای جدید از جمله «جامعهشناسی دادهای و مردمشناسی دادهای" خواهد بود. این دوره را باید «عصر دادههای بزرگ» نام گذاشت. باید گفت پایه گذار الگوریتم خوارزمی است که پایه گذار محاسبات خاص بود که در مواردی لگاریسم را هم به آن نسبت میدهند. اگر در زمان خوارزمی الگوریتم یک نوع رفتار ریاضی بر روی کاغذ برای حل یک مسئله بود، امروز الگوریتم رفتار ریاضی در جهان دادهها است. دادههای بسیاری وارد زندگی ما شده است. امروز سایت internetlivestats را نگاه میکردم. این محیط به لحظه داده های فضای مجازی را منعکس می کند. از اول ژانویه ۲۰۲۱ تا کنون ۸۵ تریلیون ایمیل ارسال شده است. این تعداد چند نزدیک به هزار برابر جمعیت جهان است؟ ممکن است بگویید بسیاری از ایمیلهای جمعی و ارسال های تبلیغاتی یا بیهوده است اما به هرحال تبادل اطلاعات صورت میگیرد. همچنین در جهان دو و نیم تریلیون جستجوی اطلاعات در همین سال جاری انجام گرفته است. کاربران فعال گوگل که روزانه آن را رصد میکنند، نزدیک به یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون جمعیت کاربران اینترنت است، در همین دوره زمانی ۲ تریلیون ویدئو در بستر یوتوپ دیده شده است که ۴۰۰ برابر جمعیت جهان است و این بدین معناس که بطور متوسط هر کاربر ۴۰۰ ویدئو در بستر یوتوپ دیده است.
آمریکاییها درباره حکمرانی اینترنت با کسی معامله نمیکنند
عاملی تاکید کرد: در چه فضایی زندگی میکنیم؟ و در چه جهان دادهای، جستجو صورت میگیرد؟ گوگل بر مبنای چه الگوریتمی به ما پاسخ میدهد؟ چه سایتی را اول و چه سایتی را دوم مبنا قرار میدهد؟ هر واژه ای را که در گوگل جستجو میکنید، چرا اول به ویکیپدیا شما را سوق میدهد؟ شاید بگویید تراکنش مراجعه به ویکیپدیا بیشتر است؛ اما در همه موارد این گونه نیست! ویکیپدیا، تویتر، گوگل، MSN، Imdb، فیسبوک همگی آمریکایی (کالیفرنیایی) هستند و تمام آنها در سرزمین آمریکا و در بستر تفکر آمریکایی طراحی شدهاند. با اتفاقی که در جهان رخ داده همه مردم دنیا، کاربران جهان مجازی آمریکا شدهاند؛ این یک پدیده پیچیده است. در نظام داده کاوی، رفتار ما کاملا قابل تیپ بندی، اولویت سنجی است. بسیاری از اینکه اطلاعاتشان بر روی شبکه ملی اطلاعات کشور بیاید، احساس نگرانی میکنند؛ اما اگر اطلاعاتشان در سرورهای گوگل قرار بگیرد، هیچ احساس نگرانی نمیکنند. اگر آقای «لری پیچ» یهودی که ارتباط با نظام صهیونیستی دارد، اطلاعات ما را داشته باشد، از نظر بعضی جای نگرانی نیست! در کتاب مطالعات انتقادی استعمار مجازی آمریکا که ۱۰ سال پیش نوشتم، با شناختی که دارم گفتم فضای مجازی در بستر حاکمیت آمریکا قرار دارد. IP افراد همه در آمریکا تعریف میشود. آمریکاییها حاضر نیستند درباره حکمرانی اینترنت با کسی معامله کنند.
الگوریتم های دادهای ملتهای دنیا در انحصار آمریکا است
استاد دانشگاه تهران افزود: در نشستهای حکمرانی اینترنتی " internet governance" که همه ساله در کشورهای مختلف برگزار میشود، بسیاری تلاش کردند که این بحث را به مشارکت جهانی برسانند که مدیریت اینترنت در یک همکاری جهانی باید شکل بگیرد. گفتند بسیار خب شما شروع کننده بودید اما در حال حاضر همه کشورها از آن استفاده میکنند و نیازمند یک قرارداد جهانی در استفاده و مدیریت اینترنت هستیم و یک طرفه این فضا را نمیتوان مدیریت کرد! لازم به ذکر است در استعمار اول آمریکا، فیزیک جهان را گرفت، در استعمار دوم فرهنگ جهان را تسخیر کرد و در استعمار سوم الگوریتمهای دادهای ملتهای دنیا را در انحصار خودشان درآوردند. این فضا حوزههای پیچیده مطالعه علوم انسانی و علوم اجتماعی است! حال باید در این فضا چه کار بکنیم؟ ما فقط روزانه میگوییم، رفتار مردم جامعه در حال تغییر است و علت آنرا دقیق و بر مبنای جهان دادهای شده جدید تحلیل نمیکنیم.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی بیان کرد: بزرگترین اتفاق اواخر قرن نوزدهم اختراع مورس و بدنبال آن تلگرام و تلکس بود. زمانی که مورس انگلیسی اولین بار به لحظه پیام را برای فرامکان مخابره کرد، باعث ارتباطات فرامحلی در یک لحظه شد که از آن تعبیر به ارتباطات هم زمانی کردند. درواقع این صنعت رو به جلو پیشرفت کرد. پایه منطق ارتباطی اینترنت، مورس است و بعدها ارتباطات شبکهای داخلی و سپس ماهیت رقومی (دیجیتال) شکل گرفت. ماهیت دیجیتال را باید در مقابل ماهیت آنالوگ استفاده کرد. ماهیت دیجیتال یعنی چه؟ ماهیتی که تابع منطق صفر و یک است و به صورت رقومی و عددی است. زمانی که عددی شد یعنی تابع جهان ریاضیات و منطق ریاضیات بر آن حاکم است. گوگل معنای ریاضیاش یعنی یک و ۱۰۰ صفر در ادامه آن؛ گوگلپلکس (که ساختمان گوگل است) یعنی گوگل به توان گوگل است. آیا می توان یک با صد صفر را به توان یکی با صد صفر را محاسبه کرد؟ بالاترین عددی که امروز داریم توکتوسکند یعنی ۱۰ به توان منهای ۲۴ است. عبد الاسلام زمانی که پیکوسکند را اختراع کرد، جایزه نوبل را دریافت کرد. درحقیقت اثبات عبدالاسلام یک به توان منهای ۱۵ بود که اثبات آن تابع منطق ریاضی است.
جامعه، فرهنگ و ارتباطات ما فرامحلی شده است
وی این جهان را جهان ریاضی عنوان کرد و گفت: گوگل یک شرکت پدر به تعبیر انگلیسی" father company" تحت عنوان "آلفابیت" درست کرد. درحقیقت شرکت مادر شرکت گوگل، آلفابیت است. آلفابیت یعنی چه؟ آلفابیت یعنی "الفباء" چون جهانی که گوگل به دنبال مدیریتش است، جهان بیان، متن و نوشتار است. این جهان ریاضی به نوعی مدیریت جهان آلفابیت است. لری پیچ در فلسفه اسم آلفابیت می گوید ما بدنبال ورود فراگیر به جهان محتوا هستیم. ارزش سرمایه گوگل به یک تریلیون و ۴۰۰ میلیارد دلار رسیده است، این کمپانی ها بزرگ شدند. باید گفت از ۱۰ کمپانی بزرگ جهان ۹ کمپانی در حوزه فناوری مجازی هستند. پس این عرصه را باید شناخت! جامعه، فرهنگ و ارتباطات ما فرامحلی شده است. این فرامحلی شدن فرهنگ و جامعه به نوعی ضرورت «علوم انسانی و علوم اجتماعی محلی، فرامحلی و جهانی» را ضرورت می بخشد.
عاملی تصریح کرد: چگونه می توانیم به یک علوم انسانی فاخر و سعادت آفرین دست یابیم؟ در بیانم روشن است که رسالت علوم اجتماعی، سعادت آفرینی برای جامعه است. برخی علوم را اساسا خنثی و منفعل "passive و neutral" تعریف میکنند و اعتقاد دارند علوم نباید جانبداری داشته باشد، البته در مقام فهم، پدیده را باید بدون جانبداری درک کرد اما در مقام راهکار و راهبرد ایجاد کردن، باید به مسیر و هدف توجه کرد. درحقیقت ما می خواهیم به سمت تمدن نوین اسلامی و استقرار جامعه نوین اسلامی و ارزش های آن برویم. علوم انسانی رسالتش در افق گشایی حرکت به سمت کمال است. این موضوعات شعار نیست، شاید با فاصلهای از این مباحث جنبه شعاری پیدا کند اما واقعیت این است که علم باید بتواند حل مسئله کند. علوم انسانی و علوم اجتماعی الهی و اسلامی در هدف گذاری معنا پیدا می کند و بومی شدن علوم انسانی مستلزم آن است که حل مسئله معطوف به آن هدف را انجام دهیم.
علمی موفق است که بتواند به قانون الهی خداوند توجه کند
استاد دانشگاه تهران اظهار کرد: مسیر علوم انسانی بومی و راهگشا برای حل مسائل ملی و فرهنگی کشور این است که خودش را دریابد. در واقع علمی موفق است که بتواند به قانون الهی خداوند توجه کند. قانون خداوند هم برای رفتار انسان و هم برای همه موجودات هستی است. همه هستی داری قوانین بایسته است که شکستن آن منشاء فساد و تخریب حقیقت هستی، جامعه و انسان می شود.
در سیر مراتب روشی علوم امروز به روشی رسیدیم که از آن تعبیر به "biomimetic" (شبیه سازی هستی) میکنند. چرا به سمت آن "biomimetic" حرکت کردهاند؟ آنها بیان میکنند علم تجربی نقطه خطا دارد و باید از قوانین هستی الهام بگیریم تا به یک علم قابل اعتماد برسیم. این بحث علوم تجربی غرب است. در کتاب "اینترنت و علوم" ۳۰ صفحه درباره شبیه سازی هستی و رویکرد آن آوردهام.
به قوانین خدا باید دست پیدا کرد تا به علم قطعی برسیم اگرچه ما که پیرو اهل بیت (ع) هستیم، در مبنا خودمان را مخطئه میدانیم و میگوییم درک ما ممکن است انطباق با آن قانون پیدا کند و ممکن است خطا کنیم. در عین حال از مسیر شناخت قوانین و مقررات الهی حرکت کردن، دانش قابل اطمینانی را برای ما فراهم می کند با پذیرش این اصلی موضوعی که نیز در فهم دچار اشتباه می شویم. چیزی که در این مسیر میتواند سرشت ما را درست بسازد این است که وجودمان را مهذب از خطا کنیم و به فرموده امیرالمومنین امام علی (ع) "الهواء یمنع العقل" هوای نفس مانع عقلانیت میشود. خلوص عقل به رهیدن از نفس و خودخواهی است و تقویت توحید در فکر و اندیشه است. اگر شخصی خودش را مهذب کند، میتواند به عقل راهگشا و سعادتآفرین دست یابد.
انتهای پیام/
نظر شما