حمیدرضا تجاری که امروز خود پناه بیخانمانهای بسیاری است، در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی ایسکانیوز از روزهای تلخ زندگی در سایه اعتیاد و بیخانمانی گفت: اولین بار که مصرف مواد مخدر را شروع کردم، فکر نمیکردم به کارتن خوابی برسم؛ با خود تصور کردم هر گاه که بخواهم میتوانم مصرف کنم و هروقت هم که بخواهم میتوانم آن را کنار بگذارم اما پس از مدتی فهمیدم که تحت هیچ شرایطی نمیتوانم از مواد دل بکنم و به اجبار به مصرف افتادم. به مرور اعتبار و شخصیتم را از دست دادم و از نظر اجتماعی، دیگر مورد قبول نبودم بعد زمانی که اول راهنمایی (۱۲ سال) بودم ترک تحصیل کردم.
بیشتر بخوانید:
روایت تکاندهنده یک کارتن خواب/ در ۹سالگی از خانه فرار کردم و حالا خانم دکترم!
وی افزود: برای تهیه مواد مجبور بودم دست به سرقت و فروش مواد مخدر بزنم که البته به همین دلیل ۱۲ سال زندان بودم. این رویهها به همین منوال ادامه داشت تا این که سنم بالا رفت و توانایی انجام این کارها از من گرفته شد و مجبور شدم به کارتن خوابی و جمع کردن ضایعات روی بیاورم تا بتوانم مواد مورد نیازم را تهیه کنم.
آسمان خدا سقفم و زمین خدا هم فرشم بود
وی در پاسخ به این سوال که شبها کجا میخوابیده، توضیح داد: در دوران کارتن خوابی آسمان خدا سقفم و زمین خدا هم فرشم بود. هرجا که میتوانستم و امن بود، میخوابیدم. منظور از امن این است که تردد مردم و پلیس کمتر بود؛ چراکه در آن دوران مراکز ترک اعتیاد نبود و پلیسها معتادان را جمع آوری و به مدت سه سال زندانی میکردند. بیشتر محلهایی را انتخاب میکردم که فروشنده مواد مخدر در دسترس باشد.
یک روز زندگی فقط با یک بیسکوییت
تجاری شرح داد: تهیه غذا برایم اهمیت نداشت و گاهی یک روز را تنها با خوردن یک بیسکوییت سر کرده یا نان خشکی پیدا میکردم. بیشتر پولی که از خرید ضایعات به دست میآوردم را صرف خرید مواد مخدر میشد و در هفت سالی که در زندان بودم، به واسطه تزریق مشترک به بیماری اچ آی وی یا ایدز مبتلا شدم و تا الان ۲۲ است که با این بیماری دست و پنجه نرم میکنم.
مواد مثل نقل و نبات در زندان پیدا میشد
وی افزود: در زمان ما اطلاع رسانی در زندانها نبود و تصمیمی به ترک در زندان نگرفتم و چون به هفت سال حبس متهم بودم، باید جوری سر خودم را گرم میکردم و چه چیزی مثل مواد که مانند نقل و نبات در زندان یافت میشد.
مددکار شرح داد: وقتی در دوران کارتن خوابی، جایی را برای ماندن انتخاب کردید، چند نفر مانند خودتان را پیدا میکنید تا در جمع کردن ضایعات، پول و مواد باهم همکاری کنید. بعضی از افراد گروه برای تهیه مواد بیشتر، از یکدیگر دزدی میکردند.
روابط جنسی آزاد در پاتوقها
تجای گفت: امروزه بحث اصلی در کارتن خوابی خانمها هستند. در هر پاتقی که یک خانم وجود دارد، چندین آقا را به سوی خود جذب میکنند و در این جمعها روابط جنسی به وجود میآید که منتقل کننده بیماریهای گوناگون به خصوص هپاتیت و اچ آی وی هستند.
وی افزود: ما از تمامی اقشار جامعه معتاد و کارتن خواب داریم من به مدت ۱۴ سال مرکز کمپ اعتیاد بودم و در آن مدت پزشک، وکیل، بانکدار و افراد زیادی از شغلهای مختلف را پذیرش کردم. برای همین نمیتوان مصرف مواد را به قشر خاصی محدود کرد به خصوص الان که سن مصرف مواد خیلی پایین رسیده و بیشتر در خانمها رایج است.
تجاری عنوان کرد: مواد مخدر به ویژه مخدرهای صنعتی قدرت تصمیمگیری و کنترل را از فرد میگیرند و زمانی که بعد از رهایی در کمپ کار میکردم، پدری را دیدم که اعتیاد به شیشه داشت و میخواست به دخترش تجاوز کند.
حسرت یک تکه نان
مددکار اظهار کرد: تمام ۲۲ سال مصرف مواد مخدر و ۱۰سال کارتن خوابی بدترین خاطرات زندگی من است. مردم از ۱۰۰کیلومتری ما رد نمیشدند به خاطر چند ماه حمام نرفتن و کثیف بودنم من را حتی در اتوبوسها هم راه نمیدادند و آرایشگاهها اصلاح نمیکردند ولی یک بار که در میدان کرج مواد مخدر تهیه کرده بودم و داشتم میرفتم، دم یک نانوایی ایستادم تا نانوا مرا ببیند و مقداری نان به من دهد. میشود گفت تقریبا ۲ ساعت منتظر ماندم اما نانوا حواسش نبود و مغازهاش را بست و رفت. آنجا بود که فهمیدم هیچ ارزشی نداریم و به چشم خیلیها هم نمیآییم این بدترین خاطره من از آن دوران است و درست است که بعد از آن خیلی از آن نانها خوردهام اما هیچوقت آن بوی نان و آن حسرت از ذهنم پاک نمیشود.
کودکانی که همراه پدر و مادرشان مصرف میکنند
وی افزود: من به غیر از مرکز ترک اعتیاد ۶ سال است به صورت جهادی در مراکز خیریه هم شرکت دارم و از نظر لباس، غذا و لوازم به بی خانمانها سرویس دهی میکنیم. در بین بیخانمانها، کودک ۶ و هشت سالهای را میشناسم که به همراه پدر و مادرشان مصرف میکنند. شما فکر کنید بچههایی که از هشت سالگی مصرف میکند چه سرنوشتی خواهند داشت؟
انتهای پیام/
نظر شما