سفرنامه‌هایی که حج را روایت می‌کنند/ «مقام ابراهیم» جایگاهی که دیدگان هر زائری را جلب می کند

تعدادی از سفرنامه‌های مرتبط با سفر حج که توسط نویسندگان مختلف به رشته تحریر درآمده توسط انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر گردیده را مرور می‌کنیم.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، سفرنامه نویسی همیشه جزو سبک‌های مورد علاقه عمده نویسندگان بوده و همچنین خواندن سفرنامه به دلیل اشاره به جزئیات و همراه شدن خواننده با هرجایی که نویسنده گام گذاشته و تصویرسازی ذهنی نیز جزو پرمخاطب ترین آثار است.

اما همزمان با قرار گرفتن در روز عرفه و انجام مناسک حج تلاش کردیم تا تعدادی سفرنامه‌های مرتبط با سفر حج را در این گزارش گردآوری کنیم که توسط انتشارات سوره مهر منتشر و راهی بازار نشر گردیده است.

کتاب «سفر به قبله» یادداشت‌های سفر حج ۱۳۷۰، ماحصل نخستین سفر حج هدایت الله بهبودی و نیز اولین مراسم حج پس از کشتار ایرانیان در مکه در سال ۱۳۶۶ است که توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

سفر به قبله گزارش روزانه سفر هدایت الله بهبودی و دیگر دوستانش به مکه مکرمه است. در آغاز نویسنده کمال ناباوری خود از آمدن به این سفر را بیان و روزنه‌های امید را به قلب انسان باز می‌کند تا دریابد هنگامی که او (خداوند) بخواهد، می‌شود به همین سادگی که این متن را می‌خوانید.

در ادامه بهبودی دیدارش با رهبر معظم انقلاب را شرح می‌دهد. نویسنده در «سفر به قبله» با ثبت گزارش روزانه سفرنامه‌ی خود لحظه به لحظه انسان را در این موقعیت قرار می‌دهد.

بهبودی با ارائه دو نوع نگاه سیاسی و معنوی به این سفرنامه، هم اشاره به رفتار صعودی‌ها با ایرانی‌ها و سیاست‌هایشان در کم اهمیت جلوه دادن جنبه‌های مذهبی و در عوض رونق دادن بازاریابی محصولات اروپایی و امریکایی و چینی دارد و هم به توصیف لحظه‌های ناب عرفانی، رنگ باختن متعلقات دنیوی و تساوی انسان‌ها از فقیر و غنی گرفته تا رئیس و مرئوس و زن و مرد، وعده‌ها و شرط‌های با خداوند، وصف جز به جز لحظات احرام، دوری از شیطان و وسوسه‌هایش پرداخته که شما را قطعا مشتاق سفر به آن دیار خواهد کرد.

در بخشی از این کتاب آمده است:

عقربه‌های ساعت سرازیر شده‌اند به طرف صبح. دوی نیمه‌شب است و فرودگاه جده. درون سالن انتظاری که به هشت زبان نوشته «خوش آمدید» منتظریم. جده را از هوا خوب دید زدم. شهر از بالا با چراغ‌های زرد جدول‌کشی شده بود. بعدها یکی از دوستان گفت که به جای درخت، تیر چراغ برق در این بندر کاشته‌اند. برای ورود به این سالن پُر انتظار از توی خرطومی رد شدیم که از درِ هواپیما به این سالن می‌رسید. با این حال شرجی این بندر اولین چیز محسوسی است که با تو برخورد می‌کند. و بعد از آن، مستراح‌ها و دستشویی‌های خوش ساخت که در کمال پاکیزگی پذیرای تجدید وضوی مؤمنین و مؤمنات هستند. همه چیز غیر از آن آفتابه‌های لوله کوتاه که با یک قلاده به گوشه مستراح زنجیر شده، در خدمت تو است. و یا آن سه آب سرد کن کرم‌رنگ ساخت کالیفرنیا که آب شیرین و خنک را با گلوی تو آشنا می‌کند. یک دوربین مدار بسته هم با چشم «واید» زاغ سیاه تو و تمام سالن را چوب می‌زند.

همه معطلی، برای ثبت و ضبط مشخصات زائران بود که روی «هارد» چهار کامپیوتر منتقل می‌شد. اول گمانم رفت به اینکه اسم‌ها را با لیست سیاه خود تطبیق می‌کنند، چون هادی غفاری را برگرداندند، و به همراه دو نفر دیگر. ولی خیلی زود قضیه فیصله پیدا کرد. شبیه حال‌گیری. بعد از بازرسی سطحی ساک‌ها و برخورد ملایم سعودی‌ها مراحل سه‌گانه انتظار، کامپیوتر و تفتیش به پایان رسید.

سفرنامه‌هایی که حج را روایت می‌کنند/ «مقام ابراهیم» جایگاهی که دیدگان هر زائری را جلب می کند

کتاب «پرستو در قاف» سفرنامه حج شاعر معاصر، علیرضا قزوه در موضوع ادبیات است که توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار شده است.

متن ادبی و تاریخی کتاب در قالب یادداشت های روزانه آمده است و طبع لطیف و شاعرانه نویسنده حج را طور دیگری می بیند و در جای جای سفر تراوشات ادبی و ذوقی خود را به شیوه نگارش درآورده است.

هر یادداشت حاوی ابیاتی از بیدل و سعدی و دیگر شاعران از جمله خود نویسنده و پاره هایی از «سفرنامه ناصرخسرو» تا «خسی در میقات» جلال آل احمد است.

به دلیل مطالعات گسترده نویسنده در مورد سرزمین وحی برای هر مکان تاریخچه‌ای می گوید، اگر جا داشته باشد از زمان حضرت آدم(ع) تا صدر اسلام و گاهی تا حکومت آل سعود؛ از تاریخ مسجدالنبی و مسجد الحرام تا مسجد شیعیان نخاوله در مدینه و مسجد کوچکی در میان مِنی که اثری از آن باقی نمانده است.

ویژگی دیگر کتاب، خشم نویسنده از سعودی ها و وهابی هاست که بر تمام مراحل سفر سایه انداخته و به خوبی به چشم می آید. صفحه به صفحه متن پر است از طعنه ها و فریادهای شاعر ایرانی بر سر علمای دین فروش وهابی و سلاطین دنیاپرست سعودی.

اواخر کتاب کار به ارائه آمار کشتارهای این سلسله پادشاهی می رسد که در همین چند ده سال اخیر بیش از دو میلیون مسلمان را شهید کرده‌اند اما به دشمنان اسلام کمتر از گل نگفته‌اند.

در قسمتی از کتاب اینگونه آمده است:

«بوی مدینه می آید. این را از نم نم باران فهمیدم. دل ها بی تاب اند و چشم ها گریان. سمت چپمان مسجد شجره است. کم کم شهری سپیدپوش به استقبالمان می آید و من چقدر دوست دارم بقیع را ببینم و چقدر دلم می خواهد مدینه را بغل کنم و سرش را بگذارم روی شانه هایم.»

سفرنامه‌هایی که حج را روایت می‌کنند/ «مقام ابراهیم» جایگاهی که دیدگان هر زائری را جلب می کند

کتاب «غوغای غبار» یادداشت های گل علی بابایی از سفر حج است که به رشته تحریر درآورده و توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

او در این کتاب از جبهه های دفاع مقدس پلی به حج زده است چرا که در سفرش در نقاط مختلف قرابتی با سالهای دفاع مقدس پیدا میکند و در اصلً خود سفر هم عنایتی از همان سالها بوده است.گویا این سفر را تداعیکننده روزهای جبهه بوده است . حتی تاریخ عزیمتش هم نشانهای داشته است. بابایی در بحبوحه عملیات کربلای پنج در ۲۲ آبان ۶۵ از جبهه آمدم که زندگی مشترک تشکیل بدهد. در ۲۲ آبان ۸۷ هم به همراه همسرم عازم حج شده است.سفرنامه حج بابایی در « غوغای غبار» از مرداد ۸۷ در تهران شروع می شود و تا آذر ماه همان سال در مکه ادامه پیدا می کند. گلعلی بابایی در جایی درباره اینکه چرا اسم این کتاب را « غوغای غبار» گذاشته گفته است:«در حین طواف و نیز حضور در مسجدالنبی احساس میکردم گم شدهای هستم در غبار.البته این شعر میرشکاک هم در اندیشهام بود که گفته: در تکاپوی سراغ بینشان معشوق خویش، جادهها خواندیم و غوغای غبار آموختیم.»

در قسمتی از کتاب اینگونه آمده است:

این دره سنگی اقامتگاه اجباری بنی هاشم در سه ساله پایانی دوران سیزده ساله غربت اسلام در مکه ، همان محلی است که رسول خدا (ص) همراه یاران و خویشان مسلمان خود به مدت سه سال در محاصره کافران صاحب قدرت مکه و سران قبایل قریش قرار گرفت و با مشقت و رنج آن دوران را سپری کرد.

با سادات راه افتادیم سمت بازار بلازا تا مختصر ریال‌های سعودی که در جیبمان سنگینی می کردن بریزیم توی دخل‌های گل و گشاد تجار صعودی بازار بلازا یا همان پلازای آمریکایی که عرب سعودی بی بهره از حرف پ پارسی آن را بلازا می خواند و می نویسد پاساژی است بسیار شیک، در حد و اندازه معتبرترین فروشگاه‌های اروپایی که از جان آدمیزاد گرفته تا شیر مرغ، در آن یافت می شود.

سفرنامه‌هایی که حج را روایت می‌کنند/ «مقام ابراهیم» جایگاهی که دیدگان هر زائری را جلب می کند

کتاب «اعترافات شهر خدا» سفرنامه‌ای به قلم سید مجید حسینی است. او در این اثر ارزنده، با زبانی شاعرانه و پراحساس، ماجرای سفر خود به ریاض و زیارت خانه‌ی خدا در شهر مکه را روایت کرده است؛ روایتی که در عین برخورداری از وجه مستندگونه، آکنده از ظرایف ادبی و لطایف فکری‌ست.

حسینی در این اثر ماجرای عزیمتش به حجاز را شرح داده است؛ شرحی پرآب‌وتاب، که سرشار از ظرافت‌های فکری و زبانی است. شور مذهبیِ مولف، در خط به خط این اثر موج می‌زند. زبان او، به تناسبِ درونمایه‌ی اثرش، توأمان از خاک و افلاک نشان دارد.

در قسمتی از کتاب آمده است:

«در این سفر سه پسر همراهم هستند؛ دو درون و یکی بیرون. جنگ و دعوا، قیل و قال و گفت وگوی این سه پسر تمام مسیر سفرم را در هم ریخت و سفرم شده آشتی دادن این دو نفر. پسر اول، جوانی است در درونم که ده سال پیش در چنین روزهایی به این سرزمین آمد؛ سخت مودب است، اهل قرآن، نماز و همه متون مذهبی. پسر دوم اما سخت بازیگوش است، گوشش به حرف‌ها، متن‌ها گرفتار نیست. تو گویی اصلا زاده شده که گوش ببندد و دهان باز کند و البته زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد… پسر سومی هم هست که جزء من است اما در بیرونم. بخشی از وجود اما خارج از وجود: پسرم امیر که همراهم است…»

سفرنامه‌هایی که حج را روایت می‌کنند/ «مقام ابراهیم» جایگاهی که دیدگان هر زائری را جلب می کند

کتاب «جای پای ابراهیم» مجموعه یادداشت های سفر محمد ناصری است. ناصری درباره این اثر گفته است: این کتاب را صرفاً یک سفرنامه خام نمی دانم، بلکه تا حدودی در این کتاب مسائل آموزشی حج نیز بازگو شده است. ناصری درباره این کتاب می‌گوید: از آن جایی که مقام ابراهیم جایگاهی والا و چشمگیر در سفر حج است و این مقام والا دیدگان و اذهان هر زائری را به خود جلب می کند، تصمیم گرفتم کتابم را با نام این جایگاه نام گذاری کنم.

در نگارش این کتاب از سفرنامه های مطرحی چون «خسی در میقات» جلال آل احمد، کتاب «حج» دکتر شریعتی و سفرنامه های ناصر خسرو، ایده گرفته شده و البته بیشترین تأثیر از کتاب «حج» شریعتی گرفته شده است.
سفرنامه «جای پای ابراهیم» در سال ۱۳۷۲ به چاپ رسیده و کتاب برگزیده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«لحظۀ دیدار نزدیک بود. تپش قلبم تندتر شده بود. لحظاتی دیگر در مقابل مقدّس‌ترین نقطۀ زمین می‌ایستادم؛ خانۀ خدای مهربان. از یکی از درهای خانه وارد شدیم. عده‌ای اشک‌ریزان و حیران در تکاپو بودند. میان صفا و مروه را سعی می‌کردند. حالتی مثل دویدن داشتند، و ما به شتاب از میان آن‌ها رد شدیم و به پله‌هایی رسیدیم که باید آن‌ها را پایین می‌رفتیم. نام این پله‌ها را چه بگویم؟ پله‌های احساس! پله‌های فرو رفتن قلب‌ها! پله‌های فوران شور و عشق! پله‌های جوشیدن اشک! حالا که به این نقطه رسیدی، حالت چطور است؟! ضربان قلبت تندتر می‌شود. دندان‌هایت را به هم می‌فشاری. دلت مثل سیر و سرکه می‌جوشد، هر پله‌ای را که به پایین می‌روی، انگار دلت است که فرو می‌ریزد. زیر لب ذکر می‌گویی و ناگاه در یک لحظه، غافلگیر می‌شوی. چادر سیاه‌ خانه پیدا می‌شود و با دیدنش چه‌کار می‌کنی؟! آهی از ته دل می‌کشی؟! می‌شکنی و فرومی‌ریزی؟! فریاد می‌زنی یا زبانت بند می‌آید؟! در خود مچاله می‌شوی؟! آرام‌آرام اشک می‌ریزی؟! و یا… جنس قلب و روح آدم‌ها فرق می‌کند. هر کس به نوعی احساسات خود را بروز می‌دهد. یکی به خاک می‌افتد. یکی می‌گرید. یکی در حیرت فرو می‌رود، و یکی آرام‌آرام اشک می‌ریزد. همه این‌ها عزیز است، همۀ این حالت‌ها ناب است، خالص است. پروانه‌ها را می‌بینی که می‌چرخند. گرد حرم می‌چرخند. احرام‌پوشان، سفیدپوشان، هر کدام با احساسات خاص خودشان، همگام و همراه، می‌چرخند و می‌چرخند.»

سفرنامه‌هایی که حج را روایت می‌کنند/ «مقام ابراهیم» جایگاهی که دیدگان هر زائری را جلب می کند

انتهای پیام/

کد خبر: 1234269

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =