به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری ایسکانیوز، فاطمه شانجانی، همسر شهید عبدالله باقری در خصوص نحوه آشنایی و ازدواجش با این شهید بزرگوار، اظهار کرد: با مادر آقا عبدالله در هیئت آشنا شدیم و در حقیقت دوست بودیم و من را به صورت سنتی از مادرم خواستگاری کردند و ما هم سال 82 ازدواج کردیم.
وی با اشاره به دو سال تلاش بی وقفه شهید برای سفر به سوریه و شوق وصف ناپذیری که قبل از رفتن به سوریه سرتاپای او را گرفته بود، تشریح کرد: ایشان از همان اول زندگی، از کارش، مشکلات خاص و خطرات آن گفت و همه مسائل کاری خود را با من در جریان گذاشت، البته چون پدرم سپاهی بود، مقداری با نحوه کارش آشنایی داشتم. آقا عبدالله در سپاه انصار کار میکرد. از سال 79 وارد سپاه شد، بعد از ازدواجمان محافظ آقای احمدینژاد در شهرداری بود و سال 83 گفت قرار است به تیم حفاظت برود که مصادف شد با تولد دختر اولم.
وی در پاسخ این سوال چه شد که به سوریه رفت و به موضوع مدافعان حرم علاقهمند شد، گفت: یکی دوسالی میشد که میخواست برود و میدیدم که ناراحت است فیلمها و اخبار حمله داعش و مشکلات و گرفتاریهای اهالی آنجا را میدید و بسیار ناراحت بود و یک بار گفت: سردار سلیمانی را دیدهام و هر چه اصرار کردم که من را هم با خود به سوریه ببرند، قبول نکرد و گفت الان احتیاج نیست، به شما اینجا بیشتر احتیاج است. آقا عبدالله میگفت:دوست دارم بروم و عکس شهدای مدافع را به من نشان میداد و میگفت: خوش به سعادتشان که رفتند و به آرزویشان رسیدند.
این همسر شهید ادامه داد: بلاخره اولین مرتبه، اسفند سال 93 بود که 3 روزه سوریه رفت. در منطقهای، نیروهای مدافع حرم در محاصره بودند و قرار بود که به آنجا بروند و به آزادی آن منطقه کمک کنند. وقتی به عنوان نیروی ویژه رفته بود، محاصره آزاد شده و پس از برگشت میگفت غربت حرم حضرت زینب سلام الله خیلی مرا اذیت میکند و بعد از آن همواره به دنبال رفتن بود.
وی افزود: بعد از سفر اول هم که فقط دنبال این بود که کی میرود و پیگیر کارهای رفتنش بود که هر چه سریعتر دوباره به سوریه برود. بعد از عید سال 94 هم، دائم میگفت: میروم و چند مرتبهای هم تا مرحله رفتن، رفته بود ولی نتوانسته و برگشته بود.
این همسر شهید درخصوص نحوه شهادت همسرش گفت: آقا عبدالله پنج شنبه، شب تاسوعا 30 مهر سال 94 حدود ساعت چهار بعدازظهر به شهادت رسیده بود، سه شب قبل از این که به شهادت برسد با خانواده تماس گرفت.
شانجانی خاطرنشان کرد: مادرشان گاهی اوقات به ایشان میگفت تو دو دختر داری نرو، اما او میگفت شما خودت ما را اینطور بزرگ کردهای و همیشه گفتی (به ابی انت و امی) که یعنی خانوادهم به فدای حضرت زینب و امام حسین و اهل بیت علیها سلام و همچنین به دلیل اینکه مادر شوهر من پنج پسر داشت آقا عبدالله به مادرش میگفت شما باید خمس فرزندانت را بدهی و البته سپس میگفت حالا ما که لیاقت نداریم برویم شهید شویم، ولی باید برای دفاع برویم.
وی ادامه داد: من هم به ایشان میگفتم انشالله آقا امام زمان میآیند و شما در رکاب ایشان شهید میشوید که در جواب میگفت اول باید برویم خودمان را به آقا نشان بدهیم تا بدانند کار بلدیم، تا بعد بتوانیم در رکابشان باشیم.
این همسر شهید مهمترین توصیه به دولتمردان دولت سیزدهم را عمل به وصیت شهدا دانست و تاکید کرد: همسرم همواره میگفت پیرو ولایت فقیه باشید و هرچه که ایشان میفرماید را گوش بدهید و ماهم همین را میخواهیم که مردم و مسئولان پیرو راه رهبر انقلاب باشند و همچنین همسر من به نماز اول وقت بسیار اهمیت میداد و هیچگاه زیارت عاشورایش هم ترک نمیشد و در سوریه هم به همرزمانش گفته بود خیلی خوب است که آدم شب تاسوعا شهید شود و در آخر به آرزویش هم رسید.
گفتنی است؛ شهید مدافع حرم«عبدالله باقری نیارکی» متولد 29 فروردین ماه سال 61 از پاسداران سپاه انصارالمهدی(ع) و اعضای تیم حفاظت بود که داوطلبانه برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم به سوریه رفته و در شب تاسوعا به دست تروریستهای تکفیری در حومه شهر حلب به شهادت رسید. از این شهید والامقام، 2 فرزند دختر به نام های محدثه 18 ساله و زینب 11 ساله به یادگار مانده است.
انتهای پیام/
نظر شما