تفسیر غزل حافظ/ روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست

برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیر یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم.

به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم تا هر روز تفسیری یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز ۲۷ تیرماه غزل شماره ۲۰ می‌پردازیم:

فال حافظ/ ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کنی

روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست / مِی ز خمخانه بجوش آمد و می باید خواست
نوبۀ زهد فروشانِ گران جان بگذشت / وقتِ رندی و طرب کردنِ رندان پیداست

چه ملامت بُوَد آن را که چنین باده خورد / این چه عیب است بدین بیخردی وین چه خطاست
باده نوشی که در او روی و ریایی نَبُوَد / بهتر از زهد فروشی که درو روی و ریاست

ما نه رندانِ ریائیم و حریفانِ نفاق / آنکه او عالمِ سِر است بدین حال گواست
فرضِ ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم / وآنچه گویند روا نیست نگوئیم رواست

چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم / باده از خونِ رزان است نه از خونِ شماست
این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود / ور بود نیز چه شد مردمِ بی عیب کجاست

حافظ از چون و چرا بگذر و مِی نوش دَمی / نزد حکم اش چه مجالِ سخنِ چون و چراست

شرح و تفسیر غزل شماره ۲۰ دیوان حافظ شیرازی

شرح و تفسیر بیت یکم

روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست / مِی ز خمخانه بجوش آمد و می باید خواست

این غزل با دو غزل دیگر که با « ساقیا آمدن عید مبارک بادت » و « ساقی بیار باده که ماه صیام رفت » شروع می شود . هر سه به مناسبت عید رمضان گفته شده و ممنکن است که هر سه را در یک عید رمضان گفته باشد.

حاصل بیت : ایام رمضان سپری شد و عید صیام فرا رسید و دل ها به شوق آمدند و سکوت را در هم شکسته، به جوش و خروش افتادند. شراب هم در میخانه به جوش آمد. پس می باید مِی خواست. [ یک سو = یک جانب. و مراد از یک سو شد یعنی تمام شد. شد = در اینجا احتمال دو معنا دارد. یکی انجام گرفت و تمام شد و دومی یعنی رفت. دل ها برخاست = دل ها به جوش و خروش آمد ]

شرح و تفسیر بیت دوم

نوبۀ زهدفروشانِ گران جان بگذشت / وقت رندی و طرب کردنِ رندان پیداست

دورۀ ریاکاران زهد فروش سپری شد یعنی ماه صیام تمام شد . وقت شادی و سرور رندان باده نوش فرا رسید . یعنی حالا دیگر زمان عیش و نوش است . حاصل کلام اینکه ، با فرا رسیدن عید همایونی، این وضع مسرت بخش و حالت طرب ظهور کرد. [ زهد فروشان = کسانی که به زهد تظاهر می کنند . گرانجان = دارای جان سنگین ]

شرح و تفسیر بیت سوم

چه ملامت بُوَد آن را که چنین باده خورد / این چه عیب است بدین بیخردی وین چه خطاست

چه ملامت و آزار می رسد به آن کس که مثلِ ما باده می خورد . این که در نزد عشاق و رندان عیبی و خطایی نیست . یعنی پیشِ عشاق و رِنود ، باده نوشی سهو و خطایی محسوب نمی شود . اگر هم پیشِ زهاد و عباد، خطا شمرده شود.

شرح و تفسیر بیت چهارم

باده نوشی که در او روی و ریایی نَبُوَد / بهتر از زهدفروشی که درو روی و ریاست

یک باده نوش که در او هیچ روی و ریایی نباشد. بهتر از یک زهد فروش ریاکار است. که همه کارش با روی و ریا است. زیرا گناه شرب خمر، گناهی است که با توبه ساقط می شود ولی ریا ، کفری است که با توبه محو نمی شود.

شرح و تفسیر بیت پنجم

ما نه رندانِ ریائیم و حریفانِ نفاق / آنکه او عالمِ سِر است بدین حال گواست

ما رندان ریاکار نیستیم و حریفان نفاق هم نیستیم. حاصل سخن اینکه در ما نفاق و ریا پیدا نمی شود . آن که عالِمِ اسرار است یعنی خداوندی که عالِمِ سروالخفی است گواهِ این حال ماست . یعنی خدا می داند که ما ریاکار و منافق نیستیم.

شرح و تفسیر بیت ششم

فرضِ ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم / وآنچه گویند روا نیست نگوئیم رواست

فرض خدا را بجا می آوریم و به کسی هم اذیت و آزار نمی رسانیم و آنچه را که شارع مقدس جایز ندانسته ، ما نمی گوییم که جایز است . یعنی فرمایشات و دستورات خدا و پیغمبر را بجا می آوریم و به هیچ کس ظلم وستم نمی کنیم.

شرح و تفسیر بیت هفتم

چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم / باده از خونِ رزان است نه از خون شماست

چه می شود یعنی کار مهمی نیست که من و تو چند قدح باده بنوشیم . زیرا که باده از خون درخت انگور است نه از خون شما . یعنی هر که باده نوشد حقُ الله را رعایت نکرده است نه حق بنده را که مترتب با ضرو کسی باشد. [ چه شود = هیچ طور نمی شود . من و تو = خطاب عام است . رزان = جمع رز است به معنی درخت انگور ]

شرح و تفسیر بیت هشتم

این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود / ور بُوَد نیز چه شد مردمِ بی عیب کجاست

این باده نوشی عیبی نیست که از آن به کسی خلل و ضروری برسد و اگر هم عیب باشد. چه می شود. آدم بی عیب کجاست . یعنی عیب فقط منحصر به باده نوشی نیست . یا عیب تنها باده خوردن نیست بلکه عیوبی هست که باده خوری نسبت به آنها هیچ است. یعنی خیلی جزیی است.

شرح و تفسیر بیت نهم

حافظ از چون و چرا بگذر و مِی نوش دَمی / نزد حکم اش چه مجالِ سخنِ چون و چراست

حافظ به خود می گوید: از چون و چرا و گفتگو بگذر و ساعتی باده بنوش . زیرا در برابر حکمِ خدا مجالِ چون و چرا و گفتگو نیست . یعنی هر امری که از طرف خدا صادر می شود مجالِ اعتراض ندارد زیرا خداوند در افعال خود مختار است.

کد خبر: 1190004

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =