به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، چند سالی است پاسخ به این پرسش که آیا «خصوصیسازی مدارس و فعالیت مدارس غیردولتی به نفع آینده حوزه تعلیم و تربیت و گسترش عدالت آموزشی در کشور است»؛ مورد بحث و چالش کارشناسان حوزه آموزش قرار گرفته است. دولت هر سال حدود 10 درصد از آموزش و پرورش را تحت عناوین طرح خرید خدمات آموزشی و مدارس غیرانتفاعی به بخش خصوصی واگذار میکند.
نشست «بررسی ابعاد مختلف خصوصیسازی آموزش و پرورش» با حضور حمیدرضا قائمپناه دبیر شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان، حمید رفیعی جانشین برادر مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان، امیرحسین محقق مسئول حوزه برادران بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان تهران و میثاق شمسینی مسئول بسیج دانشجویی پردیس فردوسی دانشگاه فرهنگیان البرز در ایسکانیوز برگزار شد.
قائم پناه در این نشست با بیان اینکه آموزش و پرورش و مدارس بنگاه کاریابی نیستند، گفت: برخی از مسئولان برای ایجاد اشتغال جوانان تحصیلکرده و جویایی کار، آنها را به عنوان معلم استخدام میکنند که این فاجعه برای نظام آموزشی کشور است.
در حال حاضر خصوصیسازی در آموزش و پرورش چگونه در حال اجرایی شدن است؟
اگر بخواهیم درباره مقوله خصوصیسازی در آموزش و پروش صحبت کنیم باید در 2 شاخه و موضوع این بررسی را انجام دهیم که ضرر و آسیب هر کدام از این 2 طرح برای حوزه تعلیم و تربیت کشور بسیار خطرآفرین است.
در حال حاضر خصوصیسازی در آموزش و پرورش در قالب واگذاری مدارس با عنوان مدارس غیردولتی و طرح خرید خدمات آموزشی یعنی به کارگیری افرادی که آموزش معلمی ندیدهاند در حال اجرایی شدن است. هر کدام از این طرحها به آینده دانشآموزان و وزارتخانه آموزش و پرورش آسیب وارد میکند.
آیا خصوصیسازی یا واگذاری مدارس(مدارس غیردولتی) وجه قانونی دارد و براساس قوانین وضع شده توسط مجلس شورای اسلامی است؟
واگذاری مدارس به بخش خصوصی موضوعی است که دغدغهمندان و کارشناسان آموزش و پرورش به آن نقد جدی و به حقی دارند. منتقدان معتقدند طرح واگذاری مدارس و خصوصی سازی با اصل ۳۰ قانون اساسی مغایر است.
اصل ۳۰ قانون اساسی آموزش را حق رایگان تمام شهروندان میداند و خصوصیسازی مدارس با این اصل مغایرت دارد. خصوصیسازی مدارس در آموزش و پرورش با ماده ۸ قانون مدیریت خدمات کشوری نیز در تضاد است چراکه امور و نهادهای حاکمیتی و دولتی نباید به بخش خصوصی واگذار شده و آموزش و پرورش نیز یکی از نهادها و ارکان حاکمیتی ایران محسوب میشود.
همچنین واگذاری مدارس و آموزشوپرورش به بخش خصوصی با الگوی اسلامی و ایرانی نیز تناقض دارد. رهبر انقلاب در یکی از دیدارهای خود با دانشجومعلمان و استادان دانشگاه فرهنگیان، میفرمایند: «آموزش و پرورش کشور یک مشکل عمده دارد. آموزش و پرورش کشور ما تقلیدی از غرب است در نتیجه با مبانی و فرهنگ کشور سازگاری ندارد.»
همچنین خصوصیسازی آموزش و پرورش با بند دوم سیاستهای کلی تحول در نظام آموزش و پرورش که برگرفته از بند یک ماده اصل ۱۱۰ قانون اساسی بوده، دارای تضاد است. چراکه در این سیاستهای کلان، آموزش و پرورش یک نهاد حاکمیتی شناخته میشود و واگذاری نهادهای حاکمیتی خلاف قانون است.
خصوصی سازی مدارس با سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که تدوین آن سالها مورد بررسی کارشناسان آموزشی کشور قرار گرفته و مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده، در تضاد منافع است.
آیا وجه تربیتی دانش آموزان از سوی معلمان در مدارس غیردولتی به خوبی پروریش مییابد؟
تعلیم و تربیت دانشآموزان رسالت کلی وزارتخانه آموزش و پرورش است و دانشآموزان باید در ساحتهای ششگانه اعتقادی، عبادی، اخلاقی، جسمی و بدنی، اجتماعی ، اقتصادی، علمی، هنری، فناوری و زیبا شناختی تربیت شوند اما این اتفاق در مدارس غیر دولتی به درستی رقم نمیخورد.
متأسفانه در حال حاضر موضوع تربیت دانشآموزان در لابه لای مشکلات وزارتخانه آموزش و پرورش به دست فراموشی سپرده شده است. شاید در مدارس غیرانتفاعی که از سمت آموزش و پرورش به بخش خصوصی واگذار شده موضوع آموزش به خوبی اتفاق بیفتد و با استخدام معلمان درجه یک و زیرساختهای لازم، آموزش خوبی به دانش آموزان داده شود؛ اما موضوع تربیت به شدت در مدارس واگذار شده مفقود مانده است.
توجه نداشتن به موضوع تربیت با اهداف و رسالتهایی که سند بنیادین آموزش و پرورش در نظر گرفته، مغایرت دارد. به عنوان مثال مدارس غیردولتی با دریافت هزینه و شهریههای زیاد روشهای تست زنی را به دانش آموزان یاد میدهند تا داوطلبان بتوانند سد کنکور را شکسته به خوبی از آن عبور کنند. اما این مدارس مسئولیت و توجهی ندارند که تربیت و تعلیم دانش آموزان چه خواهد شد.
خصوصسازی آموزش و پرورش باعث میشود افراد فقیر و کم برخوردار بیش از پیش دچار آسیب شوند چرا که آنها نمیتوانند از امکانات آموزشی بهروز و مناسب بهرهمند شوند و با دانشآموزانی که در مدارس خصوصی پایتخت تحصیل کردند برابری و رقابت کنند. این موضوع ناقص عدالت آموزشی در کشور است.
چه عواملی باعث شده تا آموزش و پرورش به سمت خصوصی سازی هدایت شود؟
خصوصیسازی مدارس متضاد با روح حاکمیت، آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی است. متاسفانه در حال حاضر نگاهی که دولت به آموزش و پرورش دارد نگاه کاملا هزینهای است، یعنی دولت آموزش و پرورش را محلی میداند که هزینههای اضافی بر دست دولت میگذارد.
نگاه سرمایهای و هزینهای به آموزش و پرورش یکی از عوامل مهمی است که این وزارتخانه به سمت خصوصیسازی پیش میرود. در چند سال گذشته تنها با این استدلال که بار مالی دولت کم بشود آموزش و پرورش را به بخش خصوصی واگذار کردند.
خصوصسازی آموزش و پرورش باعث میشود افراد فقیر و کم برخوردار بیش از پیش دچار آسیب شوند چرا که آنها نمیتوانند از امکانات آموزشی بهروز و مناسب بهرهمند شوند و با دانشآموزانی که در مدارس خصوصی پایتخت تحصیل کردند برابری و رقابت کنند. این موضوع ناقص عدالت آموزشی در کشور است.
خصوصیسازی آموزش و پرورش تنها در واگذاری مدارس خلاصه نمیشوند، وجه دیگر خصوصیسازی آموزش و پرورش چیست؟
خصوصیسازی در آموزش و پرورش تنها به واگذاری مدارس خلاصه نمیشود بلکه واگذاری نیروی انسانی یعنی معلم نیز از دیگر موارد خصوصیسازی در این وزارتخانه است. واگذاری معلم و نیروی انسانی به بخش خصوصی اگر به همین صورت پیش برود در سالهای آینده قطعاً وزارتخانه آموزش و پرورش را از پا خواهد انداخت و باعث میشود دیگر قدرت و مرکزیت سابق را نداشته باشد.
برخی از مسئولان آموزش و پرورش در صحبتها و مصاحبههای خود بیان میکنند که واگذاری معلم به بخش خصوصی با واگذاری مدارس تفاوت دارد و یکی نیست.
زیرا برخلاف اینکه مدارس غیردولتی برای خانوادهها هزینه زا است و والدین در قالب شهریه باید وجهی را به مدارس غیر انتفاعی پرداخت کنند؛ واگذاری معلمان برای خانوادهها هیچ هزینهای در پی نخواهد داشت. همچنین ناقص اصل ۳۰ قانون اساسی نیز نیست.
به نظر شما کدام یک از خصوصیسازی در آموزش و پرورش یعنی واگذاری مدارس یا معلمان بیشتر میتواند به حوزه تعلیم و تربیت آسیب وارد کند؟
خصوصیسازی آموزش و پرورش از طریق واگذاری مدارس بیشتر مورد توجه رسانهها است و جریان دغدغهمند انقلاب نیز بیشتر به آن میپردازد. در حالی که واگذاری معلم به بخش خصوصی شاید به مراتب آسیب زا تر از واگذاری مدارس است.
باید بپذیریم که هویت آموزش و پرورش با معلم معنا پیدا میکند و میداندار اصلی تربیت کشور معلمان هستند. اگر این هویت را از آموزش و پرورش بگیریم دیگر هیچ از این نهاد آموزشی باقی نخواهد ماند.
طرح خرید خدمات آموزشی به معنای خصوصیسازی معلمان است. دولت به عنوان مجری قوانین در کشور هر ساله در بودجه خود طرح خرید خدمات آموزشی را برای کاهش هزینهها در نظر میگیرد و بارها به صورت ابلاغی به وزیر آموزش و پرورش تاکید کرده که استخدام معلمان باید به سمت خرید خدمات آموزشی برود.
سال گذشته برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی تلاش داشتند تا طرح خرید خدمات آموزشی را به صورت قانون تصویب کنند تا سالانه ۱۰ درصد از آموزش و پرورش به بخش خصوصی واگذار شود. یعنی بعد از گذشت پنج سال، ۵۰ درصد از نظام آموزشی کشور به بخش خصوصی واگذار خواهد شد و اگر دغدغهمندان انقلاب و دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان جلوی این طرح را نگرفته بودند فاجعهای عظیم در آموزش و پرورش رخ میداد.
خصوصی سازی در آموزش و پرورش با مشارکتهای مردمی یا نهادها چه تفاوتهایی دارد؟ آیا نظارت آموزش و پروش بر بخشهای واگذار شده کافی است؟
برخی افراد و مسئولان میگویند که خصوصیسازی در آموزش و پرورش مشکلی ندارد چراکه در سند تحول بنیادی آموزش و پرورش موضوع مشارکت مردمی بیان شده در حالی که خصوصی سازی با مشارکت مردمی یا نهادی متفاوت است.
آموزش و پرورش در مدارس و نیروی انسانی که به بخش خصوصی واگذار کرد به هیچ عنوان نظارت کافی و درستی ندارد. این وزارتخانه در طرح خرید خدمات آموزشی، معلم را به عنوان کارگر آموزشی در نظر میگیرد که این با شان و جایگاه علمی و اخلاقی معلمان فاصله دارد. شغل معلمی شغل انبیا است و مناسب نیست که در حد کارگر آموزشی تنزل یابد.
طرح خرید خدمات آموزشی که گاه به صورت چراغ خاموش توسط دولت در مدارس اجرا میشود در راستای اجرای سند ۲۰۳۰ است. دولت که مدافع طرح خرید خدمات آموزشی بوده باید پاسخ دهد که چرا مدارس سطح یک استان تهران شامل این طرح نمیشود و این طرح را فقط در مناطق محروم و مرزی اجرایی میکند؟ متاسفانه بیشتر نیروهای خرید خدمات آموزشی به امید استخدام وارد حوزه معلمی میشوند در حالی که حقوق آنها حداقل ۸۰۰ تومان و ۱۵ روز بیمه در ماه است.
نیروهای طرح خرید خدمات آموزشی چه ارتباط قانونی با وزارتخانه آموزش و پرورش دارند؟
معلمان یا همان نیروهای آموزشی در طرح خرید خدمات هیچگونه رابطهای تعهدآوری با وزارتخانه آموزش و پرورش ندارند و تنها به واسطه پیمانکار به آموزش و پرورش وصل میشوند. در نتیجه اگر خدای ناکرده روزی این نیروها دچار مشکل شوند یا برای دانشآموزان مشکلی ایجاد کنند در عمل آموزش و پرورش هیچ تعهدی نسبت به این نیروها ندارد.
متاسفانه نیروی خرید خدمات آموزشی بدون هیچ گونه گزینشی وارد مدارس میشوند و با دانش آموزان در ارتباط هستند. همچنین این نیروها بدون اینکه آموزش ببینند سر کلاسهای درس حاضر میشوند که این خود میتواند لطمات فراوانی برای حوزه تعلیم و تربیت ایجاد کند.
وزارت آموزش و پرورش و دانشگاه فرهنگیان بنگاه کاریابی نیستند که آقایان وقتی دیدند تعدادی جوان تحصیل کرده و بیکار را به عنوان معلم بر سر کلاسهای درس بیاورد تا رزومه کاری خوب برای خود ایجاد کنند.
رهبر انقلاب اسلامی بارها تاکید کردند که دانشگاه فرهنگیان باید توسعه پیدا کند و تنها منبع تزریق معلم به مدارس باشد. همچنین در برنامه توسعه ششم تنها راه جذب معلم دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت معلم شهید رجایی است.
در حال حاضر نظارت به معنای واقعی از سوی وزارت آموزش و پرورش بر مدارس غیردولتی یا حتی طرحهایی که آقایان ادعا دارند به صورت هدفمند اجرا کردهاند، وجود ندارد.
خصوصیسازی با مشارکت مردم متفاوت است. اگر والدین دانشآموزان و مردم خودشان در حوزه تعلیم و تربیت ورود پیدا کنند به معنای واگذاری و سرمایه گذاری نخواهد بود. مشارکت مردمی و والدین حتی در سند تحول نظام آموزش و پرورش نیز قید شده است.
آموزش و پرورش زمانی که مدارس را واگذار میکند کلاً دیگر قدرت نظارت بر آنها را ندارد که بخواهد بررسی کند در این مدارس چه بر سر دانشآموزان میآید.
به نظر شما برای موفقیت معلم تخصص علمی مهمتر است یا فراگیری روشهای انتقال این تخصص و علم؟
2 دیدگاه در فضای تربیت معلم بر کشور حاکم است. در نگاه اول فرایند تربیت و آموزش معلم را از معلم بودن مجزا میدانند به این معنا که دانشجو می تواند چهار سال تخصصی درس بخواند و بعد از آن یک سال بیاید تعلیم و تربیت آموزشی ببیند و تبدیل به یک معلم شود.
نگاه دیگر حکایت دارد از اینکه تربیت معلم و تخصص به هم پیوسته است و تنها نباید به وجه علمی آن پرداخته شود. مسائل علمی، مهارتی و حرفهای معلم باید در کنار هم و در یک بازه زمانی و سن خاص در فرد شکل بگیرد تا فرد دچار هویت معلمی شود.
آیا معلم با مُدرس تفاوت دارد؟
مدرس با معلم تفاوت دارد. خیلی از افراد که در کلاسهای درس حاضر میشوند، مُدرس هستند و تنها به موضوع آموزش مسائل علمی میپردازند. این افراد روش تدریس مفاهیم علمی را آموختهاند؛ اما فردی که معلم است جزو وظایف خود میداند که دانش آموز را در مسائل علمی، اعتقادی و اخلاقی تربیت کند و تنها آموزش را در بعد تخصصی نداند.
معلمان طرح خرید خدمات آموزشی به یکباره و بدون هیچ آموزشی وارد کلاس درس می شوند و در بنبستی قرار میگیرند که نمیتوانند با دانش آموزان رابطه برقرار کند. اما دانشجو معلمان ۴ سال در دانشگاه فرهنگیان درس میخوانند که از این مدت دو سال آن را در مدرسه حضور دارند و زیر نظر معلم و استاد فنون معلمی را فرا میگیرند.
در روستاها مدارس و کلاسهای درس به شکل چند پایه است. معلمی که در دانشگاه فرهنگیان درس خوانده در این کلاسها دچار مشکل میشود چه برسد به فردی که در قالب طرح خرید خدمات با 10 دانش آموز در کلاس مواجه است که در 10 پایه مختلف هستند و دروس و کتابهای متفاوت خود را دارند.
در چنین شرایط معلمان تنها نقش موثر و ناظم را بازی میکند که مواظب باشند دانشآموزان با یکدیگر درگیر نشده و سر نیمکت و جای خود بنشیند.
انتهای پیام/
نظر شما