به گزارش خبرنگار سیاسی ایسکانیوز، شب گذشته اولین مناظره از دور دوم مناظرات انتخاباتی ریاست جمهوری ۱۴۰۳ برگزار شد. صرف نظر از تکرار موضوعاتی که در مناظرات دور اول گفته شده بود آنچه در این دور، مورد اعتراض هر دو کاندیدا قرار گرفت؛ بیاخلاقی انتخاباتی کمپین طرفین بود.
بیشتر بخوانید؛
مشکلات اقتصادی در کاهش مشارکت موثر بود
در دقایق اولیه مناظره سعید جلیلی، درحالی که به پروندهای از بی اخلاقیهای کمپین رقیب علیه خودش اشاره میکرد، گفت ستاد انتخاباتی پزشکیان وی و حامیانش را «طالبان» خوانده است. در واکنش به این نقد، پزشکیان نیز گفت: «اگر من هم پرونده بی اخلاقیها را میآوردم، بسیار بیشتر از این چیزی میشد که شما آوردهاید، هواداران شما نیز من را منافق خطاب کردهاند.» در این میانه مجری نیز با انتقاد از چنین بیاخلاقیهایی، اصطلاح «پسماند» را که به کمپین پزشکیان نسبت داده شده بود، یادآوری کرد.
هفته گذشته و در کشاکش رقابتهای انتخاباتی محسن منصوری رئیس ستاد جلیلی، محمدجواد ظریف و محمدجواد آذریجهرمی را که در ستاد پزشکیان نقش محوری دارند، «پسماند» و «دورریز» نامید و در مقابل آذر جهرمی نیز لفظ «طالبان» را برای جلیلی و هوادارانش به کار برد که نمونهای از خروارها رفتار ناشایست در هفتههای اخیر از سوی ستدهای انتخاباتی است.
پیش از آغاز مناظرات بسیاری از تحلیلگران از نقش پررنگ «مناظرات» در جلب آرای خاکستری سخن گفته بودند اما بیرمقی مناظرات دور اول نتوانست این پیشبینی را محقق کند و حالا دور دوم مناظرات نیز با گلایه از طالبان بودن جلیلی و هوادارانش و منافق بودن پزشکیان و حامیانش آغاز شد و نشانگر این واقعیت تلخ است که بیاخلاقی از سوی کمپینهای انتخاباتی به حدی گسترش یافته که سرانجام پای آن به مناظرات نیز کشیده شد.
نقش تخریبی بیاخلاقی در انتخابات و پس از آن را در چند محور میتوان بررسی کرد که اگر در این فرصت باقی مانده تا رور ۱۵ تیر و حتی در روزهای پس از اعلام نتایج نهایی انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم مورد توجه قرار نگیرند در کوتاه مدت و بلندمت خسارات جبران ناپزیری را در نظام حکمرانی کشور پدید می آورد. کاهش مشارکت در انتخابات ادوار آینده، شکاف بین مردم و حاکمیت، نافرمانی مدنی از جمله نتایج آن خواهد بود.
۱) کاهش انگیزه آرای خاکستری و مردد برای مشارکت در انتخابات
زنگ خطر بداخلاقی انتخاباتی در حالی به صدا درآمده است که میزان مشارکت در انتخابات ۸ تیر ۱۴۰۳ به کمترین حد میزان مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری کشورمان رسیده است. بسیاری از کنشگران و تحلیلگران عدم حضور قریب به شصت درصد از شرکت گنندگان در انتخابات را علاوه بر نارضایتی از وضعیت معیشتی، بداخلاقیهای ناشی از دوقطبی در انتخابات می دادند.
قشر خاکستری و آراء مردد این سیاهنماییها را ویترین کلی ساختار حکمرانی می پندارند که به قدری در فساد و تحجر فرورفته است که رای دادن یا رای ندادن آنها تاثیری در بهبود و اصلاح امور ندارد. بنابراین کمپینهای انتخاباتی و فعالیتهای هواداران کاندیداها نه تنها نمیتواند آنها را به پای صندوق رای بیاود بلکه عامل مهمی برای رویگردانی از انتخابات است.
این قشر در مواجهه با رویکرد سلبی طرفین انتخابات میپندارد اگر افرادی که مدعی توانایی حل مشکلات مردم هستند برنامه و راهکار اجرایی برای برون رفت جامعه از شرایط فعلی را دارند، قاعدتا نباید اثبات خود را در نفی دیگران ببینند و علاوه بر این، کسانی که توانایی دور نگه داشتن اطرافیان خود را از تندروی ندارند، چگونه مدعی اداره کشور هستند؟
۲) تصمیمگیری احساسی و غیرعقلایی هوادارن نفر سوم در انتخابات فعلی
بداخلاقی انتخاباتی علاوه بر پمپاژ یاس و ناامیدی در کوتاه مدت و بلندمدت، موجب تصمییمگیری نادرست افرادی میشود که در دور اول انتخابات حضور داشتند اما کاندیدای مطلبوشان رای نیاورده است و برای انتخاب بین یکی از دوکاندیدای دوردوم مردد هستند.
به طور طبیعی آرای بخشی از کسانی که در انتخابات ۸ تیر ۱۴۰۳ به قالیباف رای دادهاند به سبد رای جلیلی و پزشکیان اضافه میشود و بخشی نیز ممکن است رای سفید بدهند و یا اصلا رای ندهند.
در این میان، بیاخلاق انتخاباتی دو طیف جلیلی و پزشکیان میتواند در تصمیمگیری آن دسته از هواداران قالیباف که وی را فردی میانهرو و تکنوکرات میدانند و در رای دادن، رای ندادن یا رای سفید دادن مردد هستند، تاثیر زیادی بگذارد و حتی ممکن است موجب امتناع آنها از رای دادن شود. شاید این بخش از آراء مردد واقعا تحت تاثیر تبلیغاتی سوئی مانند منافق یا طالبان نامیده شدن دو قطب انتخاباتی قرار گیرند و آمار مشارکت دوم از ۴۰ درصد نیز کمتر شود.
از سوی دیگر هر اظهارنظر رادیکال در یک از ارودگاههای تبلیغاتی ممکن است موجب تصمیم احساسی آن دسته از حامیان قالیباف شود که برای مشارکت در انتخابات مصمم هستند آما هنوز کاندیدای مطلوب خود را انتخاب نکردهاند و موجب شود تا بر اساس شایعات دست به انتخاب احساسی بزنند.
۳) ابتذال و بیاعتباری امر سیاسی و کاهش مشارکت قشر خاکستری در همدلی با حاکمیت
تند کردن فضا علیه رقیب برای مردم کوچه و بازار که در حال دست و پنجه نرم کردن با انبوهی از مشکلات روزمره هستند نه تنها جذابیتی ندارد بلکه باعث «بیاعتبار شدن امر سیاسی» و دلسردی و ناامیدی بیشتر آنها میشود.
شاید بالا رفتن بازدید پستهای فضای مجازی و برخی پایگاههای خبری که این روزها به صورت یک جانبه از کاندیدای مورد نظر خود حمایت می کنند و وی را ناجی کشور میدانند و رقیب را عامل تمام کاستیها، خیانتها و مشکلات لاینحل کشور میدانند، به طور موقت موجب گمانهزنیهایی در بالا بردن هواداران یک کاندیدا شود اما پس از فروکش کردن تب انتخاباتی، صرفا یاس و سرخوردگی هواداران از نتایج واقعی باقی میماند و انبوهی از توقعات کاذب که مسیر راه رئیسجمهور منتخب را دشوار میکند.
۴) سیاهنمایی در ساختار سیاسی و ترغیب به نافرمانی مدنی در برهههای حساس
علاوه بر دلسری جامعه که نمود آن را در کاهش مشارکت انتخابات دور اول ریاست جمهوری چهاردهم مشهود بود، رویکرد سلبی و تند کردن افراطی فضا علیه رقیب، ممکن است وارد مرز«رقیب هراسی» نیز شود، امریی که علاوه بر کم رونق شدن انتخابات فعلی، در بلند مدت مدت جامعه را از تعامل سازنده با نظام حکمرانی دور میکند.
چناچه بخشی از ۴۰ درصدی که هنوز نسبت به سرنوشت خود حساس هستند و باور دارند که میتوانند در آینده خود ونسلهای بعدی تاثیرگذار باشند، به حدی از یکی از کاندیداهای انتخاباتی هراس داشته باشند که تصور کنند کشور با روی کار آمدن وی تبدیل به ویرانه شود، در صورتی که کاندیدای مطلوبشان رای نیاورد، ممکن است در برابر برنامههای رئیس جمهوری که مطلبوبشان نیست همراهی نداشته باشند و حتی در برهههای حساس در برابر تصمیمات وی دست به نافرمانی مدنی بزنند و گستره این نافرمانی تا خیابانها نیز کشیده شود.
از آنجائیکه نهاد ریاستجمهوری یکی از مهمترین اجزای ساختار حکمرانی است، موضع تند افرادی که نسبت به تصمیمات رئیسجمهور سوءظن دارند ممکن است به کل حاکمیت تسری پیدا کند و این افراد به تدریج راه خود را از حاکمیت جدا کند و سرانجام مراجع سیاسی و فکری در خارج از ساختار حاکمیت بتوانند از آنها برای اهداف خود بهره برداری کنند.
انتهای پیام/
نظر شما