ایسکانیوز - گروه فرهنگی - حسام آبنوس: ستاره فیلمهای مستهجن در ویدئو ساسی مانکن؛ این تمام آن چیزی بود که طی کمتر از ۴۸ ساعت گذشته فضای فرهنگی و شبکههای اجتماعی را درگیر خود کرده است. کاربران شبکههای اجتماعی هرکس به نوعی به آن واکنش نشان داد و درباره آن حرف زد. فعالین فرهنگی مثل همیشه ابراز نگرانی کردند، ولی دریغ از راهکار و دریغ از اقدامی که باز هم پشت دست به حسرت نگزیم؛ هنوز ۹ ماه از حضور حجتالاسلام قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی در صحن علنی مجلس و ارائه گزارش از فعالیتهای سازمان متبوعش نگذشته که این ویدئو توانست باز هم فضای کشور را درگیر کند.
در شرایطی که اغلب رجل کشور درگیر انتخابات هستند و رویدادهای فرهنگی نیز همچون یک عمل تکراری بدون اثرگذاری برگزار میشوند خوانندهای با یک ویدئو توانست توجهها را به سوی خود و حرکاتش جلب کند. حجتالاسلام قمی 25 خرداد در سخنانش در حضور نمایندگان ملت، از بازدید ویدئوهای یک خواننده در فضای مجازی یاد میکند. قمی با بیان این که «۵ آهنگ آخر یک خواننده ۱۹۸ میلیون بار دیده شده»، تصریح میکند: «متاسفانه فضای مجازی رها شده است در کمتر از یک سال گذشته پهنای باند دو و نیم برابر شده است. ۶۰ تا ۷۰ درصد این فضا در اختیار اینستاگرام است. جایی که شاعری با ۲۰۰ فالور وقتی از حاج قاسم سلیمانی میگویند صفحهاش بسته میشود ما ادعای حکمرانی در فضای مجازی را داریم اما آنها هر کاری میخواهند میکنند. ۳۰ درصد جرایم یارانهای، ۲۵ درصد محتوای خلاف عفت و درآمدهای کثیف از قمار و تبلیغات ناهنجار در همین فضا اتفاق میافتد. عشق مثلثی، مربعی، خیانت و خشونت و جرایم انسانی در این فضا عرضه میشود و جوانان از آن استفاده میکنند که مسئولیتش با تک تک شما و من است.» در حالی که شاید بتوان به جناب قمی گفت که به جای حکمرانی و دنبال تسلط باشیم که عملا اثبات شده نمیتوانیم، بیاییم تولید کنیم، بیاییم کار بسازیم و بودجههایی که در اختیار داریم را به نحو احسن خرج کنیم، مخاطب کودک و نوجوانی که شبانهروز محتوای فرهنگی میبلعد و گاهی پدر و مادر از تاین محتوای مورد نیاز او عقب میمانند، در حال ارسال این پیام است که برایم محتوا فراهم کنید، من گرسنه هستم!
حالا باید از تکتک مسئولان که در این عرصه باید پاسخگو باشند پرسش شود، چه کردهاید؟ دستگاههای فرهنگی که بودجههای عمومی در اختیار دارند، قرارگاههای فرهنگی با بودجههایی که در برابر هیچکس پاسخگو نیستند، رسانهها که چرا مطالبه نکردند، اعضای حقوقی شوراهای عالی، دستگاههای آموزشی و پرورشی و... همه آنهایی که وظیفه داشتهاند ولی فقط نگاه کردهاند و خودشان در مقام منتقد در صحنه ظاهر شدهاند!
حالا این خطوط هم همان کاری را انجام میدهد که از ساعات ابتدایی انتشار ویدئو در شبکههای اجتماعی شاهد بودیم، بعید است تا انتها هم بتوانم راهکاری داشته باشم ولی بنا بر قاعده «وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ/ و پند ده که مؤمنان را پند سود بخشد (الذاریات - آیه 55)»، باید گفت و از تذکر دادن گریزی نیست.
در امر فرهنگ ما تبدیل به جامعهای واکنشگر شدهایم، منفعلیم، نشستهایم تا اتفاقی بیفتد بعد واکنش نشان دهیم، همیشه در زمین بازی دیگری هستیم و منتظر بازی! شاید راهکار این باشد که ابتکار عمل را دست بگیریم. از حرف زدن فاصله بگیریم، عمل کنیم. هرکس تقصیر خودش را گردن بگیرد و به اندازه وسع و توانش کار کند. شاید این حرف خیلی جذاب باشد ولی بگویید در عمل اتفاقی نمیافتد، ولی شاید اگر بهجای محدود کردن فضا، محتوای متناسب با سلیقه و پسند مخاطب فراهم میشد اوضاع به این شکل به انفجار نمیرسید.
در شرایطی که تلویزیون از نمایش تصویر ساز و ابزار موسیقی خودداری میکند، ولی حتی در پیامهای بازرگانی هم بیمحابا و بدون ضابطه از موسیقی استفاده میشود یعنی ما داریم ذائقهای را میسازیم که چارچوبهای درستی ندارد. تلویزیون به طور رسمی و دیگر رسانهها به صورت غیررسمی شبانهروز از موسیقی در محتوای خود بهره میبرند ولی هیچگاه برخورد منطقی و عاقلانه با آن نداشتهاند و سعی کردهاند در مقام انکار از کنار آن عبور کنند. در حالی که شاید اگر مواجهه عاقلانهای با این نوع هنری داشتیم و مخاطب میدانست نیازهایش به موسیقی تند و هجانانگیز در داخل برطرف میشود هیچوقت سراغ محتوای آب نکشیده آنسوی آبی نمیرفت! اتفاقی که در مدیریت موسیقی پاپ از دهه هشتاد روی داد و امروز میبینیم با وجود فعالیت چهرههای موسیقی پاپ آنسوی آب، چهرههای داخلی کمتر از آنها محبوبیت ندارند، این را بگذارید کنار لفو کنسرتهای دهه هفتاد که نتیجهاش رشد چهرههای آنسوی آب بود! در واقع اگر در داخل محتوای متناسب نیاز این گروه تولید میشد و به نیازهای آنها پاسخ داده میشد بعید بود مخاطب نوجوان (اصطلاحا تینیجر) سراغ نمونههای غیرداخلی برود (نمونهاش موسیقی پاپ).
این در حالی است که وقتی تاریخ این سرزمین را ورق میزنیم و به قرون ماضی و پیش از آغاز دولت مدرن صفوی نگاه میکنیم، میبینیم موسیقی در جریان بوده و هرکس به مقدار نیاز، یکی بیشتر و دیگر کمتر، از آن بهره میبرده است. شاید برخورد سلبی با موسیقی سبب شده که هرکس اراده کند بتواند از این آشفته بازار ماهی چاق و چلهای صید کند و دیگران افسوس بخورند.
در مقام حرف، بیان این نکات ساده است ولی وقتی به پیشینه یک رویداد مانند موسیقی پاپ بعد از انقلاب نگاه میکنیم میبینیم که اگر اراده باشد میتوان آن را مدیریت کرد و دیگر آه و فغان و افسوس سر ندهیم. میتوان مانع انفجار شد و بمبی مثل ساسی که ترقهای بیش نیست را خنثی کرد. در واقع باید بهجای سرکوب نیاز مخاطب و مصرفکننده، برای آن تدارک دید و نمیتوان گفت چون ناپسند است مصرف نکن، بلکه میتوان آن را در مسیر بهتری قرار داد و برایش صفرهای دیگر تدارک دید.
انتهای پیام/
نظر شما