به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، آموزش عالی و دانشگاه یکی از مهمترین نهادهای کشور است. نهادی که وظیفه تربیت نیروی متخصص و تولید علم را برعهده دارد. به همین دلیل رشد و توسعه کشور در گرو کارآمدی این نهاد است.
در این راستا، با جواد پورکریمی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران درباره تعریف آموزش عالی کارآمد، شاخصههای آن و راهکارهای کارآمد شدن آموزش عالی در کشور گفتوگو کردیم.
با توجه به ضرورتی که برای کارآمد بودن آموزش عالی مطرح میشود، لطفا در ابتدا آموزش عالی را تعریف کنید.
آموزش عالی از نظر ترمینولوژی (لغتشناسی) از دو بخش آموزش و عالی تشکیل شده است. لغت آموزش دارای تعریف و پیشینه مفصلی است؛ اما ذکر این نکته لازم است که پارادایمهای جدید از آموزش به یادگیری رسیدهاند. آموزش به معنای سنتی رابطه استاد و دانشجو را یکطرفه تعریف میکند اما یادگیری به رابطه دوطرفه استاد و دانشجو قائل است.
عالی به عنوان بخش دوم این عبارت، یک کلمه نسبی است به معنای بالاتر بودن یک نقطه نسبت به یک نقطه دیگر. در تعریف مرسوم، آموزش به دو دوره قبل از دانشگاه و بعد از دانشگاه تقسیم میشود. آموزش قبل از دانشگاه به ۱۲ سالی گفته میشود که فرد تحصیل میکند و دیپلم میگیرد.
تعاریفی که گفته شد تعاریف مرسوم آموزش عالی در دنیا است؛ اما به نظر من عالی به معنای تعالی است و آموزش عالی یعنی آموزشی که فرد را به تعالی برساند. تعالی هم به این معناست که فرد از جایگاه فعلی خود به جایگاه بالاتر برسد.
تعالی ریشه در آموزههای اسلام دارد. اسلام در ۶۳۲ میلادی در شرایطی ظهور کرد که غرب، قرون وسطی را تجربه میکرد. در دوران قرون وسطی هیچ فکر و اندیشهای فرصت رشد نداشت و خود غربیها از آن به عنوان عصر تاریکی یاد میکنند. همچنین اسلام در سرزمینی ظهور کرد که خبری از علم نبود.
با وجود شرایط آن دوران، پیامبر فرمود «ز گهواره تا گور دانش بجوی و به دنبال علم بروید تا دورترین نقاط مانند چین». تاکید اسلام بر یادگیری و علمآموزی در آن دوران هم برای معتقدین به اسلام و هم برای آزاد مردان و زنانی که با نگاه حریت به پدیدهها نگاه میکنند، نقطه روشنی است.
با توجه به تعاریفی که بیان شد اگر این دو کلمه کنار هم قرار بگیرند، این نتیجه حاصل میشود که آموزش عالی یعنی فراهم کردن شرایطی که افراد بتوانند از طریق یادگیری خودشان را از نقطهای که هستند به یک نقطه بالاتر برسانند. کسب مدرک در این تعریف اولویت نیست و به تبع این رشد، به دست میآید.
من معتقدم اگر نگاه به آموزش عالی درست شود، یادگیری در آموزش عالی اتفاق خواهد افتاد و اگر یادگیری اتفاق بیفتد، آموزش عالی میتواند محقق شود. تحقق آموزش عالی به حرکت رو به رشد و تعالی هم وابسته است و اگر تعالی به معنای حرکت رو به رشد همانطوری که مقام معظم رهبری تاکید دارند، اتفاق نیفتد در نتیجه عالی نخواهد بود. به همین دلیل من معتقدم؛ آموزش عالی در کشور باید شرایطی را فراهم کند که دانشجویان به صورت دائمی در جریاند یادگیری قرار بگیرند و به سوی تعالی حرکت کنند.
منظور از آموزش عالی در دنیا، آموزشهای دانشگاه است. مفهوم مرسوم آموزش عالی یا Higher Education مفهومی وارداتی است که از قرن هجدهم در جهان غرب شکل گرفت و امروز همه دانشگاههای دنیا بر اساس همین تعریف شکل گرفتهاند. در ایران هم دانشگاهها از اوایل ۱۳۰۰ شمسی شکل گرفتند.
همانطور که گفتم آموزش عالی به معنای آموزشهای بعد از دبیرستان مفهومی وارداتی است اما آموزش عالی به معنای رسیدن به تعالی مفهومی صادراتی است که از زمان بعثت پیامبر مسلمانان این مفهوم را به دنیا عرضه کردهاند. آن چه مهم است بررسی نتایج این دو نگاه به آموزش عالی است. به این معنا که باید بررسی شود اگر نگاه ما نسبت به آموزش عالی یک نگاه صادراتی باشد چه نتایجی دارد و اگر یک نگاه وارداتی باشد، چه نتایجی خواهد داشت؟
با توجه به تعریف متفاوتی که از آموزش عالی ارائه فرمودید، به نظر شما تعالی چه تعریفی دارد؟
تعالی حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب است و جهتی رو به بالا دارد. تعالی به معنای رشد در ابعاد مختلف است چرا که ما معتقدیم انسان دارای ساحتهای مختلف است و باید در همه این ساحتها رشد کند.
اگر انسان در یک ساحت رشد کند و در ساحتی دیگر رشد نکند، از تعالی فاصله دارد. اسلام معتقد است انسان هم باید به جنبههای معنوی و روحی توجه کند و هم به جنبههای دنیوی شامل جنبههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی. به همین دلیل اسلام برخلاف خیلی از نحلههای فکری با رهبانیت به معنای کنارهگیری از دنیا مخالف است. هسته مرکزی مفهوم تعالی هم، قرب به خداست.
مفهوم تعالی و متعالی که تعریف شد با آن چه امروز در ادبیات مدیریت به کار میرود، متفاوت است. تعالی در دانش مدیریت برگرفته از رویکرد وارداتی است. برخی سازمانها بر این مبنا جایزه تعالی تعریف میکنند که برای مثال بر اساس نگاه لنینگ جایزهای طراحی میشود و شامل پنج مولفه است. سازمانهای مختلف با این رویکرد سنجیده میشوند و هر کس نمره بیشتری به دست آورد، متعالی شناخته میشود.
شما رویکرد مرسوم به آموزش عالی را وارداتی دانستید، به نظرتان این رویکرد چه ایراداتی دارد؟
مفهوم وارداتی آموزش عالی در ایران مشکل درست کرده است. نخست به دلیل بیتوجهی به پشتوانه فکری و فلسفی یک محصول وارداتی و جهل نسبت به این که هر پدیدهای همراه با مبانی فکری و لوازمش وارد یک کشور میشود.
به همین دلیل به نظر میرسد با وجود فعالیتهای مبنایی بسیاری که در جمهوری اسلامی انجام شده اما هنوز در حوزه آموزش عالی کار مبنایی انجام نشده است. آموزش عالی در ایران از بیپارادایمی رنج میبرد یعنی الگوی فکری روشنی که برای هر چیزی جایگاهی تعیین کند، وجود ندارد. به دلیل نبود چارچوب و پارادایم حرکت آموزش عالی شبیه پاندول است یعنی در یک مقطعی از یک الگو پیروی میشود و در مقطعی دیگر از الگویی دیگر.
الگوهای مدیریت دانشگاهی انواع مختلفی دارند مانند الگوی ناپلئونی که خاستگاه آن فرانسه بود و استادمحور و نخبهپرور است. هومبولتی الگوی دیگری است که خاستگاهش آلمان و پژوهش و نوآوری محورهای اصلی آن است. الگوی آکسبریجی هم اولین بار سوی از کمبریج انگلیس مطرح شد و نهایتا الگوی بازار که دانشگاه را یک بنگاه میبیند و اگر این بنگاه نتواند رقابت کند، حذف میشود. امروز هم برخی دانشگاههای ایران به دلیل ناکامی در جذب دانشجو ادغام یا تعطیل شدهاند چرا که تفکر اداره این دانشگاهها بر اساس الگوی مدیریتی بازار بوده است.
پژوهشها در مورد مدیریت دانشگاهها در ایران نشان میدهد که معلوم نیست کدامیک از مدلهای مدیریتی شناخته شده در ایران در حال اجرا است چرا که در هر دوره زمانی دانشگاهها بر اساس یک الگو اداره شدهاند. این اشکال مبنایی در حوزه مدیریت دانشگاهها سبب شده آموزش عالی ایران به چارچوبی تبدیل شود که معلوم نیست بر چه پایههایی استوار است و نمیداند به کجا میخواهد برود.
با توجه به تعاریفی که فرمودید، آموزش عالی کارآمد ایران چه شاخصههایی خواهد داشت؟
وقتی از آموزش عالی کارآمد صحبت میکنیم، باید بدانیم منظور از کارآمد چیست؟ کارآمدی هم مانند آموزش عالی واژهای وارداتی است. وقتی گفته میشود مفهومی وارداتی است الزاما به معنای بد بودن نیست بلکه به این معناست که آن مفهوم باید در خاستگاه خودش تعریف و فهمیده شود. برای مثال تفاوت کارآمدی، کارایی و اثربخشی چیست. در فارسی این واژهها معادل هم استفاده میشوند حتی از آنها یک معنا فهمیده میشود اما وقتی به خاستگاه آنها رجوع شود، متوجه میشویم که یکی Effectiveness، یکی Efficiency و یکی Efficacy است.
اگر بگوییم هدف رسیدن به آموزش عالی است که بر اساس یک رویکرد خاص طراحی شده یعنی به دنبال اثربخشی هستیم اما اگر بگوییم آموزش عالی توانسته کار خود را به درستی انجام دهد یعنی به دنبال کارایی هستیم.
همانطور که گفتیم کارا بودن یعنی آموزش عالی بتواند در شرایطی که دارد کار خود را درست انجام دهد. البته ذکر این نکته لازم است که کارش را خوب انجام بدهد به معنای کار خوب انجام دادن نیست. برای مثال ممکن است گفته شود یک دزد خیلی کارش را خوب و تمیز انجام میدهد اما این به معنای این نیست که کار خوبی هم انجام میدهد.
دانشگاه کار خود را خوب انجام میدهد یعنی حتی اگر هدفگذاری اشتباهی هم داشته باشد، میتواند در راستای آن کارش را خوب انجام دهد. به همین دلیل بهتر است بگوییم دانشگاهی که کار خوب را به خوبی انجام میدهد و من این دانشگاه «بهرهور» مینامم. دانشگاه بهرهور، دانشگاه متعالی است.
دانشگاهی کارآمد است که متعالی باشد و هدفگذاری خوبی داشته باشد و برای رسیدن به اهداف خود هم از روشهای مناسب و خوب استفاده کند. در اینجا لازم است یک شابلون درست کنیم و بعد ببینیم دانشگاه ما بر اساس این معیارها متعالی هست یا نه.
تصور کنید یک ورزشکار فقط دستهایش را تقویت کند، اما عضلات پا و کمر او ضعیف باشد بدون شک این ورزشکار موفق نخواهد شد. انسانی که از نظر فکری خیلی قوی است اما به سلامت جسماش توجه نمیکند هم موفق نخواهد بود. حدیث داریم «به غذایی که میخورید، نگاه کنید» یعنی هر چیزی را نباید خورد باید غذای سالم و طیب خورد. به همین دلیل در کلاسهای اخلاقی معمولا از خورد و خوراک شروع میکنند، چون جسم مهم است. انسانی که به سلامت جسماش توجه نکند، خیلی زود از بین میرود.
آموزش عالی کارآمد هم به جنبههای جسمانی و زمینی انسان و هم به جنبههای روحانی و غیرزمینی انسان توجه میکند. غرب عمدا یک قسمت آن را حذف کرده است. سکولاریسم میگوید جنبههای معنوی خوب است؛ اما فردی است و به حاکمیت و سیاستگذار ربطی ندارد. دین و معنویت را از دنیا جدا میکند. در حالی که اسلام میگوید؛ سیاستورزی عین دینداری است و کاسب باید به جنبههای معنوی هم توجه کند.
جوامع غربی اخلاق را هم زمینی تفسیر میکنند و در نتیجه اخلاق به رابطه انسانها با هم تعریف میشود. در حالی که آموزش عالی کارآمد به جنبههای زمینی و غیرزمینی استاد و دانشجو توجه میکند. اگر یک آموزش عالی بتواند به هر دو این زمینهها توجه کند، به سمت تعالی در حال حرکت است.
اگر آموزش عالی، علم و دانشگاه را داشته باشد؛ اما زمین ورزش نداشته باشد، این دانشگاه به سمت تعالی حرکت نمیکند. تفکر متعالی معتقد است اگر جسم سالم نباشد، دانشجو نمیتواند به خوبی فکر کند یا خوب درس بخواند. همچنین در تفکر متعالی، مسئولان به سلامت جسم و روح دانشجویان و ایجاد فضای سالم بین دانشجویان، استاد و دانشجو و استاد و استاد توجه دارند.
این نوع نگاه به آموزش عالی باید در سطح سیاستگذاری اتفاق بیفتد و وقتی به این مسائل توجه نمیشود، نتیجهاش میشود تقلبهای علمی که در دانشگاههای کشور اتفاق میافتد که فرد برای مدرک گرفتن پایاننامه میخرد.
در نتیجه، با توجه به تعاریفی که از آموزش عالی و کارآمدی ارائه شد، میتوان گفت آموزش عالی متعالی به همه جنبهها توجه میکند.
آیا شاخصههایی که برای آموزش عالی اشاره کردید، در آموزش عالی ایران وجود دارد؟ به عبارت دیگر، آیا آموزش عالی ایران کارآمد است؟
همانطور که اشاره کردم، ما در آموزش عالی پارادایم نداریم، نه در اسناد بالادستی قانونگذار و نه در اسناد عملیاتی در وزارتخانه و دانشگاه پارادایمی طراحی نشده است.
آموزش و پرورش در سند تحول بنیادین، اقداماتی در این زمینه انجام داده و چارچوبهای فلسفی تعریف کرده اما در آموزش عالی نداریم. وقتی پارادایم نداریم انتظار این که در مورد کارآمدی بتوانیم به یک وفاق برسیم و بگوییم این تعداد مولفه عناصر کارآمدی هستند، بیهوده است.
دولتها عوض میشوند و حرکت پاندولی است. هر دولت به یک سمت حرکت میکند، یکی ناپلئونی، یکی هومبولتی و دیگری اکسبرجی و بازاری. به همین دلیل ما درک درستی از آموزش عالی خودمان نداریم.
مقالهای دارم تحت عنوان «انسان متعهد دانشگاهی» و در این مقاله نقد من این است که باید برای انسان دانشگاهی شامل استاد و دانشجو چهار ساحت در نظر گرفته شود. یکی از این ساحتها ارتباط انسان دانشگاهی با خودش است که در غرب به آن meaningfull یا معنیداری گفته میشود. به این معنا که آیا زندگی من به عنوان یک انسان دانشگاهی معنادار است؟ آیا من میدانم چه کسی هستم؟ از کجا آمدهام؟ به کجا میخواهم بروم و چه میخواهم بکنم؟
یکی از مولفه های اصلی در ادبیات فارسی قدیم ما همین معنیداری است که از بعثت پیامبر گرفته تا آثار شاعران بزرگ وجود دارد.
ساحت دوم، رابطه انسان با خداست. ارتباط این انسان با مبدا چگونه تنظیم میشود؟ ساحت سوم، ارتباط انسان با دیگران است و ساحت چهارم، ارتباط انسان با محیط است. انسان نباید به گیاهان یا حیوانات آسیب برساند. دستورات زیادی برای رفتار با حیوانات در اسلام وجود دارد.
به نظر من، باید این چهار ساحت ارتباطی را به آموزش عالی وارد کنیم و ببینیم آیا ما در تلاش هستیم که این چهار ساحت را تقویت کنیم. پس از این، میتوان گفت؛ شابلونی داریم و بر اساس آن بگوییم آموزش عالی ما توانسته در ارتباط با دیگران موفق باشد.
انسان دانشگاهی باید علمش را برای انتفاع دیگران استفاده کند. به این معنا که دیگران از علم او منتفع شوند یعنی اگر کسی مکانیک میخواند، صنعت خودروسازی کشور باید از این علم انتفاع ببرد. در زمینه ارتباط با خودت، باید پرسید آیا دانشگاه توانسته شرایطی را فراهم کند که فارغالتحصیلان آن، فلسفه و معنای زندگیشان را پیدا کنند؟
من فکر میکنم همه دنیا به این نتیجه خواهند رسید که مبدا و مقصد وجود دارد؛ اما دانشگاه ما چقدر تلاش میکند این را به دانشجویان و استادان خود منتقل کند؟ و چهارم رابطه استاد و دانشجو با محیط چگونه است؟ آیا خود را در برابر طبیعت مسئول میدانند؟
اگر این چهار ساحت را مولفههای کارآمدی در نظر بگیریم، پاسخ این است که دانشگاههای ما اصلا کارآمد نیستند. دانشگاه و آموزش عالی ما اصلا متعالی نیست، همانطور که میبینیم ورودی دانشگاهها، بچههای بسیار خوبی هستند. اخلاقی، متدین، تلاشگر، با انگیزه و خانواده دوست هستند؛ اما خروجی دانشگاهها افرادی هستند که به چیزی اعتقاد ندارند، به خانواده توجه نمیکنند، از خدا و خودشان بریدهاند، با محیط ارتباط برقرار نمیکنند، هدف نداشته و زندگیشان معنا ندارد. در نتیجه، این آموزش عالی کارآمد نیست.
برای مثال علم ریختهگری در ایران پیشرفت زیادی نداشته است. امروز این علم به نام متالورژی شناخته میشود. این رشته به بررسی چگونگی ترکیب مواد برای رسیدن به یک محصول خاص میپردازد. مثلا میخواهیم یک گوشی درست کنیم که جنسی داشته باشد که در مقابل ارتعاش واکنش نشان ندهد، وظیفه متالورژ این است که این را به ما بگوید یا مثلا میخواهیم موتوری برای خودرو طراحی کنیم، باید از موادی استفاده کنیم که این موتور در دمای بالا و پایین از هم پاشیده نشود. پس ما در کشورمان به این رشته خیلی نیاز داریم؛ اما متاسفانه بیکارترین فارغالتحصیلان کشور از رشته متالورژی هستند.
همچنین معادن زیادی در کشور وجود دارد؛ اما مهندسان معدن بیکار هستند. ما هنوز نتوانستهایم شرایط مناسبی برای فارغالتحصیلان دانشگاه ایجاد کنیم.
البته من نمیگویم؛ دانشگاه اشتغال ایجاد کند. به نظر من، وظیفه دانشگاه اشتغالزایی نیست. وظیفه دانشگاه پرورش انسان متعالی است که منتظر آزمون استخدامی نباشد و بگوید برای پیشرفت کشور چه کاری باید انجام دهم؟ چه محصولی تولید کنم؟ یا چه خدماتی ارائه کنم؟ و در کنارش پول هم میآید.
همانطور که فرمودید بیکاری یکی از مشکلات فارغالتحصیلان دانشگاهی است، به نظر شما، مباحثی که اخیر تحت عنوان آموزش کارآفرینی برای دانشجویان مطرح شده است، میتواند در این زمینه کمککننده باشد؟
درست است که چنین چیزی به صورت کلان در آموزش عالی ما وجود ندارد؛ اما نباید برای حل مشکل، دوباره یک امر وارداتی به نام کارآفرین روی آوردند. عباراتی مانند تفکر کارآفرینی، مدیریت کارآفرینی و نگرش کارآفرینی.
به نظر من، آموزش عالی وارداتی است و هر چیزی هم که در آن ریخته میشود، وارداتی است و جوابگوی نیاز ما نیست. برای مثال منطقهای در شمال وجود دارد به نام کلاردشت که تا دهه ۷۰ منطقهای بکر و طبیعی در شمال بود تا این که آقایان تصمیم گرفتند، آن منطقه را توریستی کنند و شروع به ویلاسازی کردند. دستکاری سبب شد آنجا به هم بخورد و وقتی چیزی دستکاری شود، عواقب آن مشخص نیست. دستکاری کلاردشت، پوشش گیاهی و فرهنگ آن منطقه را تغییر داد.
رفتار حیوانات پیشبینی شده و طبیعی است؛ اما وقتی انسان وارد چرخه شد و دستکاری انجام داد، باید بداند دستکاری نقطهای نیست بلکه سیکل است. سیکل که به هم بخورد، در هر عنصری از این سیکل تغییر ایجاد میشود مانند چیزی که در مورد وارونگی هوا گفته میشد که به دلیل دستکاری بشر سیکل کره زمین دچار مشکل شده.
در آموزش عالی هم همین گونه است چون وارداتی است و برای ما نبوده، دستکاریاش کردهایم و وقتی نتیجه خوب از کار درنیامده، دوباره بخش دیگری از آن را دستکاری کردهایم. آموزش عالی را وارد کردیم اما فلسفه، هدفگذاری و پارادایم برای آن نداشتیم، فقط گفتیم علم جدید آمده در مقابل علم قدیم که در حوزه تدریس میشود.
در ابتدا آدمهای وارداتی هم آوردیم تا این علم جدید را آموزش دهند. به نظر من، چیزی که همه چیز آن وارداتی باشد، وابستگی میآورد. پارادایم آموزش عالی ما، وابستگی است. هنوز به این فکر نکردهایم که چارچوب و پارادایمی تعریف کنیم و بعد خودمان تولید کنیم تا برسیم به صادرکننده شدن.
اول برای خودمان، بعد که به خودکفایی رسیدیم، میتوانیم صادر کنیم. حال در این شرایط که آموزش عالی کشور وارداتی است و برای هر مشکلی از آن هم چیز دیگری را وارد کردهایم، آیا این آموزش عالی کارآمد است؟
وقتی برای تعالی همه جانبه دانشجویان و استادان تلاش نمیکنیم و تنها برای مقاله نوشتن، رتبه و نمره تلاش میکنیم؛ اما برای جنبههای چهارگانهای که گفتم تلاش نمیکنیم، آموزش عالی کارآمد نیست.
شما درباره تعریف و شاخصههای آموزش عالی کارآمد و دلایل کارآمد نبودن آموزش عالی در ایران توضیح فرمودید، در پایان به نظر شما راهکار برونرفت از این مشکل چیست؟
نخست باید هستههای کلان اندیشه در در مورد پارادایم آموزش عالی فکر کنند که آموزش عالی کشور بر اساس چه پارادایمی باید شکل بگیرد. برای مثال به نظر من بر اساس ساحتهای چهارگانه. چیزی که من میگویم ابداع من نیست بلکه از منابع روایی دین جمع آوری شده است.
ما باید به دنبال آموزش عالی باشیم که متعالی است و بر اساس حکمرانی حکمتمحور اداره میشود. حکمرانی به معنای حکم راندن نیست بلکه یعنی فراهم آوردن شرایطی که حکمران بیشتر سکاندار باشد. قبلا از اصطلاح مدیریت استفاده میشد؛ اما بخش زیادی از مدیریت، ریاست است و به همین دلیل جایگزین شد.
ویژگی ریاست این است که جایی مینشیند و به بقیه دستور میدهد؛ اما این جوابگو نیست. بعد از مدیریت، موضوع رهبری پیش آمد. الگوی دفاع مقدس را دیدند که عمده فرماندهان جلوتر از سربازان حرکت میکردند. اگر کسی بخواهد رهبر باشد، باید جلوتر از دیگران حرکت کند، باید خودش برود و دیگران بیایند نه این که بایستد به دیگران بگوید، بروید.
به حضرت امیر اعتراض میشد که چرا انقدر در دسترس قرار دارید. کسی که میخواهد از کاخ ریاست کند، تنها با زور و زر و تزویر میتواند ریاست کند البته این روش خیلی از حکمرانها مانند معاویه بود. امروز هم برخی همین گونه حکومت میکنند مانند پولهایی که در شبکههای معاند جمهوری اسلامی برای تزویر هزینه میشود.
رهبری یعنی دیگران، فرد، اهداف و چارچوبهایش را قبول داشته باشند. رهبری در سطح کلان میشود حکمرانی که ما چگونه بتوانیم از افراد در جاهای مختلف استفاده کنیم.
انتهای پیام/
نظر شما