به گزارش گروه سیاسی ایسکانیوز، عبدالحمید اسماعیل زهی در سال ۱۳۲۶ در یکی از روستاهای نزدیک به زاهدان به نام گلوگاه به دنیا آمد. وی در سنین ۱۲ الی ۱۳ سالگی برای تحصیل قرآن به روستای کورین رفته و پس از مدتی به زاهدان می رود. سپس حدود سال ۱۳۴۰ به سراوان می رود و یک سال در آنجا می ماند.
تحصیلات مولوی عبدالحمید
سرانجام برای تکمیل تحصیلات به پاکستان رهسپار می شود. در پاکستان در مدرسه دینی «دارالهدی» در ایالت سند ثبت نام کرد مهمترین استاد او در این مقطع استاد فضل الله بوده است. بعد از مدتی راهی ایالت پنجاب، منطقه بهاول پور شد. استاد سرشناس این مدرسه «مولوی عبدالله درخواستی»، رئیس جمعیت علمای اسلام بود.
پس از مدتی به حوزه علمیه «بدرالعلوم رحیم یارخان» رفته و علوم تفسیر و حدیث را از شیخ التفسیر مولوی «عبدالغنی جاجروی»- رحمه الله- فرا گرفت. مولوی جاجروی پایبند به مکتب دیوبندی بود از آن دفاع می کرد.
سند فیش جعلی مولوی عبدالحمید منتشر شد
مولوی عبدالحمید در سال ۱۳۴۹هـ.ش از حوزه علمیه «بدرالعلوم رحیم یارخان» فارغ التحصیل شد و پس از فراغت به زاهدان بازگشت. درست در همین سال مولوی عبدالعزیز مدرسه دارالعلوم زاهدان را تأسیس کردند. عبدالحمید در زاهدان با مولوی عبدالعزیز ارتباط برقرار کرد. مولوی عبدالعزیز ملازاده از علمای بزرگ منطقه به شمار می رفت او در آن زمان عالم متنفذ اهل سنت در زاهدان به حساب می آمد.
مولوی عبدالعزیز ۱۴ دختر و ۴ پسر داشت و مولوی عبدالحمید را به دامادی قبول کرد. به این ترتیب یکی از دختران مولوی عبدالعزیز، یکی از زنان مولوی عبدالحمید میشود. پس از درگذشت مولوی عبدالعزیز در سال ۱۳۶۶ مولوی عبدالحمید مدیریت دارالعلوم زاهدان را برعهده گرفته است.
ورود مولوی عبدالحمید به عرصه سیاست
در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مولوی عبدالعزیز، عالم سرشناس زاهدان شناخته می شد و مدیریت مدرسه علوم دینی و مسجد مکی را برعهده داشت. مولوی عبدالعزیز رویکردی عاقلانه و متعادل داشت. و کمتر به سمت حرکات و موضع گیری های تند می رفت. هر چند او نیز در شورای شمس حضور داشتند اما در مجموع رویکرد متعادلی داشت.
پس از فوت مولوی عبدالعزیز در سال ۱۳۶۶، مولوی عبدالحمید که داماد او بود، مدیریت مسجد و مدرسه مکی را برعهده گرفت. اما او هنوز به عنوان چهره ای سیاسی شناخته نشده است. مولوی عبدالعزیز علاوه بر اینکه مدیریت مجموعه مکی را برعهده داشت، نماینده مردم سیستان و بلوچستان در مجلس خبرگان نیز بود، اما مولوی عبدالحمید تنها مدیریت مجموعه مکی را برعهده گرفت. در این دوره فعالیت سیاسی خاصی از مولوی عبدالحمید دیده نمی شود.
نخستین اتفاق سیاسی ای که مولوی عبدالحمید در آن نقش آفرینی می کند، واقعه ی کاروانسرای شیخ فیض مشهد است. این واقعه مربوط به سال ۱۳۷۲ است. شروع واقعه از این قرار است که کاروانسرایی قدیمی در کوچه ی آیت الله خامنه ای در شهر مشهد واقعه شده است. کاروانسرایی که به صورت بازارچه ای درآمده بود و مدت ها شیعه و سنی بدون مشکلی در کنار هم در آن به کسب و کار می پرداختند. قسمتی نیز در این کاروانسرا تحت عنوان نمازخانه وجود داشت که کسبه و مردم عادی وقت نماز، در آن محل نماز می خواندند. به مرور اهل سنت تمام حجره های کاروانسرا را می گیرند. پس از مدتی درهای کاروانسرا بسته می شود و بدون مجوز اقداماتی برای ساخت مسجد در محل کاروانسرا شروع می شود. آنها مصالح را وارد کاروانسرا کرده و اقدام به ساخت فوندانسیون ساختمان می کنند.
شهرداری مشهد به علت اینکه ساخت مسجد مجوز نداشته است عملیات عمرانی را متوقف می کند. در پی این اقدام شهرداری، اهل سنت مشهد دست به اعتراض می زنند و تجمعات علیه این اقدام در مشهد شکل می گیرد. وقتی تجمعات در مشهد صورت می گیرد افرادی که پشت تجمعات بودند خود را نشان می دهند و مشخص می شود که برخی گروه های تندروی اهل سنت که نگاه های سلفی دارند در پشت پرده ساخت مسجد در محل کاروانسرا بوده اند و به دنبال احادث پایگاهی در قلب مشهد بودند؛ و به راه انداختن این اعتراضات که تنها در مشهد محدود نشد و در سایر شهرهای کشور انجام شد نشان دهنده این بود که ایجاد این پایگاه تا چه حد برای آن ها اهمیت داشته است.
پس از این ماجرا آن گروه ها اقدام به ساخت روایت های نادرست و دروغین از این ماجرا کردند. این روایت بی بی سی فارسی از وضعیت شهر مشهد در این اتفاق است:
«در عرض چند ساعت کلانتریهای ۳و۴ مشهد به تصرف مردم درآمد و مردم مسلح شدند. چندین اداره دولتی و بانک در اطراف میدان شهدای مشهد از جمله ساختمان شهرداری، سازمان تبلیغات اسلامی، کتابفروشی امور تربیتی، چندین شرکت تعاونی مصرف دولتی و تقریبا همه بانکهای اطراف غارت و به آتش کشیده شد. یادم نمیرود که آن شب وقتی من و پدر و برادرانم به سر کوچه رفتیم تقریباً هرکسی را که میدیدیم داشت کیسه برنجی یا تین روغن نباتی و یا حتی کامپیوتری را که از بانکی برداشته بود به دوش میکشید.»
در پی این اتفاق در مشهد مولوی عبدالحمید که تنها ۵-۶ سال بود مدیریت مجموعه مکی را در دست گرفته بود وارد فعالیت سیاسی شد. اعتراضات و تجمعات در اعتراض به متوقف شدن ساخت مسجد در کاروانسرای شیخ فیض با محوریت مسجد مکی و شخص مولوی عبدالحمید آغاز شد.
این اعتراضات ابتدا با تجمع و تحصن در مسجد مکی آغاز شد و به مرور به خیابان کشیده شد و منجر به درگیری و تخریب اموال عمومی شد. در این زمان نیروی انتظامی به مدیریت تجمعات می پردازد اما وقتی خشونت بالا می رود دیگر نیروی انتظامی توان مقابله با این اتفاقات را ندارد. سپاه وارد زاهدان می شود و نهایتاً اغتشاشات مدیریت می شود. اما این اقدام و صحنه گردانی مولوی عبدالحمید در ایجاد اغتشاشات و اثراتی که داشت در ذهن مردم باقی ماند.
مولوی عبدالحمید در قبال گروهک جندالشیطان و عبدالمالک ریگی چه موضعی داشت؟
گروهک جندالشیطان به سرکردگی عبدالمالک ریگی در دهه ۸۰ در استان سیستان و بلوچستان فعالیت خود را آغاز کرد. گروهی که در اعترافات عبدالمالک ریگی و فیلم های اعترافات او به صراحت اعلام شده است که در ارتباط مستقیم با آمریکایی ها بوده است و در کشورهای حاشیه ی خلیج فارس با سرویس امنیتی آمریکا دیدار داشته و از طرف آن ها حمایت مالی و تسلیحاتی می شده است. در زمانی که ریگی جنایات بزرگی در این منطقه رقم می زده است و شیعیان در استان سیستان و بلوچستان کمترین احساس امنیتی نداشتند و حتی زمانی که این گروه جنایت بزرگ تاسوکی را رقم می زند که تعداد زیادی مردم عادی را در جاده زابل زاهدان متوقف می کند و بدون هیچ جرمی به رگبار می بندد واکنش خاصی از مولوی عبدالحمید دیده نمی شود.
همچنین زمانی که این گروهک در میان مردم زاهدان و سایر شهرهای استان سیستان و بلوچستان دارد عضو گیری می کند و جوانان را برای درگیری مسلحانه علیه نظام سازماندهی می کرد و انتظار می رفت که مولوی علیه این اقدامات گروهک موضع گیری کند و مانع از فعالیت آن ها در زاهدان شود اما می بینیم در این زمینه ها موضع قابل توجهی وجود ندارد.
موضع گیری صریح مولوی عبدالحمید در خصوص این گروه و عبدالمالک ریگی مربوط به اسفند ۸۸ می شود که دیگر عبدالمالک ریگی دستگیر شده است. او که تا کنون سکوت اختیار کرده بود، در آن مقطع از هرفردی تندترین موضع را نسبت به ریگی مطرح می کند و میگوید: «ایجاد ناامنی، راه بندی، حمله انتحاری و کشتار مردم چیزی است که هیچ یک از مردم استان مخصوصاً برادران اهل سنت و همچنین برادران شیعه راضی نیستند.»
اکنون نیز که گزارش ها حاکی از آمادگی اعضاء گروهک جیش الظلم و ورود آن ها به ایران است و همچنین مکرر شاهد حضور افراد مسلح در تجمعات و اغتشاشات شهرهای استان سیستان و بلوچستان هستیم و حتی افرادی از حافظان امنیت در اثر تیراندازی ها به شهادت رسیده اند اما مولوی عبدالحمید نه تنها مانند قبل سکوت اختیار نکرده است، بلکه شدیداً حضور افراد این گروهک و حتی افراد مسلح در میان معترضین را نفی می کند.
موضع مولوی عبدالحمید در خصوص داعش
علیرغم اینکه بسیاری از علمای دینی اهل سنت داعش و جنایاتی که در عراق و سوریه مرتکب شده است را محکوم کرده اند اما در کمال تعجب می بینیم مولوی عبدالحمید در تمام مدت به وجود آمدن این گروه تکفیری و جنایتکار تاکنون صراحتاَ و با نام آن را محکوم نکرده است.
هرچند در این مدت زمان داعش از میان جوانان و نوجوانان بلوچ در استان سیستان و بلوچستان عضو می گرفت و حتی در موارد پرچم داعش در مناطقی از زاهدان نصب شد و موضع او می توانست مانع جوانان اهل سنت بلوچ به این گروه تروریستی شود اما موضعی در خصوص داعش نمی گیرد. حتی مواضعی دو پهلو می گیرد که این ظن را تقویت می کند که با آن ها موافق است. او در دوران جنایات داعش در عراق نه تنها جنایات را محکوم نمی کند بلکه راه حل این مشکل را تشکیل دولت فراگیر می داند. معنی تشکیل دولت فراگیر این است که داعشی ها نیز در دولت سهم داشته باشند. همچنین در خصوص داعش و مبارزه با داعش در سوریه نیز از دولت ایران و روسیه برای جنگ با داعش در سوریه گلایه می کند و می گوید چرا ایران و روسیه دارند مردم سوریه را می کشند؟
این نشان دهنده ای این است او نه تنها حاضر نشد جنایات داعش را محکوم کنند بلکه میان جنایت کاران تکفیری و مردم عادی تفاوتی قائل نمی شوند.
اما در حالتی که انتظار می رود او که مبارزه با داعش را مبارزه با مردم سوریه می خواند، حداقل در یمن که عربستان سعودی و امارات متحده عربی فاجعه ی انسانی به بار آورده اند، مردم را بمباران می کنند و با آن ها می جنگند و با محاصره ی اقتصادی آن ها از نظر درمانی و مواد غذائی فاجعه به بار آورده اند و سازمان ملل نیز این مسئله را محکوم کرده است وی نیز نسبت به این جنایات عربستان و امارات موضع بگیرد و آن ها را محکوم کند اما می بینیم که مولوی هیچگاه آن ها را محکوم نمی کند.
موضع مولوی عبدالحمید در خصوص طالبان
در زمانی که طالبان به یکه تازی در افغانستان پرداخته است و در حال گسترش قدرت خود در افغانستان است و به سایر اقوام افغان ظلم می کند و آن ها را بایکوت می کند، علیه زنان در افغانستان قوانین سختگیرانه وضع می کند و حتی حق تحصیل را از آنان سلب می کند.
مولوی عبدالحمید به حمایت از او می پردازد. او می گوید:« پیشرویهای گسترده و سریعِ طالبان که بخشهای زیادی از افغانستان را به تصرف خود درآوردهاند، بیانگر این است که این حرکت ریشۀ مردمی دارد و از نُصرت خدا و حمایتهای مردمی برخوردار است.» جای سئوال از آقای مولوی عبدالحمید وجود دارد که آیا خداوند برای ظلم و آواره کردن گروهی از مردم افغانستان دارد به طالبان نصرت می دهد؟
او که خود پس از مدتی بازخورد منفی این موضع گیری های خود در حمایت از طالبان را متوجه می شود سپس موضع خود را اصلاح می کند و می گوید ما امیدواریم که طالبان رویکرد خود را اصلاح کند. که باز جای سئوال از ایشان وجود دارد که آیا شما رویکرد آن ها را نمی بینید که امیدوارید آن ها رویکرد خود را اصلاح کنند؟
مولوی عبدالحمید چه ارتباطی با عربستان سعودی داشت؟
طبق قرائن و شواهد چیزی که از روابط مولوی عبدالحمید با عربستان سعودی دیده می شود به نظر می آید ارتباط خوبی میان آن ها برقرار است. او عضو اتحادیه جهانی علمای مسلمان و عضو مجمع فقهی مکه که هر دو توسط دولت سعودی پایه گذاری شده و اداره می شود برای نشست های خود از مولوی عبدالحمید دعوت می کنند.
او رابطه ی خوبی با برخی شخصیت های دینی و سیاسی عربستان دارد. همچنین او رابطه ی خود با شاه سعودی را در حدی می داند که در خصوص برگزاری حج و شرکت حجاج ایرانی در حج در سال ۹۵ نامه نگاری می کند.
موضع مولوی عبدالحمید در خصوص اغتشاشات در سال های مختلف
نکته قابل توجه در خصوص مولوی عبدالحمید این است که در هیچکدام از اغتشاشات در موضع دفاع از نظام برنیامده است بلکه همواره موضع او با اغتشاشگران یکی بوده است. در سال ۸۸ که ادعای تقلب در انتخابات مطرح می شود او در سخنرانی خود صریحا می گوید «مردم در خصوص صحت انتخابات حرف دارند، ما چگونه می توانیم دین و مذهبمان را دست شما بدهیم؟ ما نمی توانیم اعتماد کنیم... من را هم نه از زندان بتراسانید و نه از احضار بترسانید و نه از مرگ هراسی داریم.» همانطور که از این سخنان پیداست او در فتنه ۸۸ در سمت اغتشاشگران ایستاد.
دیدار با نرگس محمدی یکی از محکومان فتنه
در اسفند ۹۹ نیز وقتی در اثر تیراندازی مأموران مرزی پاکستان به قاچاقچیان سوخت افرادی فوت می کنند و در پی آن افرادی به فرمانداری سراوان و برخی مناطق استان سیستان و بلوچستان حمله می کنند او دوباره انگشت اتهام را به سمت دولت ایران می گیرد. در عین اینکه دولت را متهم کرده است و باعث تشدید نارضایتی مردم از دولت می شود، فقط مردم را دعوت به آرامش می کند. این در حالی است که اتفاقی که رخ داده بود در اثر تیراندازی مرزداری پاکستان رخ داده بود اما او طبق روال قبل با مواضع خود به حمایت از اغتشاشگران پرداخت.
اتفاقات خیر زاهدان و موضع مولوی عبدالحمید
در اتفاقات اخیر زاهدان نیز مواضع وی تأثیر بسیار قابل توجهی داشت. از یک ماه پیش از شروع اغتشاشات او مواضع خود را نسبت به نظام تند کرده بود و بدون اینکه اتفاقی رخ داده باشد بحث این را مطرح می کند که اهل سنت در ایران آزادی مذهبی ندارند آن ها را در نمازخانه ها مورد ضرب و شتم قرار می دهند (در حالی که برای این ادعا در آن تاریخ هیچ مصداق خارجی وجود نداشت.)
این فرد، این مسئله را مطرح می کند که اهل سنت برای آزادی های مذهبی خود تا پای جان می ایستند. این صحبت های تند که در نمازجمعه های بعد در شهریور ماه با موضوعات مختلف و با ادبیات مختلف مطرح می شد این گمان را در ذهن به وجود می آورد که وی در حال ملتهب کردن فضای جامعه اهل سنت است.
سرانجام در ابتدای مهر شایعه ای را که حدود ۳۰ روز از آن گذشته بود و هیچ مبنایی برای آن وجود نداشت. شایعه تجاوز به یک دختر اهل سنت توسط پرسنل نیروی انتظامی در چابهار بود که از ابتدای شهریور برخی افراد مطرح کردند و هیچگونه اثبات نشد بلکه رد هم شد. اما با کمال تعجب مشاهده شد که او در نماز جمعه ۸ مهر این شایعه را مطرح کرد و سبب شد التهاب جدیدی به وجود بیاید. در سست بودن این ادعا همین کافی است که پس از نمازجمعه ۸ مهر و کشته شدن افرادی در اثر این التهاب آفرینی ها ، دیگر آن را مطرح نکرد.
پس از آن دیگر بحث خونخواهی کشته شدگان مطرح شد و علی رغم اینکه در فیلم های دوربین ها مشخص است افرادی مسلح بوده اند و به کلانتری حمله کرده و قصد تصرف آن را داشتند در کمال تعجب مشاهده کردیم که مولوی عبدالحمید همچنان مسلح بودن افراد و قصد تصرف پاسگاه را نفی می کند. به مرور از ابتدای مهر تاکنون نیز در مقاطع مختلف موضع گیری های مختلفی داشته است که تنها به التهاب بیشتر فضا کمک می کند.
بررسی پیشینه مولوی عبدالحمید و مواضع سیاسی او در قبال جمهوری اسلامی از ابتدای حضور او در منصب مدیریت مجموعه مکی نشان می دهد او از نظر فکر تمایلات سلفی گری دارد. همچنین با برخی جریانات تکفیری مانند داعش و وهابیت مرزبندی دقیق انجام نمی دهد. از طرف دیگر در موضعگیری های سیاسی نیز از ابتدای روی کارآمدن تا کنون در تمام اغتشاشاتی که رخ داده است جانب اغتشاشگران را گرفته است.
جای دارد از او پرسیده شود جنابعالی از ابتدای حضورتان در مدیریت مسجد مکی تا کنون در هیچ مقطعی نبوده است که اغتشاشی شکل گرفته باشد و شما از آن ها حمایت نکرده باشید از طرف دیگر با دشمنان جمهوری اسلامی مانند داعش و جیش الظلم هیچ مرزبندی دقیق ندارید و حتی جمهوری اسلامی را به خاطر برخورد با آن ها سرزنش می کنید، چگونه همواره ادعا دارید که در مقاطع حساس پشتیبان نظام بوده اید و الان باید برای شما امتیازات ویژه قائل شد؟
رویکرد عبدالحمید در حمایت ضمنی از داعش و سکوت در برابر فعالیت گروهک های مسلح در استان سیستان و بلوچستان سبب شده است چهره منفی از این استان در ذهن مردم ایران به وجود بیاید و ارتباطات مردم با این استان کم شود در حالی که استان سیستان و بلوچستان و قوم بلوچ از اصیل ترین مردم این مرز بوم بوده اند و برخی از حماسه سرایی های شاهنامه خود گواه بر این مطلب است. شاید زمان آن رسیده باشد که بگوییم اهل سنت از کرد و بلوچ و عرب و ترکمن همه مردم این ایران هستند و مورد عشق و علاقه ی مردم ایران، همانطور که اهل سنت کرد و ترکمن نیاز به قیّم ندارند و راحت در سایر شهرها در کنار سایر مردم ایران با دین و مذهب متفاوت زندگی می کنند اهل سنت بلوچ نیز می توانند زندگی کنند.
انتهای پیام/
نظر شما