۷۵ درصد از فعالیت دانشکدگان موضوعی، پژوهشی است/ ۳۰ درصد از آموزش دروس به عرصه می‌رود

معاون علوم، مهندسی و کشاورزی دانشگاه آزاد اسلامی گفت: در دانشکدگان موضوعی، ۲۵% آموزش و ۷۵% پژوهش رخ می‌دهد. آن ۲۵% هم آموزش تخصصی است و طبق آیین‌نامه‌ای که تنظیم شده بناست که ۲۵ تا ۳۰ درصد درس به عرصه برده شود.

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، برخلاف تعداد زیادی از دانشگاه‌های جهان که دیگر صرفاً محل انتقال دانش تئوری نیستند، بلکه به میدان تحول، نوآوری و پیوند با صنعت تبدیل شده‌اند، در داخل کشور ارتباط با صنعت تنها در سطح یک شعار پیگیری می‌شود. از تغییرات در ساختارهای آموزشی و پژوهشی گرفته تا تأکید بر آموزش مهارت‌محور و نقش فناوری‌های نوین، تحصیلات عالی در ایران، رنگی از این نوآوری‌ها به خود ندیده‌است. آیا دانشگاه‌های داخل به این سمت می‌روند؟ تکلیف آینده فضای تحصیلات تکمیلی در ایران چگونه خواهد بود؟

در گفت‌وگویی تفصیلی با دکتر محمد علی‌اکبری معاون علوم، مهندسی و کشاورزی دانشگاه آزاد اسلامی به بررسی چالش‌های این مسیر و راهکارهای جدیدی که دانشگاه‌ آزاد در ساختار تازه دانشی خود در حوزه‌های مختلف آموزش، پژوهش و ارتباط با صنعت دنبال می‌کند، پرداخته‌ایم؛

در مقوله رشته‌های مهندسی، دکتر طهرانچی در جمع مدیران گروه‌های کشوری مهندسی مکانیک، عمران، هوافضا و ... سخنرانی داشتند و بیان کردند که باید از علوم مهندسی به سمت فناوری مهندسی گذار کرد. مفهوم عملیاتی این گذار چیست؟ دانشگاه قرار است در این رابطه چه کند؟

سوالی که می‌پرسید سوال سختی‌ست. در آن جلسه خاص من هم حضور داشتم. در این بحث شاید اولین گامی که ما باید انجام دهیم، این است که که از مهندسی به فناوری وصل شویم؛ بحث استفاده فناوری در آموزش است. به این شکل من به این بحث ورود می‌کنم، به عنوان مثال در جلساتی توسط خود دکتر طهرانچی مطرح شد که پایتون را به کمک ریاضیات بیاوریم. دروسی داریم با عناوین ریاضی ۱، ریاضی ۲، ریاضی مهندسی و... که روش‌های عادی برای تدریس این دروس در دانشگاه‌ها وجود دارد. استاد سر کلاس درس می‌رود و درس را تدریس می‌کند و روش تدریس مرسومی است. ولی استفاده از پایتون و توضیح دادن کتابخانه‌های ریاضیاتی آن و همان فرایند را در قالب پایتون انجام دادن و توضیح دادن برنامه نویسی آن مباحث، مثالی از مرحله اول استفاده از فناوری است. یک گام جلوتر از سوالی که شما می‌پرسید، می‌توان این سوال را پرسید که چگونه می‌شود از هوش مصنوعی در بحث آموزش استفاده کرد؟ این استفاده از فناوری هوش مصنوعی در آموزش است. این مقوله آموزش، پژوهش و فناوری است که دکتر طهرانچی به شکل علم، فرهنگ و فناوری آن را بیان می‌کنند و هرکدام از این سه مقوله، آموزش، پژوهش و کاربست خواهند داشت. مقوله پیچیده‌ای است که چگونه این رشته‌های مهندسی را به فن‌آور تبدیل کنیم؟ اگر دیروز در جلسه مدیران کشوری ما می‌بودید، آقای دکتر صحبت کردند که فرایند باید با کمک دانشکده‌های موضوعی و سراها انجام شوند. یکسری ساختارهای جدیدی ما باید در دانشگاه‌ها طراحی کنیم و این ساختارها شروع به کارکنند. در قالب این طراحی‌های جدید ما باید سعی کنیم که فناوری که برای اجتماع و برای بیرون دانشگاه است را، وصل کنیم به کارهای داخلی دانشگاه. اگر الآن فی‌البداهه از من بپرسید برای اینکه فناوری وارد دانشگاه شود چه می‌کنیم، اولین هدف ما این است که فناوری وارد آموزش بشود و از آن استفاده کنیم و بهترین مثال آن هوش مصنوعی است.

پس می‌فرمایید ما باید ابزارهای فناوری را آمیخته کنیم با بحث آموزش.

بله، این نقطه شروع و حداقلی ماجرا است و برای این موضوع باید ساختارها ایجاد شود. دانشکدگان موضوعی و سراها ایجاد کرد و باید متمرکز شد تا نتیجه حاصل شود.

دکتر طهرانچی در همین رابطه، آموزش رویداد محور، استارت‌آپ محور را مطرح کردند. این آموزش قرار است چگونه عملیاتی شود؟

کمی استارت‌آپ و رویدادمحور را کنار بگذارید. به آموزش پزشکی نگاه کنید؛ که آموزش پزشکی چگونه اتفاق می‌افتد. حقیقت این است که قسمتی از آموزشی که دانشجویان پزشکی دریافت می‌کنند، در بیمارستان است. بعد از خواندن درس شما به بیمارستان می‌روید، مریض ویزیت می‌کنید، کنار دست دکتر می‌ایستید و از این قبیل فعالیت‌ها. این می‌شود بخشی از آموزش. این نوع از آموزش در بخش علوم‌پایه و فنی مهندسی وجود ندارد. قبل از اینکه بخواهیم فکر کنیم که آموزش را رویداد محور کنیم، دانشجو را باید به "عرصه" ببریم. اگر خبرها را دنبال کرده بودید، در تبریز کار خوبی انجام شده به اسم چهارشنبه‌ها صنعتی، دانشجویان را به درون صنعت می‌برند و روش به کارگیری آموزش‌هایی که در کلاس یاد داده شده را در صنعت به آن‌ها نشان می‌دهند. این چیزهایی است که باید در صنعت یاد داده شود تا آموزش تکمیل شود و یا آموزشی مضاعف بر آموزش اکادمیک دریافت شود. پس، از نظر ما ساختار آموزش باید عوض شود. آموزش دیگر نباید روی گچ و تخته باشد. اولا باید فناوری به کمک آن بیاید، ثانیا باید در تعامل با بیرون انجام شود. مانند بیمارستان که هم به نوعی بیرون است و هم بیرون نیست. دانشگاه نیست اما محل آموختن است.
کاری ما سعی در انجام آن داریم، این است که دانشجو را ببریم به سمت صنعت، به سمت عرصه. اگر به آموزش اینگونه فکر کنیم، می‌بینیم که می‌تواند رویداد محور هم باشد. رویدادی می‌تواند باشد که بخشی از آموزش دانشجو است. وقتی بپذیرید که بخشی از آموزش دانشجو می‌تواند در محیطی انجام شود که اسمش را می‌گذاریم عرصه، که می‌تواند ارتباط داشته باشد با آموزش من، پذیرفته‌اید که هرچیزی می‌تواند اتفاق بیفتد. مانند استارت‌آپ‌ها.

در یکی از نشست‌ها صحبتی داشتید و گفته بودید که به سمتی می‌رویم که حداکثر ۳۰ درصد از آموزش‌های دانشگاه‌ها محیط‌های صنعتی رخ دهد. چرا این موضوع رو به صورت حداکثر بیان کردید؟ و چرا یک حداقلی را تعیین نکردید برای اینکه دانشگاه‌ها را ملزم به اجرایی کردن این موضوع کنید؟

طبق آیین‌نامه‌ای که تنظیم شده بنا بر این است که ۲۵ تا ۳۰ درصد درس به عرصه برده شود. تعداد دروس هدف این آیین‌نامه نیست. به عنوان مثال در یک واحد دانشگاهی مانند تبریز، به خاطر اینکه صنعت در اطراف آن بسیار زیاد است می‌توان این کار را کرد و تعداد دروس افزایش پیدا کند. ولی در هر درسی ما انتظار داریم که ۳۰ درصد از آموزش آن درس در بیرون از دانشگاه پیگیری شود.

خیلی راحت می‌توان در کشور بررسی کرد؛ متوجه می‌شویم که به علت جغرافیای یک واحد دانشگاهی، نمی‌توان آموزش خیلی از دروس را به بیرون از دانشگاه برد. به علت آنکه در آن استان صنایع و صنعت مناسب و خوب وجود ندارد. در مناطقی مثل تبریز، بیرجند، زاهدان و بندرعباس که صنایع خوبی در اطراف خود دارند این موضوع شدنی‌تر است. باید گشت که با چه صنایعی می‌توان این کار را انجام داد و باید فکر شود و بررسی‌های متعددی برای این موضوع انجام شود. تا دو هفته آینده آیین‌نامه آن ابلاغ خواهد شد.

از آنجایی که به مهندسی اشاره کردیم، دکتر طهرانچی تقریبا دوسالی است که از کاهش اقبال به رشته‌های مهندسی سخن می‌گویند، احتمالا این موضوع، در دانشگاه و معاونت شما موثر بوده و برنامه‌های خاصی را در این رابطه طرح‌ریزی و اجرا کرده اید. احتمالا بشود راهکارهای دانشگاه را در دو دسته کوتاه مدت و بلند مدت دسته بندی کرد. مثلا راه‌اندازی دانشکدگان موضوعی و نظام جدید دانشگاهی یکی از کارکردهای بلند مدتش همین نجات رشته‌های در خطر است. برنامه‌های کوتاه مدت‌تری هم در این رابطه داشته‌اید؟ رشته‌ای را در واحدی سراغ دارید که توانسته باشد ورودی‌هایش را افزایش دهد؟ تصادفی بوده یا مبتنی بر برنامه؟

اینکه در واحدی تعدادی بیایند و رشته‌ای را بخوانند، اتفاقا نشان‌دهندۀ آن است که برایش برنامه‌ریزی شده‌است. ما قبلا حدود ۸۰ الی ۹۰ درصد دانشجوهایمان در تعدادی از رشته‌های به خصوص تحصیل می‌کردند. اتفاقی که در حال حاضر رخ داده، این است که این مقدار کمتر شده. این به این معنی است که ما در تلاش برای فعال کردن رشته‌های دیگر هستیم. مخاطب ما جامعۀ دانش‌آموزانی‌ست که رشته انتخاب می‌کنند. مخاطب باید بپذیرد که رشته‌ای که انتخاب می‌کند برایش مفید است. برخی به عنوان مثال پزشکی دوست دارند، چون تصور می‌کنند که آینده و درآمد و شغلشان تضمین شده ‌است.
یکی از کارهایی که می‌شود کرد این است که نشان دهید درسی که ارائه می‌دهید مفید است. مفید بودن معنایش لزوما چیزی مثل پزشکی نیست. مثلا در بندرعباس تعمیر لنج مفید است؛ درحالی که در تهران هیچ فایده‌ای ندارد. درمورد این مفید بودن باید فکر شود و ما به این می‌گوییم "آمایش". این‌که چه رشته‌ای در کجا بدرد می‌خورد. معدن در سیستان‌وبلوچستان مفید است، در کرمان مفید است. در این مناطق معدن زیاد است و دانشجوی معدن می‌تواند کار پیدا کند. این بحث آمایشی، موضوع جدی‌ایست که ما پیگیری می‌کنیم و می‌دانیم که چی در کجا مهم است و برای چه رشته‌ای در کجا باید سرمایه‌گذاری کنیم. پس این‌ که شما می‌بینید که در یک واحد ۳۰ دانشجوی معدن مشغول به تحصیل می‌شوند، به این معنی است که ما برای آن برنامه‌ریزی کردیم.

از نگاهی کاملا متفاوت رشته‌ها جذاب نیستند. مثلا برای دانشجویان امروز چقدر جذاب است که انتگرال‌گیری یاد بگیرند؟ به عنوان یک مفهوم باید یاد گرفته شود، اما برای کاربرد، انتگرال جذاب نیست. این روزها حقیقتا کسی نمی‌نشیند انتگرال بگیرد. پس روش‌های آموزشیمان را باید تغییر دهیم. نه به این معنا که ریاضی درس ندهیم. حرف این است که روش‌های آموزشی باید جذاب شوند. یعنی کسی که می‌آید و معدن می‌خواند، به عناون مثال با یک هوش مصنوعی آنچنانی در حوزه معدن آشنا شود. با یک اتفاق خیلی جدید در حوزه معدن آشنا شود. این آن چیزی است که ما به عناون دانشکدۀ موضوعی روی آن کار می‌کنیم. باید برویم بر روی یکسری المان های جدید که آمایش محور هستند. روش کارمان را طوری عوض کنیم، که شخص احساس کند آموزشی که می‌بیند مفید است.

این که تو احساس کنی آموزشی که میبینی مفید است، برای خودت کاربردی است، برای دیگری کاربردی است و یا به وسیله آن مسئله‌ای را حل می‌کنی. این بسته به شخص است و وظیفۀ ما، آماده کردن بستر رشد این پتانسیل است. برای مثال یک مهندس معدن، با فناوری و هوش مصنوعی مرتبط آشنا باشد، با المان های ریاضی مرتبط آشنا باشد و انتخاب کند که در معدن کار کند و یا یک شرکت معدنی بزند. این فرایند باید جا بیفتد و زمانبر است. ما آمایش را انجام داده‌ایم و دانشکدگان موضوعی را تاسیس کرده‌ایم. چندسالی طول می‌کشد تا مورد پذیرش قرار بگیرد. اما این روند سعودی در تعداد دانشجو نشان می‌دهد که دانشجوها متوجه اتفاقات جدید در دانشگاه آزاد شده‌اند.

یک توضیح مختصری از کارکرد این آمایش می‌فرمایید؟

اگر بخواهم خلاصه توضیح بدهم، یکسری رشته‌ها داریم که منسوخ شدند و یکسری رشته‌ها داریم که جایشان بد است. به عنوان مثال صنایع غذایی درجایی قرار دارد که اصلا این صنعت وجود ندارد و اصلا مردم آن منطقه به صنایع غذایی فکر نمی‌کنند. درحالی که اگر جای رشته را عوض کنیم، صنایع غذایی ممکن است شکل بگیرد. این جا عوض کردن رشته از آمایش می‌آید. اینکه مردم آن منطقه چه دارند و چند دانش‌آموز دارند. منطقه‌ای در لرستان و یا اطراف لرستان بچه‌ها بیش‌ترین شرکت کننده در ریاضی را داشتند. این منطقه کشش مهندسی خوبی دارد. شما اگر چند مهندسی خوب در آن منطقه داشته باشید، بچه‌های آنجا علاقه‌مند هستند. ولی همان نسبت را اگر می‌رفتید در استان دیگری بررسی می‌کردید به این شکل نبود. این‌ها اطلاعات آمایشی است. یعنی شما یکسری فاکتورها را بررسی می‌کنید و می‌توانید تصمیم بگیرید که چه رشته‌ای به درد آن منطقه می‌خورد و چه درصدی باید داشته باشد. این اطلاعات را الآن ما در اختیار داریم.

قبلا از تدوین برنامه کشاورزی برای استان‌ها خبرداده بودید که در آن رشته‌های فرارشته‌ای نیز قرار بود به دانشکده‌ها اضافه شوند. تدوین این برنامه به سرانجام رسید؟ در چه وضعیتی قرار دارد؟ چه رشته‌هایی دچار تغییرات شدند؟ چه تغییراتی؟ چرا؟

در همین‌جا من نظر شخصی خودم را بیان می‌کنم. اولا در مورد کشاورزی در دانشگاه آزاد، به این دلیل که امکانات کشاورزی بدی ندارد. در جلساتی مدام پیگیری می‌شود که از این امکانات بهینه استفاده کنند. در کنار این بهینه استفاده کردن، می‌توانید آموزش و پژوهش را قرار دهید. تصور کنید ما در تبریز یک جای

تولید قارچ داریم و کل این منطقه این قابلیت را دارد که دانشجو برود و تولید قارچ را یاد بگیرد. موضوع مهمی هم هست و در انواع صنایع کاربرد دارد. مانند محصولات آرایشی و یهداشتی، خوراک دام و استفاده‌های متنوع دیگر. و کشت این قارچ‌ها باید با دقت انجام شود. این فرایندی‌ست که شما در آن می‌توانی آموزش داشته باشی، می‌توانی پژوهش داشته باشی و می‌توانی کاربست هم داشته باشی. دانشجو را ببری در مزرعه که ببیند چجوری انجام می‌شود.
پس در بحث کشاورزی، دو بحث کاملا جدی داریم، اولا جزو آن رشته‌هایی است که دانشجوی بسیار کمی دارد. به این علت که آموزش مفید داده نمی‌شود. ثانیا ما در کشاورزی می‌توانیم آموزش، پژوهش و کاربست داشته باشیم. یعنی همان تعداد دانشجویی که پیش ما تحصیل ‌می‌کنند را می‌توانیم ببریم گاوداری را ببینند. (ما جزو معدود دانشگاه‌هایی هستیم که گاوداری داریم، پرورش ماهی داریم، جلبک داریم، تولید بزر در اصفهان داریم و همۀ این‌ها، صنایع درست و حسابی‌ای هم هستند.) ما جنسمان جور است، دانشجویی که می‌آید پیش ما مهندسی کشاورزی بخواند، می‌تواند بهترین تجربه‌ها را در دانشگاه داشته باشد و مفید بودن به معنای واقعی را یاد بگیرد. این بحث کاملا آموزشی و پژوهشی‌است، یعنی می‌تواند حتی تحقیق کند در مورد جلبک‌ها که چه کنیم مثلا کیفیتشان بالا برود.
بحث دیگری هست در مورد فرارشته‌ای و یا بین رشته‌ای که من خودم به این عبارت اعتقادی ندارم. وقتی به رشته‌ای می‌گوییم فرا رشته‌ای چه معنی می‌دهد؟ رشتۀ فرارشته‌ای از نظر من بی‌معنی است. رشته، رشته است. که یکسری واحد در آن می‌‎خوانید. فرارشته‌ای هم رشته ای‌ست که شما تلفیقی از چند رشته را در آن مضاعف بر چندی مبحث جدید می‌خوانی. این رویکرد از نظر من غلط است. رویکرد درست از منظر من در پژوهش است. شما در پژوهش می‌توانی بین رشته‌ای کار کنی، در پژوهش شما می‌توانی با افرادی جمع شوی، از رشته‌های متفاوت و حول یک موضوع کار کنی.
مثال خیلی واضح آن هوش مصنوعی است. در هوش مصنوعی فیزیک‌دانان می‌توانند کار کنند، ریاضی‌دانان می‌توانند کار کنند، کامپیوتری‌ها می‌توانند کار کنند، شیمیست‌ها می‌توانند کار کنند و پزشک‌ها هم می‌توانند کار کنند، این به معنی بین‌رشته‌ای‌ست. موضوعی بین رشته‌ای وجود دارد، که هیئت علمی‌های متفاوت، متخصصان متفاوت می‌آیند و روی آن موضوع کار می‌کنند. این می‌شود بین‌رشته‌ای و فرارشته‌ای. به نظر این این نوع تعریف رایج از بین‌رشته‌ای و فرارشته‌ای بی‌معنی است.

و این مفهومی که بیان می‌کنید ذیل دانشکدگان تازه تاسیس قرار می‌گیرد، درست است؟

بله دانشکده‌های ما بین رشته‌ای هستند، ما مفهومی خلق می‌کنیم به اسم دانشکده، که دانشکدۀ بین رشته‌ای است. اگر به دانشکده‌های سنتی نگاه کنیم، دانشکده‌هایی داشتیم مانند فیزیک، شیمی و برق، این‌ها دانشکده‌های رشته‌ای هستند. ولی الآن می‌گوییم دانشکدۀ هوش مصنوعی و فناوری‌های اجتماعی، این مفهوم بین رشته‌ای دارد. حتی به عنوان مثال جامعه‌شناس هم می‌توانید در این دانشکده به کار بگیرید. منظور من هم همین است که مفهوم بین رشته‌ای را ببریم در پژوهش و نه در آموزش.

پس دانشکدگان موضوعی نیازمند ترکیبی از اساتید فرارشته‌ای نیز خواهد بود. ترکیب اساتید دانشکده‌های مضوعی را چطور می‌چینید؟ اعضای هیئت علمی وابسته که از صنایع مختلف می‌آیند احتمالا نقش پررنگی را قرار است در کنار اعضای هیئت علمی پیوسته ایفا کنند. این چگونه قرار است رخ دهد؟ و چگونه این اساتید که از صنعت قرار است جذب کنید را ترغیب می‌کنید برای همکاری در صورتی که خود موقعیت شغلی خوبی دارند؟

به این شکل به موضوع نگاه نکنید، درحال حاضر یک دانشکده با ۲۰ الی ۲۵ نفر به عنوان اعضای هیئت علمی شکل می‌گیرد. اگر من در واحدی دانشکدۀ هوش مصنوعی را شکل داده باشم، به حدودا ۲۵ نفر نیرو برای فعالیت نیاز دارد. اگر من به عدد ۲۰ برسم، نه لزوما از یک رشته، بلکه به همراه افراد فرارشته‌ای، حتی در استان هم اگر ۲۰ نفر نیرو داشته باشیم دانشکده شکل می‌گیرد. زیرا دانشکده برای هر واحد نیست، بلکه برای استان در نظر گرفته می‌شود.

پس در شروع، من نمی‌خواهم به نوعی عمل کنم که همۀ اعضای هیئت علمی من صاحب دانشکده بشوند. هیئت علمی باید فکر کند و ببیند که در کجا می‌خواهد چه کاری انجام دهد و با توجه به علاقه‌اش باید به سمت دانشکده‌ای سوق پیدا کند. به صورت فیزیکی هم نه، درکار پژوهشی‌اش باید به سمتی برود و انتظار ما این است که در تحقیقاتش، در پایان‌نامه‌اش و در درس‌های تخصصی که به صورتی قرار است ارائه شود به سمتی برود. ما باید به زودی هیئت علمی وابسته را به این سمت ببریم که برای دانشکدگان هیئت علمی وابسته بگیریم. این باید در فاصله ۱‌ سال تا ۱ سال و نیم اتفاق بیفتد. آن مفهومی که الآن در هیئت علمی وابسته اجرا می‌کنیم، به قصد پوشش تحصیلات تکمیلی می‌باشد. باید به صورتی انجامش بدهیم که ضعف دانشکده‌مان را پوشش بدهد. و این ضعف تحصیلات تکمیلی را هم پوشش می‌دهد. درواقع این اولویت داشتن تحصیلات تکمیلی بر دانشکده باید برعکس شود و دانشکده بر تحصیلات تکمیلی اولویت پیدا کند.

درمورد حقوق و مزایا هم در آینده می‌توان بحث کرد. وقتی آدمی آمده که مطمئن هستید در دانشکدۀ شما، در زمینۀ تحصیلات تکمیلی و موضوع محوری کار می‌کند. به نظر من می‌توانید در مورد حقوقش هم بحث کنید. به این هم باید فکر شود که به‌هرحال، صنعت علاقه‌مند است که در دانشگاه کار کند. همانطور که ما علاقه‌مندیم در صنعت کار کنیم. بالاخاره دانشگاه فضای خاص خود را دارد و کسی که در صنعت کار کرده، بدش نمی‌آید که استاد دانشگاه بشود و تجربیاتش را بیاورد داخل آموزش. پول تنها ملاک نیست، هرچند هزینه‌ای که می‌شود مفید است. اما خیلی از آقایان علاقه‌مند هستند که بیایند داخل دانشگاه تدریس کنند و انتقال تجربه داشته باشند. در رشته‌های فنی مهندسی این نوع آدم‌ها بسیار زیاد هستند و برخی بدون پول هم برای تدریس حضور پیدا می‌کنند. فکر نمی‌کنم آنقدری که ما نگران هزینۀ آن هستیم، برایش نگرانی وجود داشته باشد. به علت جذابیتی که دارد.

مطرح کردید که در دانشکدگان موضوعی آموزش ذیل پژوهش رخ می‌دهد و به تنهایی نباید انجام شود.

البته من لغت ذیل را بکار نبردم. من همیشه گفته‌ام که در دانشکدگان موضوعی، ۲۵% آموزش و ۷۵% پژوهش رخ می‌دهد. آن ۲۵% هم آموزش تخصصی است. من به این نوع آموزش که مثلا دانشجو مهندسی شیمی الآن در دانشکده‌های سنتی تعدادی واحد می‌خواند و پاس می‌کند نمی‌گویم آموزش. در دانشکدگان، من آن شیمی را می‌خواهم که در حمل و نقل مفید باشد، آن شیمی را می‌خواهم که در هوش‌مصنوعی مفید باشد، آن شیمی که در ارتباطات مفید باشد، اگر وجود دارد. این انتظارات ما، آن روال معمولی نیست که در گروه‌ها انجام می‌شود. من آن شیمی را می‌خواهم که در داروسازی مفید باشد و آن را می‌برم در پزشکی، آن شیمی را می‌خواهم که در صنایع غذایی مفید باشد و این را می‌برم در کشاورزی. این آموزشی که ما در دانشکدگان می‌دهیم، آموزش تخصصی در موضوع دانشکده است. انتظار نداریم که از ۲۵ درصد فراتر برود. چند درس هم بیشتر به این نوع درنمی‌آید. حتی ما دوست داریم که این آموزش تخصصی عرصه محور باشد. اگر به من شیمی درس داده می‌شود تا در صنایع غذایی استفاده شود، من را بردارید ببرید در صنایع غذایی و ببینم چه استفاده‌ای دارد.

چرا اسم پژوهشکده را به‌جای دانشکده انتخاب نکردید؟

لغت پژوهشکده یعنی (Institute) که دقیقا معنای عملکردی دانشکدگان است. چون پژوهشکده در کشور معنای متفاوتی دارد و اگر پژوهشکده می‌نامیدیم دچار ابهام و گرفتاری می‌شدیم و به جای آن لغت جا افتادۀ دانشکده را به کار می‌بریم. درحالی که اگر به لغت انگلیسی آن نگاه کنیم، همان معنای کاربردی پژوهشکده را می‌دهد.

فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی چه مقدار قرار است که رنگ اقتصادی به خود بگیرند و تجاری‌سازی شوند؟ به چه شکل قرار است درآمدزا باشند؟

در یک‌سال آینده به نظر نمی‌آید این مهم رخ دهد. اما به زودی به این سمت خواهد رفت و دانشکدگان موضوعی به سراها وصل خواهند شد. ولی الآن ما تازه درحال راه‌اندازی دانشکدگان موضوعی هستیم و خیلی زود است که بخواهیم درمورد آن صحبت کنیم. ما درحال حاضر هم پایان‌نامه‌ها و مقالاتمان ساپورت بیرونی می‌گیرند. این سودی است که دانشگاه می‌برد و می‌توانم که آمار قراردادهایی که با بیرون از دانشگاه در برنامه‌های علمی خود می‌بندیم را به شما نشان دهم. این سود به دانشجو هم داده می‌شود. اما درآمدی که از طرق مختلف در آینده به دست خواهد آمد، قابل توجه‌تر خواهد بود. به عنوان مثال طرح هایی وجود دارد که از بیرون دانشگاه گرفته می‌شود و تبدیل به ۶ عدد پایان‌نامه می‌شود. مبلغی کمی هم آید اساتید نمی‌شود. اما اگر تحصیلات تکمیلی همگرا شود، درآمدزایی خوبی خواهد داشت. این همگرایی مهم است و اگر شما یک دانشکدۀ هوش مصنوعی داشته باشی و یک برنامه هوش مصنوعی هم داشته باشی، و در قالب آن در حوزۀ هوش مصنوعی ورود کنی، کاملا می‌تواند درآمدزا باشد.

در حقیقت هوشمندسازی چیزی است که درحال حاضر با روی کارآمدن ابزار هوش مصنوعی به شدت مورد استقبال قرار گرفته و روی کار آمده. ولی ما خیلی چیزهایی داریم که به اندازۀ هوش‌مصنوعی مهم است. ما کشور صادرکنندۀ نفت هستیم و اقتصادمان برپایۀ نفت است و مهندس نفت در کشور نداریم. تعداد دانشجویان مهندسی نفت بسیار کم است و این از هوشمندسازی حتی مهم‌تر است. ما معادن زیادی داریم و کسی به معادن توجه نمی‌کند. ما مشکل انرژی داریم و آدم انرژی نداریم و تربیت نمی‌کنیم. آدمی که بتواند مشکل انرژیمان را حل کند. هوشمندسازی خیلی خوب است و حتما باید دنبال شود. اما کنارش مسائل خیلی خیلی جدی وجود دارد که می‌توان به آن پرداخت و از هوشمندسازی هم استفاده کرد.

کشاورزی هوشمند ذیل دانشکده هوش مصنوعی قرار می‌گیرد یا غذا و فراسودمندها؟

ذیل هوش مصنوعی قرار می‌گیرد.

دانشگاه در حوزه‌های مختلفی مانند شیرآلات، جلبک و احتمالا کشاورزی شبکه‌سازی فعال دانشگاهی را دنبال کرده است. شما چه نقشی در این شبکه سازی‌ها ایفا می‌کنید؟ و چه کمکی به این روند می‌کنید؟ چون فکر می‌کنم بخشی از این اقدامات مربوط به معاونت تحقیقات و فناوری می‌شود، چگونه این تداخل فعالیت‌ها را مدیریت می‌کنید؟

چیزی که من از شبکه‌سازی متوجه می‌شوم و درمورد معاونت خود هم بخواهم برایتان توضیح بدهم، این است که دانشکدگان خود شبکه هستند. یک رئیس دانشکدگان داریم، مثلا رئیس دانشکدگان هوش‌مصنوعی که ۲۴ دانشکدۀ هوش مصنوعی در کشور دارد با ماموریت‌های متفاوت. مثلا دانشکده هوش مصنوعی تهران شمال، در حوزۀ سلامت کار می‌کند و دانشکدۀ هوش‌مصنوعی رشت در حوزۀ کشاورزی. شبکه به این معنا است که من مجموعه‌ای از امکانات دارم و از همۀ این‌ها در راستای بهینه کردن سیستم خودم استفاده کنم. ما شبکۀ دانشکدگان هوش مصنوعی در کشور داریم با ماموریت‌های مشخص، شبکۀ دانشکدگان حمل و نقل و ارتباطات داریم با ماموریت های مشخص. شبکۀ برای من به این معناست که دانشکده‌ها را به هم متصل کردم و به طور هم‌افزا از همۀ آن‌ها استفاده می‌کنم. ماموریت‌هایی که برایم مهم بوده ‌است و درحد توان آن‌ها نیز بوده، به آن‌ها محول کردم. به عنوان مثال به یکی گفته‌ام که برای من برنامه‌نویسی کن، به یکی گفته‌ام که در هوش مصنوعی در حوزۀ سلامت برای بیماری‌ها کار کن، به یکی گفته‌ام در حمل‌ونقل کار کن و به یکی گفته‌ام تو در کشاورزی کار کن. این‌ها همدیگر را می‌بینند و من آن‌ها را مدیریت می‌کنم. این ارتباط، این‌هارا متوجه خواهد کرد و افراد کم‌کم حوزۀ فعالیت مناسب خود را پیدا کرده و به آن سمت سوق پیدا می‌کنند. لزومی هم ندارد که فیزیکی به آن واحد منتقل شود؛ چون پایه همۀ کار ما پژوهشیار می‌شود.
معاونت‌های موضوعی کارشان پژوهش تحصیلات تکمیلی است. دکتر مشکینی کارش پژوهش بعد از تحصیلات تکمیلی است. همان مفهوم سراها و قرارداد بستن با بیرون، جذب طرح پژوهشی و امثالهم. فعلا کار ما پایان‌نامه محور و پژوهش تحصیلات تکمیلی است و تداخلی با کار دکتر مشکینی ندارد. درحال حاضر من در معاونت خودم ۷ عدد شبکۀ دانشکده‌ای دارم که در حوزه‌های مختلف با ماموریت‌های مختلف در حال فعالیت هستند.

دانشگاه آزاد به دنبال اجرایی کردن سری طرح‌های نوینی است که شاید جایی تضادهایی با طرح‌های سنتی که در آموزش عالی به صورت همگانی درجریان و مرسوم وزارت علوم است، پیدا کند. این طرح‌های عملیاتی نوین دانشگاه آزاد با مصوبه‌ها و روال وزارت علوم به تضاد نمی‌خورد و مشکل‌زا نمی‌شود؟

ببینید مفهوم دانشکده‌ها از بیرون به همان شکل قبلی‌ است و ما سعیمان بر این است که طبق آیین‌نامه‌های وزارت علوم عمل کنیم. طبق تعریف آیین‌نامه‌ای به مشکل نمی‌خوریم، به گروه‌های آموزشی کاری نداریم و به همان شکل سابق نگهشان می‌داریم. در حقیقت فعالیت جدیدی در کنار این‌ها انجام می‌دهیم.

انتهای پیام/

خبرنگار: محمد افصح

کد خبر: 1259131

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =