تهران- ایسکانیوز: عصر نمناک پاییزی است. سرت را درون باررانی‌ات فرو برده‌ای و از روبروی بانک ملت میدان انقلاب رد می شوی. در گوشت کسی می‌خواند: «آی شیاد می‌خوای بمونی تو، اما شب که بره می‌دهم جزای تو...» برای لحظه‌ای مکث می‌کنی. زنی که همیشه روی لبه سکوی بانک می‌نشیند، سرجایش نشسته‌است. جوراب‌هایش را کنار دستش گذاشته. دختری که کنارش می‌نشست، اما نیست. جلوتر می‌روی. مردی کنار دکه‌ای که آن روزها بود ولی دیگر نیست، ایستاده. با دخترِ زن دست‌فروش حرف می‌زند. صدای درون گوشت را قطع می‌کنی. دخترک خودش را مدام کنار می‌کشد. روبروی مسجد دور میدان انقلاب است. مرد اصرار می‌کند: بیا دختر جان. از اشارات دست مرد می‌فهمی که قصد دارد برود داخل دکه، اما نه تنها. می‌ایستی، بر سر مرد فریاد می‌کشی که با دختربچه چه‌کار داری؟ مرد دیگری جلو می‌آید. مرد ادعا می‌کند که دختر را می‌شناسد و از کاسبان محل است. شانه بالا می‌اندازی که چه؟! کاسب هستی که باش! البته تو هم دختر را می‌شناسی. همیشه کنار مادرش می‌نشیند. بحث‌ات با آن دو مرد بالا می‌گیرد. مرد به تو می‌گوید که تهمت نزن. تهدیدت می‌کند که از تو شکایت می‌کند. می‌روی سراغ زن دست‌فروش و دخترش را به دستش می‌سپاری. راهت را می‌کشی و می‌روی و با خودت فکر می‌کنی: «کجای دنیای ایستاده‌ام؟ فریاد جرم است.»


سخن گفتن درباره آزار جنسی دختران کار، امری متداول نیست. شرایط فرهنگی امکان گفتگو در این‌باره و شنیدن و انتقال مستقیم تجربه‌های زیسته دختران کار را تقریبا غیرممکن می‌سازد و راهی برایمان باقی نمی‌گذارد جز مراجعه به تجربه‌های کاری مددکاران اجتماعی. پای صحبت مددکاران که می‌نشینیم از سکوت جامعه می‌نالند و البته کوهی از آزارهای جنسی که روح و تَن دختران کار را زخم زده‌است. کار در کودکی کافی نیست که آزارهای جوراجور سیاه سیاه سیاه هم به آن اضافه می‌شود.


محمد لطفی، مددکار اجتماعی، درباره انواع آزار جنسی دختربچه‌های کار می‌گوید: « اگر آزار کلامی را کنار بگذاریم که در همه‌جا اتفاق می‌افتد، با چند دسته آزار جنسی مواجهیم. اولی آزار جنسی در کارگاه‌هاست و دومی در خیابان. آزار جنسی در کارگاه‌ها و محل کار نیز به آزار جنسی در محیط کارهای خدماتی و نظافتی و کارگاه‌های زیر 10 نفر که در اغلب موارد کارگاه جوراب‌بافی یا تولیدی لباس هستند.


لطفی درباره حادثه‌ای که برای یکی از مددجویانش در جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان اتفاق افتاده‌است، می‌گوید: « دختری 15 ساله بود که این اتفاق برایش افتاد. مادرش در خانه مردی کار نظافتی انجام می‌داد. سن وسال مادرش بالا بود و نمی‌توانست دیگر به کار در آنجا ادامه دهد. س جایگزین مادرش شد. ظاهرا در یکی از روزهای هفته اول برای کار به خانه آن مرد رفته بوده که مرد با لمس بدنش به او پیشنهاد رابطه جنسی می‌دهد. البته پیشنهاد که خیر، به‌نوعی وارد رابطه با زور می‌شود. دخترک مقاومت می‌کند، ولی مرد سعی می کند با پیش‌کشیدن پیشنهاد پولی، دخترک را مجاب کند. خوشبختانه او موفق به فرار می‌شود. اما حقیقتا این فاجعه اثر روحی بدی بر او داشت.»


او همچنین درباره ش دختربچه دیگری که در کارگاه جوراب‌بافی کار می‌کند، می‌گوید: « 12 سالش است و در کارگاه مردی 45 ساله کار می‌کند. کارگاه کوچک است و افراد کمی هم در آن کار می‌کنند، دخترک مشغول کار بوده و کارگاه هم خلوت. صاحب‌کارش که متاهل هم بوده می‌آید و تمایلش به رابطه جنسی با او را می‌گوید. بعد از آن‌هم دخترک موضوع را به مادرش می‌گوید. ظاهرا آنقدر از نظر اقتصادی تحت فشار بوده‌اند که مادر دختر از او می‌خواهد که سکوت کند تا کارش را از دست ندهد.»


محمد لطفی از دختربچه 9 ساله‌ای نیز می‌گوید که در خیابان مورد تجاوز واقع شده‌است: « 9 سالش بود. چیزهایی را که می‌خواست عصر بفروشد در کیف مدرسه‌اش می‌گذاشت و راهی مدرسه می‌شد. بعد از مدرسه هم می‌رفت برای دست‌فروشی. یک روز وقتی از کوچه خلوتی می‌گذشته، مردی به او تجاوز می‌کند، پشت یک پیکان. دخترک وضعیت واقعا غم‌انگیزی داشت.»


وقتی از محمد لطفی درباره شیوه مراجعه این دختربچه‌ها و طرح چنین موضوعاتی می‌پرسیم، می‌گوید: «معمولا حتی راجع به این موضوعات با خانواده‌هایشان هم حرف نمی‌زنند. ما معمولا وقتی فرم ظاهری و فرم راه‌رفتن و بدنشان تغییر می‌کند یا وقتی وضعیت رفتاری‌شان عوض می‌شود، متوجه می شویم. البته، درباره فرم بدنشان فقط وقتی خشونت و آزار خیلی شدید باشد، متوجه می‌شویم. در بعضی موارد هم از القابی که روی هم می‌‌گذارند می‌فهمیم که این بچه به کمک نیاز دارد. البته در مورد دخترها، خیلی لقب‌گذاری اتفاق نمی‌افتد. ضمنا، دیوار نوشته‌ها هم به ما کمک می‌کنند. آنقدر به این‌جا خو گرفته‌ایم که وقتی بچه‌ای یک جمله روی دیوار می‌نویسد، سریع متوجه می‌شویم. معمولا بچه‌ها دردها و شادی‌هایشان را روی دیوار می‌نویسند.»


زینب آژیراک نیز مددکار اجتماعی است. او درباره مشاهده شخصی خود از آزار کلامی دختربچه‌ای که در حال اسفند دود کردن در خیابان بوده‌است، می‌گوید: « دختر تقریبا 13 ساله‌ای بود. اسفند دود می‌کرد، یکی از ماشین‌ها شیشه را پایین داد و با بدترین کلمات ممکن، او را آزار داد. با این مضمون که بیا داخل ماشین، فلان کار را بکن که فلان قدر بهت پول بدهم. مثل اینکه قضیه برای دخترک عادی شده‌بود. حتی اعتراض هم نکرد. سرش را پایین انداخت و رفت.»


آژیراک درباره دختران نوجوان کارگر در کارگاه‌ها نیز می‌گوید: «وقتی این دخترها مورد تعرض یا تجاوز قرار می‌گیرند، معمولا سکوت می‌کنند، چون صاحب‌کار یا مسئول کارگاه این‌کار را انجام داده‌است و آنها می‌ترسند که کارشان را از دست بدهند. این مسئله بسیار خاموش و گنگ است و کمتر کسی وارد حوزه‌های شخصی این دختران می‌شود.»


دختربچه‌های بسیاری در تقاطع‌ها و میدان‌های اصلی شهرتهران مشغول دست‌فروشی و کار هستند. تامین هزینه‌های زندگی، از جمله دلایلی است که این دختربچه‌ها را وادار به کار در سنین کودکی می‌کند. بسیاری از افراد جامعه نسبت به موضوع آزار جنسی کودکان کار بی‌توجه هستند. معمولا صحبت از مسائل جنسی در جامعه ایران تقبیح می‌شود.


رقیه رضایی-سرویس اجتماعی

کد خبر: 129812

وب گردی

وب گردی