به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری ایسکانیوز، در کشور ما حدود ۱۶هزار شهید گمنام وجود دارند که خانوادههایشان هنوز منتظر بازگشت فرزندشان هستند. فرزندانی که روزی با هزار امید و آرزو راهی جبهه شدند و پس از سالها هنوز هم خانوادهها منتظر چند تکه استخوان از پارهی تنشان هستند.
سینما تاکنون در زمینه شهدای گمنام بسیار کوتاهی کرده و شاخصترین فیلمهای داستانی در پرداختن به شهدای گمنام بوسیدن روی ماه و شیار ۱۴۳ بوده است. سینمای مستند هم البته در این زمینه فعالیتهایی داشته و یکی از فیلمهایی که به این موضوع پرداخته و جایزه جشنواره حقیقت را نیز از آن خود کرده، مستند «برادرم نادعلی» است که به مصائب خانوادههای یک شهید گمنام پرداخته، پدری که در فراق دوری فرزندش جان سپرده و برادری که هنوز به دنبال کوچکترین حق خود یعنی آزمایش دی ان ای برای شناخت جنازه برادر شهیدش است.
علی تکروستا، کارگردان این فیلم مستند با اشاره به سوژه این فیلم و رنجهای فراوان خانواده دهقانکار در فراغ فرزندان شهیدشان گفت: یکی از اتفاقات دردناکی که برای خانواده نادعلی رخ داد این بود که پدر در فراق پسر به جنون رسید. خیلی وقتها گم میشد و خبری از وی نبود، آخرین بار که رفت تا یک ماه هیچ خبری ازش نبود تا اینکه محیط بان شهر صالحیه او را در حالی پیدا میکند که کفشش را زیر سرش گذاشته و روبه قبله از دنیا رفته است.
قصه شهدای گمنام در شلوغیهای امروزمان فراموش شده است
وی ادامه داد: به نظرم قصه شهدای گمنام در شلوغیهای امروزمان فراموش شده است. هنر مستندساز این است که قصههای فراموش شده یا کمتر مورد توجه قرار گرفته را پیگیری کند. پدران و مادران شهدا به دلیل حجب و حیایی که دارند شاید خیلی نتوانند مطالبات خود را فریاد بزنند و پرداختن به درخواستهای آنان از طریق ساخت فیلمهای مستند بسیار مهم است.
این مستندساز خاطرنشان کرد: وقتی این موضوع را در سطح کلان میبینید، متوجه میشوید که خانواده شهدای گمنام در اثر فراق فرزندشان رنجهای زیادی را به جان خریدند و حتی خیلی از آنان همچنان چشم انتظار هستند تا خبری از عزیزشان برسد. همین موضوع تبدیل به دغدغهای برایم شد که در مستند «برادرم نادعلی» آن را میبینید. همیشه برایم این سوال وجود داشت که مگر نمیتوان با آزمایش DNA این شهدا و خانوادههای آنان را آزمایش کرد تا از چشم انتظاری دربیایند؟
تک روستا با اشاره به اینکه هنوز هم جمعی از شهدای گمنام شناسنامه DNA ندارند، گفت: با تحقیق و پژوهشی که انجام دادم متوجه شدم که این آزمایش از سال 1382 وارد ایران شده است. بنابراین شهدای گمنامی که از سال 1382 به بعد دفن شدهاند، شناسنامه DNA دارند و تمام خانوادههای شهدا نیز این آزمایش را دادهاند. با تطابق این موارد میتوان جمعی از شهدای گمنام را شناسایی کرد، با این حال حدود 10 هزار شهید قبل از سال 1382 دفن شدهاند و اطلاعات DNA از آنان نداریم.
وی اضافه کرد: در این فیلم میبینیم که برادر شهید نادعلی دهقانکار به دنبال دریافت مجوز برای نبش همان قبر و انجام آزمایش DNA است، در این فیلم پیگیریهای این برادر شهید و مشکلاتی که پیش رویشان قرار میگیرد به تصویر کشیده شده است. برای مثال میبینید که مصائب اداری چه مشکلاتی را برای آنان به وجود آورده است.
این مستندساز در خصوص داستان کلی فیلم اشاره کرد: «برادرم نادعلی» در حقیقت قصه چشم انتظاری خانوادههای شهداست. پرترهی یکی از خانوادههای شهدا و راوی برادر شهید گمنامی است که پدر و مادرش را در چشم انتظاری برای برادر از دست داده است. پدرش در این چشم انتظاری به جنون رسیده و مادرش مشکل شدید کلیه داشت و دیالیزی شده بود تا اینکه بر حسب اتفاق یک سنگ مزاری در قطعه ۴۴ شهدای گمنام در بهشت زهرای تهران به نام برادرش پیدا میشود. شهید نادعلی سال ۶۷ در عملیات مرصاد شهید میشود. سال ۶۹ یکی از هم محلیهایش که ساکن تهران بوده طی یک درگیری در مرز به شهادت میرسد. وقتی که هم محلیهای شهید نادعلی دهقانکار برای مراسم سوم شهید علیاصغر به بهشت زهرا(س) میروند، آنجا بر حسب اتفاق یک سنگ مزاری با نام نادعلی دهقانکار میبینند و این موضوع را به خانواده اطلاع میدهند. از آنجا که پلاکی نداشته و شهید دفن شده بوده، داخل پوتینش نوشته بودند: نادعلی دهقانکار و عکسی هم که بعد از شهادت و قبل از دفن گرفته بودند، نامشخص بوده است. ازسویی اسرا هم هنوز آزاد نشده بودند به همین دلیل خانواده تقریبا قبول نکردند و همچنان چشم انتظار ماندند که فرزندشان برگردد.
درنهایت پدر به جنون رسیده بود، طوری که از خانه میرفت و گم میشد و به سختی پیدایش میکردند، تا سرانجام رفت و دیگر پیدایش نشد. یک ماه بعد او را پیدا کردند درحالیکه در دشت صالحیه در شهرستان نظرآباد کرج، رو به قبله دراز کشیده بود و کفشهایش را گذاشته بود زیر سرش و از دنیا رفته بود. دو سال بعد هم مادرش به علت مشکل کلیه از دنیا رفت.
پدر این شهید سال ۷۵ فوت کرد که ۷ سال بعد از شهادت بود و تقریبا ۴-۵ سال بود که به جنون رسیده بود و رفته و رفته حالش بدتر میشد. او از خانه میرفت و میگفت «من میرم نادعلیمو پیدا کنم». پدر؛ کارگر شرکت فخرایران بود و وقتی سر ماه حقوق میگرفت، میگفت «من میرم به صدام بگم یا پسر منو آزاد کن یا من میکشمت». حتی در فیلم هم این صحنهها هست که وقتی حیوانها را میدید آنها را نگه میداشت و میگفت «شما هم خبر دارید که بچه من رفته هنوز برنگشته؟»
خانوادههای شهدای گمنام زیادی مثل شهید نادعلی هستند
وی در خصوص جرقه شکل گیری این ایده در ذهنش تشریح کرد: وقتی در اطراف خودم میدیدم که خیلی از خانوادههای شهدای گمنام که مثل شهید نادعلی هستند، در این چشم انتظاری از دنیا میروند، تصمیم گرفتم این قصه را به تصویر بکشم. خانوادهای را میشناسم که پدر شهید یک سال پیش از دنیا رفت. برادرش تعریف میکرد و میگفت تا آخرین روز هر زمانی زنگ در خانه را میزدند از جا میپرید و میگفت حتما نعمت برگشته است. خانوادهای را میشناسم که چراغ حیاطش را روشن میگذاشت و مادر شهید تا لحظهای که از دنیا برود، رختخواب فرزندش را کنار خودش پهن میکرد و میگفت فریدون برمیگردد.
تک روستا ادامه داد: اینها برای من تبدیل به یک مسئله شده بود که ما حدود ۱۲ تا ۱۵ هزار شهید گمنام داریم اما چرا نمیرویم نبش قبر کنیم؟ این همه هزینههای اضافی در مملکت میشود، چرا یک بودجهای به این امر اختصاص داده نمیشود تا این خانوادهها از چشمانتظاری دربیایند؟ شخصی را میشناسم که اهل روستاست و میگوید من گوسفندهایم را میفروشم هزینهاش هر چقدر باشد میدهم که این آزمایش گرفته شود. یقینا به هر کدام از این خانوادهها حتی اگر بگویند ۱۰۰ میلیون هزینه این کار است، راضی هستند این پول را بدهند که فقط تکلیف فرزندشان و سنگ مزارش مشخص شود.
وی افزود: من در فیلم پایان قصه را باز گذاشتم، چون اجازه نداشتم نشان بدهم. آخر فیلم هم مشخص میشود که تا فلان تاریخ هنوز اجازه نبش قبر داده نشده است. فقط این خانواده نیست، ۱۲ هزار خانواده درگیر همین مسئله هستند.
انتهای پیام/
نظر شما