به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری ایسکانیوز، سازمان ملل چندی پیش هشدار داد که پاندمی بعدی در جهان پس از کرونا، خشکسالی خواهد بود. این هشدار برای کشور ما که در منطقه خشک جهان واقع شده است، هشدار مهمی بود که باید مورد توجه قرار گیرد. بر همین اساس و به جهت ریشهیابی موضوع گفتوگوی تفصیلی داشتیم با محمد الموتی؛ دبیر شبکههای مردم نهاد محیط زیست و منابع طبیعی کشور و فعال محیط زیست که در ادامه میخوانید.
چرا سازمان ملل برای هشدار در باره این موضوع از اصطلاح پاندمی استفاده میکند؟
گزارش سازمان ملل در این خصوص واضح است و برای اولینبار نگاهی به این شکل جهانی و بدون محدود کردن آن به جغرافیایی خاص در جهان به طور کلی مطرح میشود و به مفهومی تحت عنوان «پاندمی» آن را مرتبط میکند. این ارتباط از این جهت مورد نظر قرار گرفته که در یک سال و نیم گذشته در پس ذهن انسان مفهوم پاندمی شکل گرفته و میان جهانیان مشترک است که امروز تمام انسانها در جهان به واسطه کرونا شناخت کافی از تبعات آن دارند. چون این شناخت به لحاظ زمینه فکری برای همه انسانهای دنیا پیش آمده، سازمان ملل در گزارش خود هوشمندانه بحث خشکسالی را به پاندمی ارتباط داده است. پاندمی به معنای همهگیری بیماری خاص نیست هرچند میتواند محصول خشکسالی همچین بیماریهایی هم باشد اما در واقع میخواهد به عبارتی به انسان ساکن در جهان بفهماند که خشکسالی میتواند آثار و تبعات یک بیماری همهگیر جهانی را داشته باشد.
آیا اساسا تغییرات اقلیمی امری عادی و رایج است یا در سالهای اخیر سرعت بیشتری پیدا کرده است؟
ما در دهههای گذشته آثار بسیار جدی از تغییرات عمده در جهان را مانند گرم شدن و تغییر اقلیم شاهد هستیم که بحث روز دنیا بوده و خواهند بود. جهان باید برای آن چارهاندیشی کند. ما به علت عملکرد انسان در دو صده گذشته فشاری بر روی آب و هوا و اقلم زمین وارد کردیم که تغییرات عمدهای را با تناسب آنچه در تاریخ اتفاق افتاده به وجود آوردهایم. این تغیرات بارز و پرشتاب شده و با تغییرات تاریخی همخوانی ندارد. در تاریخ مناطقی را داشتیم که دچار بارش بالا، سرما و سرسبزی خوبی بودند اما بعد از دورهای وارد خشکسالی شدند یا قسمتهای خشکی به صورت طبیعی و در توالی زمانی بلند مدت سرسبز و پرباران شدند اما تغییرات عمدهای که در دههای گذشته به سرعت اتفاق افتاده زنگ خطری برای همه دنیا است.
سال گذشته در استان گیلان خشکسالی داشتیم
آیا هشدار جهانی سازمان ملل این پیام را برای جهانیان دارد که خشکسالی حتی در مناطق پرباران هم اتفاق خواهد افتاد یا هدف دیگری از مطرح کردن این مفهوم دارد؟
خشکسالی از این جهت به یک پاندمی تبدیل شده است و بیشتر هم خواهد شد که سازمان ملل میگوید که در آینده و حال حتی در مرکز اروپا و مرکز پرباران آمازون هم میتوانیم آثار خشکسالی را ببینیم. کماینکه در استان گیلان سال گذشته خشکسالی داشتیم. شاید کسی باور نکند که گیلان و مازندران دچار خشکسالی شده باشند اما این اتفاق افتاد. ما صرفا نوار شمالی کشورمان را جای سرسبزی میدانیم که بارندگی ۹۰۰ میلیمتر هم دارد پس آیا میتواند خشک شود؟ باید گفت بله با توجه به اتفاقی که میافتد، حرارت، میزان تبخیر، افزایش دما، بارش کم باران و تغییر در فصول بارش باران ما با کمبود آب مواجه میشویم. پایین آمدن سطح سفرههای زیرزمینی حتی در قسمتهایی که ما انتظار نداریم هم از تبعات خشکسالی است. پاندمیک بودن این اتفاق یعنی دیگر نمیتوان گفت جایی در جهان وجود دارد که آثار خشکسالی به آن جا نمیرسد. امروز سازمان ملل اعلام میکند که تمام دنیا در معرض خشکسالی هستند. کشور ما به عبارتی به دلیل قرار گرفتن در کمربند خشک، بعضا فراخشک و نیمه خشک آثار خشکسالی چندین برابر است.
اجداد ما سالها در این کشور زندگی کردهاند و با اقلیم آن سازگار شدند که نشانههای آن را در قناتها و حتی تفاوت مصرف آب به لحاظ تاریخی و مردمشناسی در نقاط مختلف کشور دیدهایم. از این جهت که مردم هر منطقه متناسب با آب و هوای آن منطقه معماری، کشاورزی و زندگی داشتند. پس امرو ز چه اتفاقی افتاده که در بحران قرار گرفتهایم؟
مردم ما به لحاظ تاریخی در این نقطه از جغرافیای جهان آشنا به مصادیق خشکسالی؛ کم بارشی، افزایش حرارت و دما، کمبود آب بودند و خود را سازگار کردند. مردم ما میدانند که این اتفاق غیرمعمول نیست اما همین جغرافیا یکی از مناطقی در دنیا است که براساس گزارشها بیشترین آثار تغییر اقلیم، آبوهوا و گرامایش جهانی را تجربه کرده است. این چیزی که در دوره جدید مورد غفلت واقع شده است به دلیل نگاه اروپازده سیاستمدار ما است که دوست دارد ایران را بدون توجه به اقلیم آن به اروپا شبیه کند و ما در این مدت فشار بیشتری به محیط زیست وارد کردهایم. به جرئت میگویم که جزو سه کشور دنیا هستیم که باید اولویت نخست یا یکی از سه اولویت نخست باید خشکسالی، مبارزه با تغییر اقلیم و سازگاری با گرمایش جهانی باشد، چیزی که ما نمیبینیم. باور تغییرات آبوهوایی در بخش بزگی از سیاستگذاران ما وجود ندارد. پذیرش اینکه ایران در کمربند خشک جهان قرار دارد و نمیتواند مانند اروپا سرسبزی و مصرف آب داشته باشد، در ذهن سیاستگذار ما شکل نگرفته است.
کجای این سیاستگذاریها اشتباه بوده و راه به بیراهه رفتهایم؟
به جرئت میگویم بیش از ۹۰ درصد عوامل خشکسالی و بروز بیشتر آن در کشور برگرفته از تصمیمات و سیاستگذاری اشتباه دولتها است. ما بدون اینکه به منابع سرزمینمان، آنها که غیر قابل تجدید و بین نسلی هستند، فکر کنیم، به سمت خودکفایی غذایی رفتیم. یا به سمت ایجاد رونق کشاورزی با سدسازی حرکت کردیم. حبس کردن آب پشت سدها در کشوری خشک که نیمی از آب آن به واسطه گرما تبخیر میشود، کار غلطی است. ما از ۲۰ سد سال ۵۷ به ۶۰۰ سد سال ۹۹ رسیدیم یعنی ۳۰ برابر سدسازی و آبهای سطحی را تبخیر کردیم. به بهانه ایجاد رونق کشاورزی بالادست و پایین دست سدها را نابود کردیم اما به رونق کشاورزی هم نرسیدیم. خودکفایی در تولید محصولات پرآب باعث شد تا سیاستگذاران بر روی آبهای زیرزمینی قمار کردند، بر این اساس ما ذخایر ۴۰ ساله خود را در طول این سالها از دست دادیم. در بسیاری از نقاط کشور دیگر امکان استفاده از آبهای زیرزمینی را نداریم. به جرئت میگویم بیش از ۹۵ درصد مشکلات خشکسالی ما ناشی از تصمیمات اشتباه دولتها در توسعه کشاورزی، نگاه سازهمحور در مدیریت منابع آبی و کنترل تخریب است. این تصمیمات کشور ما را در میان بالاترین نرخهای بیابانزایی در دنیا قرار داد. کشور ما بالاترین نرخ فرسایش در دنیا را دارد
راه حلی برای برورفت از این بحران داریم؟
برای کمک به این وضعیت راهی جز جراحیهای عمیق نداریم. باید میان تمام مراجع و بزرگان کشور این همدلی به وجود اید که ما کشوری با مختصات خاص خود هستیم بنابراین مهمترین چالش ما فعالان محیط زیست و اساتید دانشگاه این است که اذهان مسئولان را به این سمت ببریم که این کشور در جغرافیای خاص، میان کمربند بیابانی دنیا و با این میزان تابش و بارش قرار گرفته است. باید در این تعریف واحد به باور برسیم بعد به شاخصهایی بپردازیم که دچار تغییرات جدی شدهاند.
40 درصد از آب در کشاورزی غلط هدر میرود
عمده تغییراتی که در این مدت کشور دچار آن شده است، چیست؟
ما در پنج دهه گذشته هر دهه چهار دهم افزایش دما داشتیم پس در این مدت دو درجه افزایش دما داشتیم. چیزی که دنیا خطر آن را از دو دهه گذشته احساس کرده است که جهان تا ۲۰۵۰ نباید به افزایش یک و نیم درجه بیش از امروزش برسد درحالی که ما در پنج دهه گذشته به این میزان رسیدهایم و حتما باید پیش قراول مبارزه با تغییرات اقلیمی باشیم. متاسفانه مسئول کشور ما تغییرات اقلیم را به رسمیت نمیشناسد و بر طبل رونق کشاورزی با این شکل میکوبد. ۴۰ درصد آبی که باید بر روی آن برنامهریزی کرد در کشاورزی غلط هدر میرود. ۶۰ درصد باقی مانده هم تا لحظه ورود محصول به بازارها از دست میرود. الگوهای کشت نامناسبی داریم. هر سال در یک نقطه کشور باغداران و مزرعهداران محصولات خود را در خیابان میریزند زیرا مشتری ندارد. در حقیقت برنامهریزی برای کشاورزی وجود ندارد. در مقابل برنامهای با عنوان امنیت غذایی داریم که اگر بخواهیم عاقلانه در این کشور مدیریت کنیم، نیازمند کشت فراسرزمینی هستیم. چرا باید در این شرایط بحران آبی که شوخی بردار نیست و سرزمین در حال تبدیل شدن به سرزمینی سوخته است، این چنین مدیریت کنیم.
تبعات این اتفاق چه خواهد بود؟
در دو دهه آینده مهاجرت از مرکز به سوی کوهپایهها به وجود خواهد آمد. بخش عمده مرزهای غربی و شرقی کشور ما خالی از سکنه خواهد شد. این بزرگترین مشکلات امنیتی را به وجود خواهد آورد. از طرفی کلونیهای جمعیتی را در مناطقی خواهیم داشت که منابع به اندازه کافی پاسخگوی جمعیت نخواهند بود. سلسه زنجیرواری از بحرانهای دومینووار اتفاق میافتند که دیگر هیچ قدرتی یارای مقابله با آن را ندارد. امروز در واقع برنامه آخری است که ما میتوانیم چاره اندیشی کنیم و اگر در دو سه سال آینده برنامهای برای ایجاد این جراحی بزرگ نداشته باشیم این سرزمین را با همه قابلیتهایآن بر باد خواهیم داد ومردم فقیر و فقیرتر خواهند شد زیرا چندین برابر بودجه فعلی باید صرف مبارزه با خشکسالی سنگینی شود که در کشور به وجود آمده است. در دو دهه آینده اوضاع از این هم سخت تر خواهد شد.
مهمترین نکتهای که باید در سیاستگذاری برای این حوزه درنظر گرفته شود، چیست؟
عاقلانه این است که از تجربه فرهیختگان استفاده کنیم و برطبل خودکفایی که در واقع خودزنی است، نکوبیم. ما خود را برای دهههای آینده ضعیف و آسیبپذیر کردهایم و به خودکفایی پایدار نرسیدیم و منابع خود را هم از دست دادیم که برای تامین آن به برخی از کشورها وابسطه خواهیم شد. این چه سیاستی است که هم به خودکفایی نرسیدیم و هم وابسطه میشویم. کشاورزی باید در مرحله اول ۳۰ درصد از مصرف آب خود را قطع کند. البته دولت باید سازوکاری را در نظر بگیرد که به کشاورز فشار نیاید. او چون ابتکار دیگری وجود نداشته است فقط وابسطه به تولید کشاورزی است و فقیرتر خواهد شد. دولتها در سالهای گذشته سهلانگاری کردهاند و با آبفروشی فخرفروشی کردند. آنها با هدر دادن آب بزرگ بودن خود را نشان دادند. مملکت به سمت حقارت تاریخی پیش میرود و ما برای بر هر چیزی باید به همسایههای شمالی التماس کنیم. دولت باید در مرحله اول برای کاهش ۳۰ درصد آب در کشاورزی حتی با درنظر گرفتن برنامههای گسترده برای کشاورزان برنامه داشته باشد. هزینه این کار از هزینهای که باید در سالهای آینده برای جبران خشکسالی پرداخت کند، کمتر است.
بخش عمدهای از سدهای ما بدون کارکرد هستند
به سدسازیها اشاره کردید، چرا مسئولان باوجود توصیههای کارشناسان محیط زیست همچنان راغب به سدسازی هستند؟
بخش عمدهای از سدهای ما بدون کارکرد هستند و باید از مدار خارج شوند. جریان سیال سرزمینی ما که در دهههای گذشته متوقف شده بزرگترین بلا را بر سر این سرزمین آورده است، حتی به نظر من این ناشی از یک برنامه کلان برنامهریزی شده از خارج کشور بوده تا قابلیتهای سرزمین ما از دست رود. این یک برنامه وارداتی برای نابودی کشور ما بوده است. من اتهامی به کسی نمیزنم اما نشانههایی وجود دارد که بسیاری از این سدسازیها اساسا میتوانست ساخته نشود. کمااینکه بخشی از این سدها در طولانیترین و بیشترین باران سال ۹۸ حتی تا نیمه هم پرنشدند. اگر این سد در جای درستی بود باید سریز میشد. تقریبا بخشی از این سدها که عدد قابل تاملی هستند برای اینکه پول خرج شود و کار سازهای شرکتها انجام شود ساخته شدهاند. حتی وجودشان لازم نبوده است. این سدها هم بالادست و هم پایین دست را از بین بردهاند.
تغییرات الگوی کشاورزی که پیشتر اشاره کردید چه آسیبی میتواند به دنبال داشته باشد؟
الگوی معیشتی مرکز سرزمین ما که مبتنی بر کشاورزی بوده است تغییر کرده است. فرزند کشاورز ما معیشت تولیدمحور را کنار گذاشته و وارد حوزه خدمات شده و به حاشیه شهرها رفته و به طبع بحران حاشیه نشینی به وجود امده است. زنجیروار بودن این مسائل از عدم فهم قابلیتهای این سرزمین ناشی میشود. کسانی فکر میکنند که خداوند تمام ابرهای جهان را میخواهد بر سر ایران بباراند و اینجا دچار کمبود آب نمیشود. اینها فریاد بر میآورند که ما شروع به کشاورزی کنیم و غذای ۲۰۰ میلیون نفر را هم میتوانیم تامین کنیم. این بزرگترین خطایی است که اتفاق میافتد. سد سازی و انتقال آبهای بین حوزهای ویرانگر به دنبال این تفکر اتفاق میافتد و اصلاح در امور شکل نمیگیرد. صنایع در جای نادرست خود بارگزاری میشوند و آب دیوانهواری مصرف میکنند. آب شرب توسط مردم به طرز غیرمسئولانهای مصرف میشود و شبکه آبرسانی ما به دلیل فرسودگی درصدی از آب هدر میرود. کشاورزی به سامان نرسیده والگوی کشت اصلا وجود ندارد. صنایع طبیعت و سرزمین را میبلعند برای اینکه زنده بمانند. اگر در جای دیگر دنیا این اتفاق میافتاد این صنایع را میبستند. در اثر این سیاستهای غلط حاشیهنشینی به وجود میآید و در نهایت حوادث آبان ۹۸ اتفاق میافتد چراکه مردم حاشیه شهر که به دلیل سیاستهای غلط از سرزمین آبا و اجدادی خود دور شدهاند و در حاشیه شهر هم به عزت و کرامت نرسیدهاند با هر جرقهای اعتراض میکنند.
جمعبندی شما از این اتفاق چیست؟
فهم قابلیت سرزمین و جراحی بزرگ باید به همین جهت زودتر اتفاق بیفتد. خشکسالی پاندمی شده و در هیچ جای جهان نقطهای در امان از آن نیست و ایران در زمره ده کشور نخست متاثر هست و خواهد بود. بر همین اساس سیاستهای منطقهای و جهانی مبادلات و ارتباط با همسایهها در ایران باید تغییر کند وگرنه سرزمینی سوخته با مردمانی بازنده خواهیم داشت.
نظر شما